کوفه پس از شهادت امیرالمومنین(ع) دیگر رنگ خوشی به خود ندید و تا قیامت زمین و آسمان شهر شرمسار پیامبر(ص) و زهرا(س) شدند که خون امانت اش اینگونه زمین کوفه را رنگین کرد.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم، دست به دعا برداشته؛ دلشوره عجیبی که در تمام عمرش سابقه نداشته، وجودش را احاطه کرده؛ چاره‌ای نیست او انتخاب شده تا آماده شود برای اضطراب و اضطراب...

پدر بزرگوارش به او فرمود: زینبم زین پس خود را مهیا کن، سفری دراز و بس دشوار در پیش داری...

زینب پدر، تمام تمرکزش را جمع نموده تا مانع پدر شود؛ گویا پدر تاب دیدن دلهره دخترش را ندارد به همین خاطر روانه خانه ام کلثوم می‌شود...

همه با نگاه‌هایشان التماس می‌کنند؛ از حسین(ع) و زینب(س) گرفته تا مرغابی‌هایی که فردای بی علی‌(ع) را نمی‌خواهند...

علی جان نرو... بمان! امتت چشم به راهت هستند... بعد از تو چه می‌شود؟!!!

"أمین عصاره الاوصیا و خلاصه الانبیاء "، مفتخر به لقب آسمانی ابوتراب، رضا لرضاک؛ سر تسلیم بر آستانه سریع الرضا نهاد و برای دیدن مسافر بهشتش، زهرای مرضیه (س)، لحظه شماری می کند.

او می‌خواهد امشب به مسلمانان بگوید اگر پشت سر امام زمان خود نباشند وی را از دست می‌دهند؛

او می‌خواهد امشب " فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّکَّرُونَ " را تفسیر کند.

او می‌خواهد داستان پرواز را به مرغابی‌ها بیاموزد.

و چند لحظه بعد... فزت و رب الکعبه... !

اشک از چشمان یتیمان کوفه سرازیر شد، زینبی که نوجوانی بیش نبود، در اوج جوانی پیر شد، ام المصائب شد اما به کدامین گناه؟

اینک حسنین و زینبین نیز همدرد یتیمان خرابه های شهر هستند؛

به خرقی که در راه تو گشت منشق به خونی که محراب ازتو یافت رونق

به زهرا و غم‌های جانسوز زهرا به اشک شب و ناله روز زهرا

چنان که شرمنده فردا نباشیم سرفکنده در پیش زهرا نباشیم

حال دیگر تمام شد...

مهربانی‌ها را می‌گویم؛ سنگ صبوری‌ها را می‌گویم، عطوفت‌های پدر را می‌گویم، طی طریق در خرابه‌ها و تعبد نیمه شب‌ها را می‌گویم...

حال دیگر تمام شد... " اللهم انی اسئلک الامان " و مناجات‌های کوفه را می‌گویم، اجرای حدود در بازار و تقسیم عدل را می‌گویم؛

حال دیگر تمام شد... لذت نماز پشت سر علی را می‌گویم؛ حالا دیگر تمام شد، گریه در فراق زهرا را می‌گویم.

و اما حالا دوباره آغاز شد، بدبختی‌های ظلم و ستم را می‌گویم، به تاراج رفتن احساس را می‌گویم؛

حال دوباره آغاز شد، اضطراب و گریه‌های زن یهودیه، انتظار کودکان خرابه نشین برای رسیدن پدر ایتام، چشم‌ها به در خشک شد ولی دیگر پدر در آستانه در پدیدار نشد...

کوفه دیگر رنگ خوشی به خود ندید و تا قیامت زمین و آسمان شهر شرمسار پیامبر(ص) و زهرا(س) شدند که خون امانت اش اینگونه زمین کوفه را رنگین کرد...

حال دوباره آغاز شد، فصل ناکامی و شکست کوفیان...

کوفیان بعد از شهادت امیرالمومنین‌(ع) در زندگی و امور خود خیر ندیدند

رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی   با بیان اینکه ائمه معصومین دارای احساسات و رفتارهای خارق العاده ای بودند، گفت: اصولا امامان در زندگی خود به واسطه لطف و عنایت خدا، دارای حواس و قدرت‌های خارق العاده بودند که در تصمیم گیری‌ها و دخل و تصرفات زندگی عادی، اعمالی را انجام می‌دادند که عادی و قابل تحصیل از طریق مجاری عادی زندگی بوده است.

حجت الاسلام و الامسلمین احمد مبلغی عنوان کرد: شهادت امیرالمومنین‌(ع) به دست ابن ملجم امری عادی در چرخه زندگی طبیعیت بود هرچند که خود حضرت از شهادتشان مطلع شده بود و بر اساس امری خارق العاده به ایشان الهام شده بود، ولی باید وضعیت از مجرای عادی زندگی جریان می‌یافت و نباید حضرت توجه افراد را برمی‌انگیخت و مانع مشیت الهی می‌شد.

وی در ادامه تصریح کرد: این نکته که کوفه و کوفیان بعد از شهادت امیرالمومنین‌(ع) در زندگی و امور خود خیر ندیدند را می‌توان مطابق با روایات از 2 منظر و دیدگاه بررسی کرد که یکی ناسپاسی مردم در برابر نعمت ولایتی که خدا در اختیار مردم قرار داده بود و باعث گشوده شدن باب ظلم به روی مردم این شهر و دیگری دل شکستگی حضرت از بی وفایی و خیانت مسلمین کوفه که در حق ایشان روا شد.

استاد حوزه علمیه قم تاکید کرد: کوفه طی مدتی همواره با بحران و حکومت ظالمه مواجه بود که تمام وقایع و بلایا بعد از شهادت حضرت به دست کوفیان در این شهر رخ داد و منشاء تمام حوادث ناگوار این شهر را می‌توان ناشی از ظلم مردم به امیرالمومنین(ع) دانست که ایشان مجبور به نفرین کوفیان شد و از جانب آنها غمگین و دلشکسته شد./س

فاطمه اعظمی

برچسب ها: قم ، فصل ، ناکامی ، شکست ، کوفیان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.