گفت‌وگو با یک خانواده جوان قرآني؛از خواستگاری تا ماه عسل قرآني

«صدايش آرام بود، او آيه به آيه مي خواند و من خط به خطش را در ذهنم معني مي کردم...وقتي تلاوتش تمام شد و سرش را بالا آورد تا واکنشم را ببيند، فهميدم که در همين چند دقيقه همراه صوت زيبايِ ترتيلش لب خواني مي کرده ام...

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،«صدايش آرام بود، او آيه به آيه مي خواند و من خط به خطش را در ذهنم معني مي کردم...وقتي تلاوتش تمام شد و سرش را بالا آورد تا واکنشم را ببيند، فهميدم که در همين چند دقيقه همراه صوت زيبايِ ترتيلش لب خواني مي کرده ام...

شايد بپرسيد چه شد که وسط جلسه خواستگاري شروع به تلاوت قرآن کرد، راستش را بخواهيد، نقشه مادربزرگ بود. خدابيامرز از آن زن هايي بود که سرد و گرم روزگار را طوري چشيده بود که مي گفت اگر به چشمان کسي نگاه کنم، مي فهمم که عيارش چند است؟

راست مي گفت... در همان جلسه بود که از «مهدي» خواست اگر حافظ قرآن است، مهارتش را نشان دهد و دست گذاشت روي آياتي از قرآن که چند ساعت قبل از آن، حجت الاسلام قرائتي در يک برنامه تلويزيوني به تفسير آن ها پرداخته بود آياتي از سوره مريم حرف که به اينجا مي رسد، نفسي تازه مي کند.

 «سعيده خادم زاده» را مي گويم. يک سرِ قصه اين هفته «خانواده ايراني». همان ابتداي صحبت مان، ياد روز خواستگاري اش مي افتد. حالا هم ساکت نشسته، روبه رويمان، انگار که بخواهد خاطراتي را که در يک نفس برايمان گفته، آهسته مزه مزه کند.

از لبخندي که بر چهره اش نشسته، پيداست طعم آن روزها خيلي «شيرين» بوده است.«مهدي حسني»، طرف ديگر اين قصه، ادامه حرف را پِي مي گيرد و مي گويد: امتحان نفس گيري بود اما کجايش را ديده ايد؟ همه زندگي ما با قرآن پيوند خورده، حتي ماه عسل مان هم قرآني بود...مسابقات کشوري قرآني در اردبيل؛ سال 80.

قرآن عامل آشنايي ما بود

مهدي و سعيده زوج قرآني موفقي هستند که همه زندگي خود از مرحله انتخاب همسر تا تشکيل زندگي و تداوم بخشيدن به آن را بر مبناي کلام ا... تعريف کرده اند.

مهدي حسني 39ساله را کهنه کارهاي قرآني مشهد خوب مي‌‌شناسند. او صاحب دو عنوان بين المللي در بخش حفظ است و ده ها عنوان کشوري و استاني ديگر هم در کارنامه اش دارد.

او چندسالي است که به تدريس علوم قرآني در فضاهاي آکادميک استان اشتغال دارد و به عنوان مشاور و کارشناس علوم قرآن و حديث با نهادهاي مختلف در حال همکاري است.به همه اين ها اجراهاي تلويزيوني و تاليف چهار عنوان کتاب را هم بيفزاييد.

سعيده خانم هم که کارشناسي سطح 2 حوزه دارد، پا به پاي همسرش در حوزه هاي قرآني فعال بوده و از نويسندگي در نشريات قرآني تا مديريت يک مهد قرآني را تجربه کرده است. حالا هم عمدتا سرش به نوشتن فيلم نامه براي صدا و سيماي خراسان رضوي گرم است.

اما قصه اين زوج موفق قرآني کمي قبل تر از آن جلسه خواستگاري شروع مي شود. آقاي حسني برايمان اين طور توضيح مي دهد که؛«عامل آشنايي ما قرآن بود. وقتي براي خواستگاري همسرم پيش قدم شدم، چند سالي مي شد که به صورت حرفه اي به وادي حفظ قرآن وارد شده بودم.

بنابراين شرط کرده بودم که کسي را براي زندگي مشترک انتخاب کنم که او هم با قرآن مانوس باشد، همين هم شد، همسرم در آن دوران به تلمذ دروس حوزوي اشتغال داشت اما در همان ملاقات هاي اول فهميدم دليل انتخاب اين مسير از سوي او، نقش هدايتگر قرآن است و اين را يک برکت بزرگ براي زندگي مان مي دانم.»

نقش استقلال فکري در رسيدن به بلوغ رفتاري

او همسرش را بزرگ ترين مشوقي مي داند که در اين سال ها پا به پاي او در هر آزمون و مسابقه اي همراهي اش کرده و همين همراهي دليل موفقيت هايي است که امروز اين خانواده به آن مي بالد.از آن ها مي پرسم، خانواده اي که قرآن را مبناي زندگي خود مي داند، در روابط و شرايطش چه تفاوتي با بقيه دارد؟ حسني براي پاسخ پيش قدم مي شود.

 او مي گويد: شايد شما از يک فرد با تحصيلات عاليه، توقع رفتار عالي نداشته باشيد اما از يک خادم قرآن، نمي توانيد جز اين انتظاري داشته باشيد. هر کدام از ما سوژه اي را سراغ داريم که مدرک هاي رنگ به رنگ، سينه ديوار خانه اش را پُر کرده و براي خطاب قرار دادنش بايد يک مهندس يا دکتر بيندازيد پيشِ اسمش، اما رفتار و سکناتش هيچ جوره با آن عنوان هم خواني ندارد.

 اما شما اگر يک فعال قرآني را که فقط ۲۰ سال سن دارد ببينيد، انگار پختگي يک مرد 40ساله را به تماشا نشسته ايد. دليلش هم قرآني است که او در سينه دارد و آموزه هايش اجازه نمي دهد، او هر رفتار لغو و سبکي را مرتکب شود.

وي ادامه حرفش را مي برد سمت زندگي مشترک شان و مي‌گويد: مبناي زندگي مشترک و حرفه من قرآن بود. از همان ابتداي زندگي قرار نانوشته اي داشتيم که هر مشکل کوچک و بزرگي که داريم را زير سقف همين خانه حل و فصلش کنيم. نگذاشتيم پاي خانواده هايمان به مشکلات زندگي مشترک مان باز شود تا حريم ها به قوت خودشان باقي بمانند.

 خانواده هايمان هم به اين استقلال فکري مان احترام مي گذاشتند. همين هم باعث بلوغ رفتاري ما شد. يعني خودمان تمرين کرديم که چطور بزرگ تر باشيم و به پختگي در روابط مان برسيم.

هميشه يکي مان سنگردار بود

خانم خادم زاده که انگار چيزي به خاطرش آمده، مي گويد: يک دليل ديگر توفيق ما در کيفيت روابط مان، تلاشي بود که هر کدام‌مان براي موفقيت ديگري کرده بوديم. بعد از ازدواج، زندگي فردي هيچ کدام مان مختل نشد.

من ادامه تحصيل دادم و توأمان به کار مشغول شدم و همسرم هم در مسابقات مختلف شرکت مي کرد که لازمه اش سفر مداوم بود اما همه اين ها ما را از پا نينداخت. خاطرم نيست هيچ وقت او به من گفته باشد که خانه بمان و از دو فرزندمان نگهداري کن تا من برسم به فلان مجلسم، هميشه يکي مان سنگرداري مي کرد و اگر هم هردومان گرفتار بوديم، خانواده ها به کمک مان مي آمدند و بي دريغ هوايمان را داشتند، همين هم شد که شانه به شانه هم رشد کرديم.

او تاکيد مي کند: فکر مي کنم اين لازمه هر زندگي مشترک است، اين که فقط يکي از زوجين پله باشد و آن يکي فقط به صعود فکر کند، خودخواهي است که قرباني اش آن کسي است که بيشترين فداکاري را کرده است.

کلمات را از هم دريغ نمي کنيم

مي پرسم: حتي بهترين زوج ها هم در گردنه هاي زندگي شان، به اختلافات کوچک و بزرگ مي رسند، شما چطور اين پيچ هاي تند و خطرناک را رد مي کنيد؟پاسخ آقاي حسني صريح است: «حرف مي زنيم» او توضيح مي دهد:کمتر اجازه داده ايم که اختلافي بهانه آن شود تا ما کلمات مان را از هم دريغ کنيم، دليلش هم جلوگيري از کهنه شدن زخم هاست.

مثلا مي بينيد فلان فرد سال ها، زخم خورده اتفاقي بوده اما يک گفت وگو باعث مي‌شود تا بفهمد که همه اين دلخوري ها فقط يک سوء تفاهم ساده بوده که چون او زبان بسته بوده و ناراحتي اش را نگفته، کسي هم براي رفع و رجوع اين سوء تفاهم پيش قدم نشده است.

او مي افزايد: متاسفانه اغلب آقايان در زندگي مشترک شان از حرف زدن اجتناب مي کنند و نه مصاحب خوبي هستند و نه شنونده واقعي، همين باعث مي شود تا هر مشکلي يک طرفه قضاوت و درباره آن حکم صادر شود و اگر اين چنين شد، «اختلاف» به يک اتفاق معمولي در آن زندگي بدل مي شود.

نگذاشته ايم لجبازي هاي کودکانه فاصله بيندازد ميان روابط مان

خانم خادم زاده که انگار باز يک خاطره ديگر درذهنش زنده شده، با لبخندي مي گويد:خاطرم است چند روز بعد از ازدواجم، سر کلاس دانشگاه حاضر شدم، آن روز فلسفه داشتيم، استادمان تا ماجراي ازدواجم را فهميد، گفت: مي خواهم به شما شيريني بدهم که مزه اش تا هميشه زير دندانت بماند.

به شما توصيه مي‌کنم در زندگي مشترک اين سه کلمه را هرگز فراموش نکن: گذشت، گذشت، گذشت... نمي دانم اين کلمه چه جادويي دارد اما باور کنيد که زندگي ما از برکت همين کلمه، بي تنش مي‌گذرد. هيچ وقت نگذاشته ايم لجبازي هاي کودکانه فاصله بشود ميان روابط مان...گاهي به اختلافاتمان چند روزي فرصت داده ايم اما در نهايت حل و فصل شان کرده ايم، نگذاشته ايم بزرگ شوند تا سايه بيندازند بر زندگي مشترک ما.

فرزندانمان را تحت فشار، خادم قرآن نکنيم

اما محصول اين زندگي مشترک موفق، اميد 9 ساله و اميرعلي 3ساله هستند. اميد با آن که سن و سالي ندارد اما پا جاي پاي پدرش گذاشته و حفظ قرآن را شروع کرده است و حالا مسلط به سه جزء و نيم از قرآن است.خودش مي گويد که قرآن خواني مکرر پدرش و همراهي مادرش، انگيزه او شده است.

آقاي حسني مي گويد که در تربيت قرآني فرزندش، هيچ وقت بر حافظ شدن او اصرار نکرده، بلکه اجازه داده است تا خودش انتخاب کند. او عنوان مي کند: متاسفانه خانواده هاي زيادي هستند که به دلايلي فرزندشان را تحت فشار قرار مي دهند تا حافظ يا قاري قرآن شود، غافل از اين که با اين کارشان فقط اسباب دوري او را از کتاب خدا فراهم مي کنند.

کودک بايد کودکي کند، بازي کند و اگر علاقه نشان داد، آن وقت او را در چنين مسيري بدون فشار و زور قرار دهيم، در ضمن در تربيت قرآني فرزندانمان نبايد تک بعدي باشيم، اگر روحش را با کلام خدا پرورش مي دهيم، حتما جسمش را هم در معرض آموزش و ورزش قرار دهيم تا رشد او تک بعدي نباشد./خراسان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار