سال 1992،شهر وست ممفیس، ایالت تنسی آمریکا، جنازه سه پسر دبستانی که به طرز فجیعی کشته شده اند، در کنار رودخانه ای اطراف شهر پیدا می شود.

باشگاه خبرنگاران- بهشت گمشده:کودک کشی در رابین هود دهلیز / کارگردانان: جوبرلینکر بروس سینافسکی 1996، آمریکا، 15 دقیقه.

سال 1992،شهر وست ممفیس، ایالت تنسی آمریکا، جنازه سه پسر دبستانی که به طرز فجیعی کشته شده اند، در کنار رودخانه ای اطراف شهر پیدا می شود.
 
پلیس در مدت کمتر از 24 ساعت، سه نوجوان بنام جسی میس گلی (17 ساله)، دیمین اکولز( 18 ساله) و جیسون بالدوین (16ساله) را به اتهام قتل این سه کودک، دستگیر و برای دادگاهی شدن آماده می کند.  

اما آیا پرونده به همین جا ختم شده است؟  

تجربه نشان داده که به هنگام بروز جنایاتی در این سطح، فشار بر نیروی پلیس سهمگین است. مردم انتظار دارند پلیس در کوتاه ترین زمان ممکن، قاتلان یا عاملان جنایت را پیدا کند، هر قدر زمان پیدا کردن عاملان جرم طولانی تر شود، پلیس ناکار آمد تر جلوه می کند.  

بنابراین پلیس مجبور است برای تثبیت حیثیت خود، شخصی را حداقل به عنوان متهم اعلام کند، تا مقداری از این فشار بکاهد، غافل از اینکه با جمعیتی مواجه است برای تثبیت حیثیت خود، شخصی را حداقل به عنوان متهم اعلام کند، تا مقداری از این فشار بکاهد.  

غافل از اینکه با جمعیتی مواجه است که فارغ از شواهد و مدارک متقن، خواهان اعدام هر آن کسی خواهد بود که به عنوان متهم دستگیر شود.  

لذا صرف اعلام نام یک یا چند تن به عنوان قاتل به منزله صدور حکم اعدام آنهاست.  

 طریقه دستگیری این سه نوجوان به خوبی نشان از شدت استیصالی دارد که پلیس در آن ز مان حس می کرده ، آنان ابتدا جسی میس کلی( که بعدها معلوم شد دچار درجات خفیفی از عقب ماندگی ذهنی است) در همان روز کشف جنازه ها، دستگیر و ساعت های متمادی تحت بازجویی قرار دادند.  

حتی شکنجه هم نکردند؛ فقط ساعت ها بازجویی کردند. و نوارهای ضبط شده از بازجویی ها نشان می دهد که سؤالات پلیس در جهتی بود که جسی را به سمت متهم کردن خود پیش ببرند.  

 مثلا نمی پرسيدند : « در روز قتل کجا بودی ؟» بلکه می پرسیدند: « آیا در روز قتل فلان جا نبومدی؟ » و این سوال ها را به مدت 12-10 ساعت تکرار می کردند.  

طبیعی است که بسیاری انسان ها در چنین شرایطی، حتی اگر عقب مانده ذهنی یا کودک هم نباشند، زیر فشار خواهند شکست، وبرای عقب مانده ذهنی یا کودک هم نباشند، زیر فشار خواهند شکست، و برای پایان دادن به وضعیت تنش زای موجود، حرف هایی در جهت خواسته های زندانبان خواهند گفت.  

جسی هم « اعتراف» کرد که دیمین اکولز و جیسون بالدوین را سر صحنه قتل دیده است. از طرفی زمینه برای اتهام دیمین و جیسون هم کاملا آماده بود.  

شایعه رایج در شهر کوچک و ست ممفیس این بود که دیمین و جیسون، به دلیل اینکه لباس سیاه می پوشیدند، موهای بلند داشتند، موسیقی متالیکا گوش می کردند، و حتی دیده شده بود که کتاب های شیطان پرستی می خواندند، شیطان پرست هستند.  

بستر شایمعه کاملا فراهم بود که مردم بپذیرند آنان سه کودک بینوا را طی مراسم شیطان پرستی به قتل رسانده اند.  

لذا دستگیری دیمین و جیسون برای پلیس منطقی می نمود.  

مادر یکی از سه کودک در دادگاه، نه تنها به دیمین، بلکه به مادری که او را زایید لعنت می فرستد، و ماه ها بعد ناپدری یکی از مقتولان درمحل کشف جنازه فرزند خوانده اش، مراسم آیینی «دیمین کشان » برگزار می کند، و بته های جنگل را به عنوان شبیه سازی جهنم، به آتش می کشد.  

شیفتگی اهالی شهر به موضوعاتی چون شیطان پرستی و جهنم آنقدر غلیظ است، که بعد از مدتی این سوال برای تماشاگر پیش می آید: آیا این مردم اند که شیطان پرست ها هستند، یا جیسون و دیمین؟  

نهایتا جسی میس کلی و جیسون بالدوین به خاطر سن زیر 18 سال، از اعدام مصون و به حبس ابد محکوم می شوند، در حالی که حکم اعدام دیمین اکولز صادر می شود؛ آن هم بر اساس گواهی شاهدان دچار تعصب های شخصی و اجتماعی، و بدون هیچ  سند قطعی که این تعصب های شخصی و اجتماعی، و بدون هیچ سند قطعی که این سه نوجوان را به صحنه قتل مرتبط سازد.  

شاید دردناک ترین بخش قسمت اول سری فیلم های مستند بهشت گمشده، مصاحبه فیلمساز با جیسون بالدوین باشد، که وقتی از او می پرسند: « اگر خودت جزء هیئت منصفه بودی، آیا علیه آدمی به شکل و شمایل خودت رای می دادی؟ » او در پاسخ، با لبخندی تردید آمیز، می گوید:        
«‌ بله»./ي2

منبع:ماهنامه دنياي تصوير.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار