پیشنهادات مؤسسه واشنگتن برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران

برای مقابله با گسترش نفوذ ایران متحدین عربی را تقویت نظامی کنید

در بخش چهارم راه‌کارهایی برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران، کارشناسان مؤسسه واشنگتن ضمن بررسی حمایت‌های نظامی از کشورهای حاشیه خلیج فارس بر لزوم گسترش و ادامه این حمایت‌ها تأکید کردند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، مؤسسه واشنگتن نوشت: کارشناسان این اندیشکده در بخش چهارم گزارش خود در مورد مقابله با برنامه هسته‌ای ایران تأکید کردند که لازم است آمریکا به‌صورت مستقیم نیز در منطقه حضور داشته همچنان به کمک‌های نظامی خود به کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل ادامه دهد.

استفاده از راه‌حل‌های نظامی برای نفوذ، برهم زدن و تحذیر

دولت اوباما با اجتناب از اقدامات پیشگیرانه حداقل در این زمان، دنبال روش‌های دیگری است تا ابزار نظامی و سایر راه‌حل‌ها را برای تقویت دیپلماسی هسته‌ای، برهم زدن فعالیت‌های هسته‌ای ایران و تحذیر این کشور به کار گیرد. به این منظور، آمریکا توان نظامی متحدان خود را در منطقه بالا برده و حضور خود را در خلیج فارس تقویت کرده است و همچنین خطوط قرمزی را مشخص کرده است که احتمالاً باعث توسل به زور خواهد شد.

تقویت شراکت

لئون پانتا، وزیر دفاع سابق آمریکا اعلام کرده است که تقویت شراکت امنیتی و دفاع جمعی برای پیشگیری ایران از به دست آوردن و ذخیره تسلیحات هسته‌ای، مهم و کلیدی می‌باشد. دولت اوباما نیز در راستای تلاش‌های پیشینیان خود، دنبال پیشبرد این اهداف از طریق گفت‌وگوی امنیتی خلیج فارس و ساختار پس از آن، گردهمایی همکاری استراتژیک آمریکا با شورای همکاری خلیج فارس و نیز فروش ده‌ها میلیارد دلار تسلیحات به اسرائیل و متحدان عرب آمریکا در خلیج فارس از جمله سامانه‌های دفاع موشکی، بالگرد‌های تکاور و هواپیماهای جنگنده بوده است. آمریکا در واکنش به حملات سایبری اخیر ایران، در حال کمک به متحدان عرب خود در خلیج فارس است تا سامانه دفاع سایبری آنها را تقویت کند؛ اگرچه انتقال توانایی‌های جنگ سایبری تهاجمی به این کشور‌ها ممنوع شده است. هدف از این اقدامات، تضمین این متحدان و تقویت قابلیت بازدارندگی آنها می‌باشد. و در همین حین آنها می‌خواهند تهران را متقاعد کنند که برنامه هسته‌ای، به‌جای اینکه امنیت آن را بهبود بخشد به آن آسیب خواهد رساند.

به‌هرحال، تهران تمایل دارد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به‌دیده تحقیر و منت نگاه کرده و به توانایی‌های نظامی آنها بی‌اعتنا باشد. علاوه براین، به نظر می‌رسد تهران بر این عقیده است که پادشاهی‌های عربی حوزه خلیج فارس محکوم به از بین رفتن توسط بیداری اسلامی که در حال حاضر منطقه را دچار جنبش کرده است، هستند و نیروهای مسلح آنها در نهایت به حکومت‌های انقلابی اسلام‌گرا که رابطه نزدیکی با جهان‌بینی تهران دارند، به ارث خواهد رسید؛ همان طور که بسیاری از نیروهای مسلح شاه در اختیار جمهوری اسلامی قرار گرفت. بسیار بعید است که تهران خود را درگیر این نوع حمله‌های نظامی متعارف کند که بهانه‌ای در اختیار همسایگانش یا آمریکا قرار خواهد داد تا از قدرت آتش متعارف علیه او استفاده کنند؛ در نتیجه ایران باید سعی کند تا قدرت حکومت‌های سلطنتی حوزه خلیج فارس را تحلیل برد و در این راه احتمالاً به نمایندگان خود تکیه خواهد کرد.

بنابراین، چون تهران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به‌عنوان یک تهدید تلقی نمی‌کند، احتمالاً تلاش‌های آمریکا برای تقویت ارتش‌های آنها تأثیر زیادی بر حساب تهدید ایران ندارد. همچنین، نظر به اینکه نگرانی تهران در مورد وقوع حمله‌ای از طرف اسرائیل بسیار کمتر از وقوع حمله از طرف آمریکا است، بعید است که تلاش‌های آمریکا برای تقویت توان نظامی اسرائیل تأثیر چندانی بر حساب تهدید جمهوری اسلامی داشته باشد. نگرانی‌های مسلم شورای همکاری خلیج فارس در مورد سیاست آمریکا و فروش عمده تسلیحات از طرف آمریکا به این شورا، احتمالاً از طرف برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بیشتر به‌عنوان علامتی حاکی از اینکه آمریکا در حال آماده شدن برای ترک فوری منطقه است، تلقی می‌شود تا اینکه نشانه‌ای برای تعهد پایدار آمریکا باشد.

تحکیم حضور آمریکا در خط مقدم

طی دهه گذشته، آمریکا به‌تدریج حضور خود را در منطقه خلیج فارس به‌عنوان بخشی از تلاش‌هایش برای بازداشتن ایران و تضمین متحدان افزایش داده است. از سال 2006، آمریکا در حال تقویت سامانه‌های دفاع موشکی خود در منطقه بوده است؛ در حال حاضر، آمریکا دارای دو گردان از موشک‌های Patriot PAC-2/3 که در چهار کشور آرایش گرفته‌اند، کشتی‌های پشتیبانی دو به سه در خلیج فارس، و رادار‌های باند AN/TPY-2X در اسرائیل، ترکیه و قطر می‌باشد. دولت اوباما از پاییز 2010 تاکنون، تقریباً به‌طور مداوم یک ناو را در خلیج فارس و دو ناو را در منطقه باقی گذاشته بود تا اینکه در فوریه 2013 به‌دلیل محدودیت مربوط به بودجه مجبور به تغییر این سیاست شد؛ در عین حال، صف‌آرایی جنگنده‌های مخفی‌کار اف-22 در منطقه به یک امر عادی تبدیل شده است.

در پی بازدید داخلی در سال 2011 که نشان داد در قابلیت‌های جنگی آمریکا در خلیج فارس، مخصوصاً در توانایی آن برای مقابله با توانایی‌های ضد دسترسی و عدم پذیرش میدانی ایران شکاف‌های حساسی وجود دارد، فرماندهی مرکزی آمریکا دستور داد تا تلاش جدی برای افزایش آمادگی نیروهای آمریکایی در آن منطقه از طریق بهسازی و اعزام نیروهای بیشتر به آنجا صورت گیرد. این افزایش‌ها تاکنون ادامه داشته است و شامل این موارد می‌شود:
سیستم‌های جنگی ضد مین و ضد زیر دریایی
سیستم‌های مقابله با دسته‌های متشکل از قایق‌های کوچک
حس‌گرها و سکو‌های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی جدید

آمریکا همچنین چهار کشتی ضد مین دیگر از هشت کشتی ساخته شده و چهار بالگرد مین‌یاب CH-53 Sea Dragon دیگر به منطقه فرستاد و بندرگاه حمل و نقل آبی و خاکی USS Ponce را دوباره آماده به کار کرد تا به‌عنوان پایگاه بین‌راهی شناور برای عملیات‌های ضد مین و عملیات‌های جنگی ویژه نیروی دریایی در خلیج فارس فعالیت کند. این بهسازی‌ها به نیروهای آمریکایی کمک می‌کند تا از عهده تهدیدهای موجود از طرف قایق‌های کوچک، کاشت مین و جنگ زیر دریایی بر بیایند. بالاخره، آمریکا یک سری مانور‌های مهم ضد مین‌گذاری را با شریکان خود برگزار کرده است که آخرین آنها در سپتامبر 2012 و می 2013 به‌منظور تقویت قابلیت‌های ائتلاف در این حوزه حساس اجرا شد.

تمام این اقدامات به‌عنوان بهسازی‌های دفاعی انجام شدند، در حالی که به توانایی‌های تهاجمی این نیروها کمتر توجه شده است؛ و این مسئله به‌دستور متحدان کم‌حرف و شاید هم به‌منظور جلوگیری از تحریک ایران اتفاق افتاده است. ممکن است تهران این اقدامات را به‌عنوان نشانه‌ای تلقی کند حاکی از اینکه آمریکا در صورت رویارویی با محدودیت عمل خواهد کرد یا شاید هم آمریکا در حال ترغیب بعضی از تصمیم گیرندگان ایرانی است تا باور کنند که ایران می‌تواند پایه یک چنین درگیری را بنا کند.

در حالی که حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس، مسلماً باعث دردسر و عذاب تهران می‌شود که می‌خواهد آمریکایی‌ها خلیج فارس و منطقه را ترک کنند تا در رابطه برقرار کردن با همسایگان خود، آزادی عمل داشته باشد، حضور یک ناو در خلیج فارس یک جنبه مثبت در بردارد و آن این است که جمهوری اسلامی را قادر می‌سازد تا سرمایه استراتژیک آمریکا را همان‌طور که مقامات ارشد نظامی ایران چندین بار اعلام کرده‌اند، در معرض خطر قرار دهد.

در واقع، هیچ نشانه‌ای وجود ندارد مبنی بر اینکه حضور گسترده نظامی آمریکا بعد از سال 1991 در خلیج فارس، ایران را از استفاده از نمایند‌گانش برای هدف قرار دادن منافع آمریکا در منطقه یا هرجای دیگر باز داشته باشد. در طول این بازه زمانی، تهران باعث کشته شدن 9 سرباز نیروی هوایی آمریکا در بمب گذاری برج‌های خوبار در سال 1996 در عربستان سعودی شده است؛ برای گروه‌های ویژه شیعه که صدها نفر از اعضای ارتش آمریکا را در طول دهه گذشته در عراق به قتل رسانده‌اند، سلاح فراهم کرده است؛ و ترور سفیر عربستان سعودی را در واشنگتن در سال 2011 برنامه ریزی کرده است. از طرف دیگر، به نظر می‌رسد حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس، ایران را از توقف کشتیرانی در این خلیج و از اقدام بر اساس تهدید‌هایش در مورد بستن تنگه هرمز بازداشته است.

ایجاد خطوط قرمز

واشنگتن، خطوط قرمزی را راجع به آزادی کشتیرانی در خلیج فارس و نیز برنامه هسته‌ای برای ایران مشخص کرده است. در ژانویه 2012، به‌دنبال تحمیل تحریم‌های جدید از طرف آمریکا و اتحادیه اروپا بر ایران و  در پاسخ به هشدار تهران مبنی بر اینکه در واکنش به این اقدامات، کشتیرانی در خلیج فارس را مختل خواهد کرد، اوباما و پانتا، وزیر دفاع به ایران هشدار دادند که هرگونه اقدامی برای اختلال عبور و مرور از طریق تنگه هرمز، عبور از خط قرمز تلقی و منجر به اقدام نظامی آمریکا خواهد شد. در واکنش به این خطوط قرمز، ایران از تهدید‌های خود صرف‌نظر کرد. ضمناً، اوباما و پانتا اعلام کردند که اگر ایران اقدام به ساخت سلاح هسته‌ای کند، آمریکا از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود مبنی بر جلوگیری از انجام این کار استفاده خواهد کرد. سپس، اوباما در سومین گفت‌..وگوی انتخاباتی خود با میت رامنی که در اکتبر 2012 برگزار شد، خط قرمز هسته‌ای دیگری را تفصیل کرد و در آن، خط قرمز را به‌عنوان توانایی انقطاع معرفی نمود. از آن به بعد، او دیگر این قاعده و دستور را آشکارا تکرار نکرد. قاعده‌بندی سابق، احتمالاً تعریف موثق حکومت باقی بماند.

افشای تجهیزات مخفی غنی‌سازی در نطنز (2009) و فردو (2009) و گزارش‌های رسانه‌ای اخیر در مورد جاسوسی سایبری آمریکا و اسرائیل در تهران و استفاده از ویروس شعله، احتمالاً باعث حیرت برخی مقامات ایرانی شده است که اگر آنها می‌توانند در خفا اقدام به ساخت بمب کنند، پس باید تصمیم به انجام این کار بگیرند. در حاشیه این مسئله باید گفت که ایران می‌تواند پیشرفت‌های چشمگیری در راستای ساخت بمب از طریق انواع فعالیت‌های آشکاری که در حال حاضر به کار گرفته است، به دست آورد، بدون اینکه از خطوط قرمز فعلی آمریکا عبور کند؛ و این مسئله به‌طور مؤثر به ایران این اجازه را می‌دهد که تبدیل به دولتی در آستانه هسته‌ای شدن گردد.

خط قرمز اسرائیل (که اورانیوم 20 درصد غنی‌شده را برای یک بمب کافی می‌داند، تقریباً 240 کیلوگرم) احتمالاً به تصمیم ایران در خصوص ادامه دادن تبدیل ذخایر اورانیوم 20 درصد غنی شده خود به‌شکل اکسیده و صفحه‌های سوخت رسانی برای استفاده در راکتور تحقیقاتی تهران، کمک کرده است، چرا که ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم تا سطح 3.5 درصد است. در حوزه کاربردی، تفاوت چندانی میان اورانیوم 3.5 درصد و 20 درصد غنی‌شده وجود ندارد؛ در مورد اول، 70 درصد از مسیر دستیابی به اورانیوم غنی‌شده در سطح بالا و در مورد دوم 90 درصد از این مسیر طی شده است. در نتیجه، نه خطوط قرمز آمریکا و نه خطوط قرمز اسرائیل نتوانسته‌اند از دستیابی ایران به هدف نزدیکش در خصوص تبدیل شدن به دولتی در آستانه هسته‌ای شدن، جلوگیری کنند.

عملیات‌های خرابکارانه، جاسوسی سایبری و جنگ تهاجمی سایبری

آمریکا با برخی از متحدان خود، مدت یک دهه یا بیشتر است که ظاهراً در یک سری عملیات‌های مخفی‌ از جمله عملیات‌های سایبری خرابکارانه، جاسوسی و تهاجمی شرکت کرده است؛ این عملیات‌ها به‌منظور توقف، به تأخیر انداختن و تحمیل هزینه بر برنامه هسته‌ای ایران شکل گرفته‌اند. این تلاش‌ها ظاهراً برنامه هسته‌ای ایران را چندین سال عقب انداخته‌اند.

از قرار معلوم، برخی از این اقدامات مانند تهیه پمپ‌ها و موتورهای خلأ معیوب برای برنامه سانتریفیوژ، حملات سایبری به تجهیزات غنی‌سازی ایران، و تلاش برای تطمیع دانشمندان هسته‌ای و مقامات ایرانی برای انصراف از کار، به‌عهده متحدانی مانند اسرائیل و انگلستان گذاشته شده است. ظاهراً، آمریکا نیز در حال هدایت عملیات‌های شناسایی یک‌جانبه با وسایل هوایی بدون سرنشین که مخفیانه فعالیت می‌کنند، مانند دیده‌ور RQ-170 می‌باشد. همچنین، اسرائیل احتمالاً وظیفه هدایت عملیات‌های سری مانند به قتل رساندن دانشمندان هسته‌ای ایران را به‌عهده دارد. و گزارشات حاکی از آن هستند که خرابکاران ناشناس، خطوط جریان قوی متصل به کارخانه زیرزمینی غنی‌سازی در فردو را قطع کرده‌اند. حملات سایبری به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، تهران را تحریک کرده است تا عملیات‌های تهاجمی خود را در جنگ سایبری آغاز کند و این چیزی است که آمریکا و متحدانش انتظار آن را نداشتند. از طرف دیگر، به نظر می‌رسد جاسوسی سایبری خارجی، باعث شده است تا تهران با احتیاط قدم بردارد و از اقداماتی که موقعیت او را در مذاکرات با 1+5 تحلیل برده می‌تواند توجیهی برای تحریم‌های شدیدتر و حتی اقدام نظامی باشد، اجتناب کند.

معلوم نیست که آیا آمریکا پرواز هواپیماهای بدون سرنشین را بر فراز ایران، پس از به دام افتادن RQ-170 در دسامبر 2011 متوقف می‌کند و آیا عملیات‌های سایبری به‌دلیل افشاگری‌های رسانه‌ای راجع به عملیات استاکس‌نت و شعله به تأخیر افتاده‌اند، و آیا آمریکا و شریکان او روش‌های جدیدی را برای بهره بردن از توانایی‌های سایبری به‌منظور وقفه انداختن در برنامه ایران اختراع کرده‌اند. به نظر می‌رسد که قتل دانشمندان هسته‌ای ایران متوقف شده است و شاید علت آن، نگرانی در مورد افزایش عملیات‌های تروریستی برون‌مرزی توسط تهران در نتیجه این اقدامات باشد که پتانسیل رویارویی وسیع‌تر با ایران را ایجاد می‌کنند.

خلاصه اینکه، دولت اوباما سعی کرده است از اقدامات نظامی، اطلاعاتی و سایبری برای فشار بر ایران و تحمیل تأخیر بر برنامه هسته‌ای آن استفاده کند؛ و در این زمینه گاهی اوقات موفقیت‌هایی نیز کسب کرده است. به‌هرحال، بسیاری از این فعالیت‌ها، تأثیر مطلوب را به‌دنبال نداشته‌اند یا طوری اجرا شده‌اند که تأثیر‌شان بر تهران تباه شده است. در مورد اخیر، بیشتر مشکل از آنجا نشأت می‌گیرد که اگرچه دولت اوباما گاهی اوقات با جسارت و بی‌باکی اقدام کرده است؛ مثلاً ادامه عملیات‌های سایبری تهاجمی و پرواز هواپیماهای بدون سر نشین بر فراز آسمان ایران را تأیید کرده است، اما اغلب اوقات با احتیاط عمل کرده و از انجام اقداماتی که احتمالاً دیپلماسی هسته‌ای را تحلیل برده یا جرقه‌ای برای رویارویی پیش‌بینی نشده با جمهوری اسلامی تلقی می‌شوند، پرهیز کرده است. دلیل این نگرانی‌ها به‌طور مفصل بررسی خواهد شد.

منبع: تسنیم
برچسب ها: ایران ، آمریکا ، وبگردی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.