این روزها همه ی اون کسانی که دل در گرو بخشش و لطف پروردگار دارند و یک ماه روزه داری و از گناه پرهیز کردند، از تموم شدن این ماه عزیز غمگینند.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران کرمان:

خیلی وقتها به من گفتند چرا می خندی؟ بگو ماهم بخندیم! ولی هرگز نگفتند چرا غصه می خوری؟ بگو ماهم غصه بخوریم !

هم خندیدم، هم غصه خوردم، همه خندیدنمو دیدند اما غصه خوردنمو هرگز کسی نفهمید که چرا؟

روزهای اول ماه ، شور و حالی وصف ناشدنی برای حضور در میهمانی خدا داشتم ، با خودم زمزمه می کردم خداوند سبحان در این ماه مبارک بیشتر از هر ماه دیگر درهای رحمت خودش را باز می کند تا بندگان خطاکار فرصتی برای ندامت و طلب عفو داشته باشند.

آری. فرصت های طلایی هر کدومش آغاز یک پرواز بود.

انس با نیایش و دعا.

دعا آغاز یک پرواز

دعا راز است ، راز نوشیدن سبوی سرشار از بندگی .

دعا نیاز است ، نیاز ارتباط با نور خدا، که به انسان امید و اعتماد می بخشد.

دعا همراز تنهایی ها و غربت است ، دعا پرواز بلبل روح از قفس جان و پر گشودن به سوی ابدیت است.

روزها را روزه گرفتم و از غم خود فارغ شده بودم تا اینکه رسید به شبهای غربت ، شبهای زاری و سبک شدن روح از بار گناهان و رهایی از دوزخ .

فرصتی دوباره بود برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی ، فرصتی برای اظهار شرمساری و پشیمانی از گذشته.

در این شبها زمزمه دعا ، پیچیدن " ربّناهای "افطار و اذان از رادیو در کوچه ها و خیابانها جلوه ای معنوی به دیارمان می بخشید و نسیم دلکش مناجات با رب العالمین طراوت زا و نشاط آور بود.

در قدر و منزلت این شبها همین بس که به تصریح قرآن کریم ، این شب از هزار ماه برتر است " لیلهّ القدرِ خیرّمن الفِ شهر " .

من در این شبها دستهایی را می دیدم که خاموش به دعا ایستاده بودند و بهار در آنها می جوشید ، وسعت دلهایی را می دیدم که درکنج تاریکی شب ، قرآن برسر ، با صفا و با محبت می تپیدند و بی قرار او را می خواندند و اکنون شاید یک روز دیگر باقی مانده باشد.

اما چه می دانستم که این خوشی و صفا زود به پایان می رسد.

امید است از این سفره ضیافت الهی که گسترده شد، توشه ای ذخیره کرده باشیم ،امید است دل بیابانی ما از چشمه زلال معرفت رمضان سیراب شده باشد./س

آمین.

یادداشت از : مریم رضایی

برچسب ها: ماه ، میهمانی ، خدا ، کرمان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.