دو سال از 30 سالگی‌اش بیشتر نگذشته و 10 سالی هست که پایش از صحنه تئاتر به تلویزیون باز شده است.

باشگاه خبرنگاران - دو سال از 30 سالگی‌اش بیشتر نگذشته و 10 سالی هست که پایش از صحنه تئاتر به تلویزیون باز شده است.

از سال 75- یعنی از سال‌های نوجوانی - حسابی خاک صحنه خورده. خاکی که انگار بزرگ و پخته‌اش کرد تا وقتی با سریال (سعید آقاخانی) در جمع بازیگرهای کمدی تلویزیون قرار گرفت.او دوست دارد اصول بازیگری یادش نرود و در طنز کلیشه نشود؛ نتیجه اینکه کارگردانی مثل همایون اسعدیان در قصه «طلا و مس» جایی برایش باز کند که با شخصیت روحانی شیرین و دوست‌داشتنی فیلم، پایش به سینما هم باز شود و آنها که جواد عزتی را به بازی‌های کمدی‌اش می‌شناختند باور کنند او می‌تواند یکی از نقش‌های اصلی فیلم تلخی مثل «آفریقا» هم باشد.

با او به بهانه حضور متفاوتش در سریال «دودکش» و تئاتر «پسران آفتاب» گپ زدیم. آن هم در حالی که گریم می‌شد تا روی صحنه برود و بیننده‌اش را راضی کند.

بازی در یک نقش کمدی چه تفاوتی با بازی کردن یک نقش جدی دارد؟
یک تعریف کلی در بازیگری وجود دارد به نام «آن»، به نام «دریافت لحظه». اینکه تو به عنوان بازیگر لحظه را بفهمی چند برابر می‌شود. یعنی شما باید تمرکز بیشتری بگذاری تا لحظه را بفهمی و از آن نهایت استفاده را ببری. این قانون کلی‌ای است که در هم در سینما صدق می‌‌کند هم در تلویزیون هم در تئاتر. در تئاتر از جهانی این درک لحظه شاید راحت‌تر باشد چون شما به عنوان بازیگر مقابلت در قاب قبلی چه کرده، مطمئناً نمی‌توانی ری‌اکشن درست و خوبی نشان بدهی. این شرایط کار را کمی سخت می‌کند، اما فرمول درک لحظه در صحنه و تصویر یکی است. فرمول این است که شما لحظه را دریابی و در لحظه عکس‌العمل درست انجام دهی.

خودتان می‌خواستید به عنوان یک کمدین جایگاه‌تان در بازیگری تثبیت شود یا اتفاقی در این مسیر افتادید؟
راستش من خودم را اصلاً‌ کمدین نمی‌دانم. در همه این سال‌ها، یک در میان کار کردم. یعنی سعی کردم یک نقش جدی بازی کنم یک نقش کمدی تا به عنوان کمدین تثبیت نشوم، اما انگار تماشاچی دوست دارد من را بیشتر در وضعیت کمدی ببیند. البته نقش‌های جدی‌تان را هم شیرین بازی کردید. مثل «طلا و مس»

خب این شیرینی شخصیت با کمدی بودنش فرق می‌کند. من در «آفریقا» کمدی بازی نکردم. در «طلا و مس» سریال «داداشی» در «سرزمین کهن» کمال تبریزی هم کمدی بازی نمی‌کنم اما شاید بعضی از این کارها از «شیرینی»ای که شما می‌گویید استفاده برده‌اند اما من اسمش را کمدی نمی‌گذارم. این‌ها با هم فرق دارد!

اما قبول دارید که در لیست کمدین‌ها قرار گرفته‌اید. متأسفانه یا خوشبختانه؟
هیچ‌کدامش! من خیلی خوشحالم علی‌رغم اینکه در این لیست قرار دارم، آدم‌هایی مثل کمال تبریزی یا همایون اسعدیان از من می‌خواهند یک نقش جدی برایشان بازی کنم این دعوت‌ها یعنی راهی که من می‌روم تا حد زیادی درست است. خدا را شکر می‌کنم که توانسته‌ام بین همکارانم جا بیندازم که توانایی اجرای یک نقش جدی و متفاوت را دارم.

آن جور دیگر بازی کردن را طبق چه فرآیندی به دست می‌آورید؟ مثلاً دو روحانی‌ای که در «طلا و مس» و «دودکش» دیدیم با هم فرق می‌کنند.
ببینید، بعضی اوقات باهوش بازی کردن بهتر از خوب بازی کردن است. گاهی هم خوب بازی کردن بهتر از باهوش بازی کردن است من گاهی سعی می‌کنم خوب بازی کردن را کنار بگذارم و یک تفکر در کلیت شخصیتی که دارم بازی می‌کنم. پیاده کنم مثلاً در «آفریقا» من باید کاراکتری را بازی می‌کردم که انتهای قصه یک نفر را می‌کشد پس تصمیم گرفتم برعکس آن نقش را بازی کنم چون در تحلیل‌هایی که با نویسنده کردیم به این نتیجه رسیدیم که این آدم باید اتفاقاً ضعیف باشد تا بتواند یک نفر دیگر را بکشد.

این‌طور نگاه کردن به نقش «بافکر» بازی کردن است تا «خوب» بازی کردن. تماشاچی دوست دارد که تفکر بازیگر را در بازی‌اش ببیند. من هم اندازه خودم سعی کردم که در بازی‌هایم «تفکر» بگذارم تا اینکه حتماً آن‌ها را «خوب» بازی کنم چون معتقدم نقش باید پلان کلی داشته باشد. چون تماشاچی تو را در یک یا دو ساعت می‌بیند ما تو مثلاً در 45 روز نقشت را بازی می‌کنی پس اول باید برای نقشت یک پلان کلی بکشی و بعد سکانس‌ها را خوب بازی کنی. به نظر من، هر کاراکتر یک پلان کلی دارد که اگر توی بازیگر ترسیمش نکنی ممکن است تماشاگر متوجه نشود اما وقتی به آن فکر می‌کنی و اجرایش می‌کنی، تماشاگر می فهمد که این نقش از کجا آمده و باورش خواهد کرد. چون تو برای نقش یک نقشه دقیقه کشیده‌ای.

جزئیات این نقشه دقیق را از کجا می‌آورید؟
از فیلمنامه وقتی فیلمنامه را می‌خوانم به تصویر از کاراکتر می‌رسم. بعد از خصوصیاتی که از آدم‌ها در ذهنم دارم استفاده می‌کنم و آن ویژگی‌ها را به ویژگی‌های فیلمنامه نزدیک می‌کنم.

پس به رفتار آدم‌ها خیلی دقت می‌کنید؟
خیلی. من خیلی وحشتناک به همه آدم‌ها دقت می‌کنم. با اتوبوس و مترو این ور و آن ور می‌روم. با همه آدم‌ها حرف می‌زنم و زیاد پیاده‌روی می کنم تا خوب آدم‌ها را ببینم. فکر می‌کنم تا خوب آدم‌ها را ببینم. فکر می‌نم با این روش شدنی است که خصوصیات آدم‌هایی را که می‌بینی به فیلمنامه نزدیک کنی. یک عزیزی می‌گفت در یک فیلم کافی است تو در یک سکانس خوب بازی کنی، در بقیه فیلم فقط باید درست بازی کنی. این کلی داشتن است اینکه تو به عنوان بازیگر نقشت را با «هوشمندی» بازی کنی. من سعی کردم در نقش‌هایم این کار را بکنم.

یعنی چه ویژگی‌ای به بازی‌تان دادی؟
اگر در اجرای نقشت افراط و تفریط داشته باشی تماشاگر تو را پس می‌زند؛ فرقی نمی‌کند که نقش منفی باشد یا مثبت. در این شرایط دنبال چاشنی‌های دیگری می‌گردم تا راهی پیدا کنم که نقش د یده شود یا دیالوگی که می‌گویم شنیده شود.

مثلاً من در «دودکش» نقش آخوندی را بازی کردم که خیلی متعارف نبود. چون احتیاج داشتم حرف‌های این روحانی وقتی کاراکتر یک سریال کمدی است؛ شنیده شود. آن هم در سریال کمدی‌استقلال که تماشاچی دوست ندارد حس کند نصیحت می‌شود.

خب، این وضعیت، وضعیت سختی است پس من باید نقشه‌ای برای این نقش بکشم. فکر می‌کنم ما یک عالمه روحانی داریم، اما بعضی‌هایشان به خاطر نزدیک بودن خلقیاتشان به آدم‌های معمولی، محبوب‌ترند و مردم بیشتر حرف‌شان را گوش می‌کنند. پس من یک روحانی را انتخاب می‌نم که خلقیاتش این قدر به آدم‌های دیگر نزدیک است که موتورسوار می‌شود. در واقع با نویسنده به این نتیجه رسیدیم که باید ویژگی‌های ساده‌ای برای متفاوت بودن این روحانی پیدا کنیم. پس سعی کردیم با افزودن ویژگی‌هایی، وجه زندگی کاملاً معمولی یک روحانی را پررنگ کردیم.

صدای خاص این روحانی را هم از همین نقشه درآوردید؟
بله. من آدمی را انتخاب کردم که صدایش این‌طوری است. چون آدمی که این صدا را دارد دیده بودم. حس کردم این روحانی با این صدا جذاب‌تر است و دیالوگ‌هایش با این صدا جذاب‌تر است و دیالوگ‌هایش با این صدا بهتر شنیده می شود قرار بود این روحانی حرف‌های مهمی در قصه بزند و سخت بود که تماشاگر را متقاعد کنی در فضای کمدی سریال و در حالی که 20 شب دو شخصیت دیگر و قصه‌های آن‌ها را پیگیری کرده به حرف‌های این روحانی گوش کند./ي2

منبع: همشهري جوان.
برچسب ها: جواد عزتی ، دودکش ، تئاتر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار