ارتش رژیم صهیونیستی که بهبهانه یادشده جنگ را شروع کرد، اما بنابر ادله موثق، طرح حمله از ماهها قبل توسط این رژیم برنامهریزی شده بود.
اسرائیل حملات گستردهای را از زمین، هوا و دریا به خاک لبنان آغاز کرد؛ بهگونهای که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی 15 هزار بار مناطق مختلف لبنان را بمباران کردند و نیروی زمینی ارتش صهیونیستی هم دستکم 160 هزار گلوله توپ و 2500 گلوله خمپاره بهسوی لبنان شلیک کردند.
با وجود اینکه این حمله به کشته شدن حدود 1200 تن از غیرنظامیان لبنانی و زخمی و بیخانمان شدن هزاران لبنانی منجر شد، اما این حملات برای اسرائیل که با امید به پیروزی آن را آغاز کرده بود، فاقد ارزش نظامی بود. در این جنگ، نخستین بار تلفات نظامیان رژیم صهیونیستی از تلفات طرف مقابل فراتر رفت و در مقابل 74 شهید از اعضای جنبش مقاومت اسلامی لبنان، 117 نظامی و افسر ارشد رژیم صهیونیستی کشته شدند.
براساس اعلام منابع نظامی رژیم صهیونیستی، 245 نظامی اسراییلی بر اثر صدمه روحی در جنگ 33روزه دچار بیماری روانی شدند. منهدم شدن دو فروند ناوچه «ساعره» اسرائیل که عامل برتریساز این رژیم در جنگهای غیرخطی و احاطهای بود، اوج ناتوانی این رژیم محسوب میشود. اینکه این ناوچهها از کجا، چگونه و با استفاده از چه مواد انفجاری منهدم شدند و چرا سامانههای الکترونیک دفاعی موجود در این ناوچهها کوچکترین واکنشی نشان ندادند از جمله مواردی است که نظامیان اسرائیلی و آمریکایی را حیرتزده کرده است.
اما شکست اسرائیل در این ماجراجویی فقط در بعد تلفات جانی منحصر نشد بلکه هزینه سنگینی که این رژیم پرداخت تا حدی بود که «الیاهو وینوگراد» رئیس کمیته تحقیق درباره دلایل این شکست در گزارش خود، «ایهود اولمرت» نخست وزیر وقت را مسئول مستقیم این شکست معرفی کرد.
بهدنبال ضربههای مفتضحانه ارتش اسرائیل، پارلمان این رژیم از دولت اولمرت خواست هرچه زودتر اسیران لبنانی در زندان را با دو نظامی صهیونیست اسیرشده مبادله کند تا اینگونه 33 روز نبرد به پایان برسد.
اهداف اسرائیل از جنگ
این جنگ هیمنه کاذب اسرائیل را فرو ریخت. برخی از ادعاها و اهدافی که رژیم صهیونیستی از همان ابتدای جنگ منتشر کرد، عبارتند از:
- نابودی جنبش حزبالله
- ترور سیدحسن نصرالله و دیگر سران جنبش حزبالله
- تشکیل کمربند امنیتی در جنوب لبنان
- عقب راندن نیروهای مقاومت حزبالله از جنوب لبنان و خلع سلاح آنها
- جنگ روانی گسترده با هدف رودررو قرار دادن موقعیتهای لبنانی با حزبالله
- تخریب وجهه حزبالله از طریق انهدام تأسیسات زیربنایی لبنان
- ایجاد مقدمات برای درگیریهای داخلی در لبنان
- فراهم کردن شرایط لازم برای احیای نفوذ خود در ساختارهای سیاسی و امنیتی لبنان
- انحراف افکار عمومی جهان از جنایت خود در اراضی فلسطین (نوار غزه و کرانه باختری)
با گذشت زمان و مواجهه با تاکتیکهای غافلگیر کننده حزبالله، رژیم صهیونیستی که شکست را در برابر دیدگان خود مشاهده میکرد در مواجهه با مقاومت از برخی اهداف اساسی خود عقبنشینی و تلاش خود را حفظ مرزها در مقابل حزبالله و سپس حفظ امنیت شهروندانش متمرکز کرد. این رژیم که وجهه شکتناپذیری آن در حال فروکش شدن بود، فشارها بر جامعه جهانی را بهمنظور تلاش برای متقاعد کردن حزبالله برای پایان دادن به این جنگ، افزایش داد. اما در این میان آمریکا اصرار داشت جنگ برای مدتی نیز ادامه داشته باشد تا اسرایئل حداقل به برخی از اهداف خود برسد. در نهایت آمریکا نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه 1701 شورای امنیت، بر پایان آن مهر تأیید کوبید. وقتی جنگ تمام شد دو طرف جنگ در دو وضعیت کاملاً متفاوت قرار داشتند. اسرائیلیها به شکست سنگین خود اذعان کردند و البته آمریکاییها نیز اینگونه اعتراف کردند: «هیچکس پیروز نشده است!».
آن طرف حزبالله لبنان پس از جنگ مورد تحسین فراوان ملتها قرار گرفت. حزبالله با حفظ نیروهای خود و نیز با نشانهروی دقیق نقاط حساس رژیم صهیونیستی ثابت کرد که به قدرت اطلاعاتی برتر از قدرت افسانهای دستگاه جاسوسی اسرائیل (موساد) دست پیدا کرده است.
اغلب کارشناسان بر این باورند، علت اصلی پیروزی حزبالله برخورداری حزبالله، مجهز شدن نیروهای آن به سلاح ایمان و توکل به خدا بود.
همچنین با پیروزی حزبالله در جنگ 33روزه، بسیاری از طرحها و توطئههای آمریکا و رژیم صهیونیستی همچون خاورمیانه بزرگ ناکام ماند و بهجای آن خاورمیانهای جدیدی با نقشآفرینی مقاومت شکل گرفت.