به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، نام سیدعبدالله بهبهانی همواره یادآور نقش روحانیت در هدایت نهضت مشروطه است.عبدالله بهبهانی که نقش مؤثری در مبارزه با استبداد حکومت قاجار در سالهای پایانی عمر این سلسله داشت، در کشاکش نهضت مشروطیت به شهادت رسید. چنان نقش او موثر بود که طرف مقابلش یعنی سید حسن تقیزاده در جبهه سیاسی در تمجید او گفت: «اگر آقا سیدعبدالله نبود، مشروطیت نبود». در این زمینه با موسی حقانی رییس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و سردبیر فصلنامه تاریخ معاصر به گفتوگو پرداختیم که در ذیل میآید.
* آیتالله بهبهانی چه نقشی در مشروطه داشت؟
ـ آیتالله بهبهانی شناخت عمیق و ارزیابی واقعبینانه از تفکرات غربی و فرق ضاله نداشت.
در جریان مشروطه مرحوم آیتالله بهبهانی با انگیزه شخصی وارد نهضت مشروطه شد و از سید محمد طباطبایی دعوت کرد. تا در جریان نهضت مشروطه همراهی کند. طباطبایی به شرطی پذیرفت که با بهبهانی همکاری کند که مسئله شخصی را کنار بگذارد.
*کدام اختلاف شخصی؟
ـ مهم نیست اختلاف شخصی چه باشد این اختلاف میتواند از مسئله کوچک شروع شود و بعد عمق پیدا کند و حوادث آینده نشان داد که مسئله شخصی آیتالله بهبهانی نسبت به عینالدوله در جریان مشروطیت به محاق رفت و محدود کردن استبداد جز اهداف محوری آیتالله شد.
به طور مثال زمانی که عینالدوله دستور داد که به مسجد شاه حمله کنند همه فرار میکنند، تنها آیتالله بهبهانی است که میایستد و سینه خودش را عریان میکند و به سربازان نهیب میزند که اگر میخواهید کسی را تیر بزنید، نخست به سینه من تبر بزنید.
این مسئله تاریخی نشان میدهد که بعید است شخصی به خاطر مسائل شخصی چنین واکنشی از خود نشان دهد. سید جمال واعظ اصفهانی که ازلی بود بود برای مخفی شدن زیر منبر رفت و به گفته شاهدان عینی رنگش مثل گچ سفید شد.
* بهبهانی در مبارزه با استبداد و وفاداری به مشروطه صادق بود
سید عبدالله بهبهانی در مبارزه با استبداد و وفاداری به مشروطه صادق بود و متاسفانه برای مقابله با استبداد به برخی جریانات خوشبین بود. و از طرف دیگر دشمنی با عینالدوله باعث شد که مرزبندی درستی با گروههای ساختار شکن نداشته باشد.
به افرادی اعتماد کند که به شخص سید عبدالله بهبهانی نیز اعتماد نداشتند و در حرفهای در گوشی خود میگفتند از افرادی مانند بهبهانی عبور خواهیم کرد.
آیتالله بهبهانی توانست با نامهای که به مراجع نجف مینویسد، آنان را متقاعد کند که از جریان مشروطه خواهی در ایران حمایت کند. هیچ یک از طرفداران مشروطه حتی سید محمد طباطبایی قادر نبودند مانند بهبهانی بسیج عمومی ایجاد کنند.
در ماجرای غیبت صغری شیخ فضلالله نوری شرکت نمیکند و این عدم شرکت شیخ فضلالله نوری موجه است برای اینکه در غیبت صغری عناصر مشکوک حضور دارند.
در ماجرای غیبت کبری سیدین(آیتالله سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی) از شیخ فضلالله نوری دعوت میکنند در غیبت کبری مشارکت کند و شیخ موافقت میکند. همچنین آقای بهبهانی به عینالدوله پیغام میدهد که دست از خیره سریهایش بردارد که عینالدوله دست بر نمیدارد.
اگر شیخ فضلالله با غیبت کبری در نهضت مشروطه همراهی نمیکرد غیبت کبری نیز مانند غیبت صغری بینتیجه میماند بعد از غیبت کبری و همراهی شیخ فضلالله نوری با سیدین به قول احمد کسروی کمر عین الدوله و استبداد شکست.
زمانی که آیتالله بهبهانی این چنین از ظرفیت یک مجتهد شیعه استفاده میکند باید لااقل نقطه نظرات شیخ را نیز بشنود و تامل کند. اما متاسفانه سیدین حتی بعد از بازگشت از تبعید، همچنان در فضای خوش بینی نسبت به جریان تحول خواه غرب، به اصطلاح آنروز فوکلیها قرار داشت. بعد از بازگشت از تبعید رفته رفته سید عبدالله بهبهانی متوجه میشود که با جریان خطرناک، رادیکال و افراطی طرف است چنان این جریان غربزده و فوکلی افراطی است که تحمل ندارد هیچ کس در مقابل نظرات آنان بایستد.
این جریان افراطی، شیخ فضلالله نوری را دار زدند شیخ علی فومنی، محمد خمامی را ترور کردند و تیم ترور فرستادند تا آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی را ترور کنند.
هر چند برخی رفتار شخصی شیخ عبدالله بهبهانی در جریان مشروطه قابل توجیح نیست ولی واقعا خواستار تغییرات در ایران بود.
به جریانی دلخوش بود که آن جریان هدفش حذف اساس اسلام بود و به همین دلیل با خود عبدالله بهبهانی زاویه پیدا کردند. و اگر بهبهانی مرزبندی دقیقی با جریانات مشروطه خواه قائل میشد چنین اتفاقی برای مشروطه خواهان اتفاق نمیافتاد.
بعد از فرمان صدور مشروطه آیتالله بهبهانی و طباطبایی سعی کردند موضوع میانهای اتخاذ کنند. حتی خوشبینی آیتالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی به جریان غربگرا در دعوای غربگراهای تحول خواه با شیخ فضلالله نوری هم تأثیر گذاشت. همچنین رابطه شیخ باسیدین را سردتر کرد اما این سخن به این معنی نیست که سیدین از جریان غربگرا تبعیت محض داشتند.
سیدین قصد داشتند تا با ورود به مجلس بتوانند اصل دوم قانون اساسی که نظارت فقیه بر قوانین شورای نگهبان است را اجرا کنند. شیخ فضلالله نوری چون افراد ساختار شکن و غربگرا را میشناخت به همین دلیل این اصل را پیشنهاد کرد.
البته میدانست که این اصل هم نمیتواند جلوی افراد افراطی را بگیرد. آیتالله بهبهانی سعی داشت جو مجلس را معتدل کند که جریان افراطی غربزده با تشکیلات قوی شامل حزب، روزنامه، افراد مسلح مانع میشدند و هر زمان جریان اعتدالی با مدیریت آیتالله بهبهانی و طباطبایی به توافق نزدیک میشدند جریان افراطی توافق را بهم میزدند.
*عبدالله بهبهانی بین جریان افراطی و استبداد گیر کرده بود
عبدالله بهبهانی و طباطبایی بین این دو جریان گیر کرده بودند از یک طرف میترسیدند مخالفت با آن مجلس، منجر به بازگشت استبداد شود. و از طرف دیگر مستبدین در یک پروسهای مشروطه خواهان را تسویه کنند.
آرام آرام سیل حوادث اساس مشروطیت را به خطر انداخت از جمله اینکه افراطیون مجلس با رفتار تندی که داشتند رسم تازه مشروطه را به باد دادند از جمله اینکه به مادر محمد علی شاه تهمت زنا زدند و شاه را زنا زاده نام دادند.
و این اتهام توسط باند تقیزاده به شاه وارد شد و بهانه دست شاه و مستبدین داد که مجلس را به توپ بکشند و کسانی که کشور را به سمت نقطه بحرانی پیش بردند اولین کسانی بودند که فرار کردند و ملت و افرادی مانند سید عبدالله بهبهانی را تنها گذاشتند.
بعد از به توپ کشیدن مجلس محمد علی شاه با مشروطه خواهان رفتاری تند داشت. شخص عبدالله بهبهانی جلوی شاه ایستاد و پرخاش کرد که شما حق ندارید نسبت به علما تندی کنید و بعد از آن اطرافیان شاه ریشهای عبدالله بهبهانی را با دست شروع به کندن کردند.
*آیتالله بهبهانی مردانه پای مشروطه ایستاد
این درحالی است که متکلمین که یک واعظ ازلی است به پای محمد علی شاه میافتد و طلب بخشش میکند. اما یکی از انتقاداتی که با وجود اینکه آیتالله بهبهانی و طباطبایی مردانه بای مشروطه ایستادند. به سیدین وارد است این است که اطرافیان سیدین هیچگونه نسبتی با آنها نداشتند.
شریف کاشانی جزء اطرافیان بهبهانی است که ازلی است. و ناظم اسلام کرمانی جزء اطرافیان طباطبایی است که بابی است. این اطرافیان در مردد کردن سیدین و غبار آلود کردن فضا موثر بودند.بعد از برگشت از تبعید سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.
سید محمد طباطبایی به مشهد میرود و بهبهانی به کرمانشاه میرود و از آنجا بهبهانی به نجف میرود و محمد علی شاه ساقط میشود بهبهانی برمیگردد و مأموریت دارد که اصل دوم قانون اساسی را اجرا کند. در این مقطع تاریخی سید عبدالله بهبهانی به جریان اعتدال در کشور نزدیک شد.
*ستارخان و باقر خان از جریان اعتدالی حمایت کردند
ستارخان و باقر خان نیز از جریان اعتدالی حمایت کردند در مشروطه کسانی بودند که رفتار انقلابیون را نمیپسندیدند و رفتارهای انقلابیون را منتهی به فروپاشی کشور میدانستند و اگر در جنگ جهانی اول ایران اشغال شد بیشتر به خاطر رفتار این افراد بود.
آخوند خراسانی در اعلامیهای که دارد به این افراد تشر میزند که سربازان واقعی اشغالگران شما هستید. زمینه اشغال ایران فراهم کردید.
*جریان افراطی موافق اعتدال نبود
سید عبدالله بهبهانی رفتار افراطی افراطیون را نمیپسندید و با این افراد درگیر بود نگاه اعتدالی داشت و در آن مقطع تاریخی قصد داشت کشور را با استفاده از ظرفیتهای که در کشور وجود داشت از بی اعتدالی و افراطیگری نجات دهد اما چون جریان افراطی موافق اعتدال نبود آیتالله بهبهانی را به صورت فیزیکی ترور کردند.
*خط و نشان فوکلیها برای آیتالله بهبهانی
خیلی عجیب است هنوز سید عبدالله بهبهانی پای خود را به تهران نگذاشته است که شریف کاشانی به او نامه مینویسد به تهران نیا، تهران با زمانی که ترک کردی متفاوت است. آیتالله بهبهانی باور نمیکند. در همان نامه مینویسد که فوکلیها خط و نشان کشیدند.
*آخوند خراسانی استبداد بعد از مشروطه را شنیعتر از پادشاهی میدانست
سید عبدالله بهبهانی قصد داشت استبداد را محدود کند. قرار نبود استبداد جدید در ایران حاکم شود. مرحوم آخوند خراسانی در تحلیل این وضعیت مینویسد، استبدادی شنیعتر از استبداد حاکم رخ داد.
عبدالله بهبهانی نمیتوانست استبداد جدید را ببیند و البته افراطیون نمیخواستند سیدین به مجلس برگردند و حتی مراسم استقبال از سیدین را تحریم کردند ولی با وجود تحریم افراطیون از سیدین استقبال با شکوهی از بازگشت آنها شد.
با ورود سید عبدالله بهبهانی به تهران و مجلس، جریان اعتدال فعال شد و این برای افراطیون قابل قبول نبود. و چهار تروریست قفقازی به خانه عبدالله بهبهانی رفته و به علت گرمی هوا آیتالله در بالای بام خانه خود نشسته بودند و تروریستها در مقابل دیدگان خانواده آیتالله بهبهانی، او را به رگبار بستند سوراخ سوراخ کردند.
*بعد از ترور بهبهانی ایران به دست لژ بیداری افتاد
حزب دموکرات مجلس با صحنهسازی ماجرای دستگیری قاتل آیتآلله بهیهانی را خاتمه میدهند. با ترور عبدالله بهبهانی بازوی فکری اعتدالیون مشروطه و تیر زدن ستارخان بازوی نظامی اعندالیون زده شد و ایران به دست لژ بیداری و هم مسلک تقیزاده میافتد.