- شیطان مهمترین حربه و ضربه ای که به
انسان میزند، یاس است و به همین جهت تا وقتی که انسان مایوس نشده و امید
را ازدست نداده شیطان هنوز غلبه کامل نکرده و حاکم نشده چون مایوس شدن
ادعای علم است یعنی من میدانم هیچ حادثه خوبی نمیتواند رخ دهد و هیچ کس
به کمک من نخواهد آمد و وضع حال من بهتر از این نخواهد شد.
- خواب خوب
نشانه کارهای خوب ماست که تعبیر می شود یک طرف دیگری از هستی آنچه اینجا
میگذرد آنجا تعبیر میشود بسیاری از اوقات آدمها که خواب بهشت میبینند
بخاطر کار بهشتی است که انجام داده اند؛ خوابهایی که آدم پر از لذت میشود
به سبب دیدن آن خواب اینها معمولا خوابهایی است که دلالت بر اتصال به
عالم غیب دارد.
- دنیا وجه غفلت ماست وقتی متوقف شدید در مرتبه فانی و رویتان را کردید بطرف آنی که بقایی ندارد و فانی میشود این میشود دنیا، هرکاری انجام میدهید رویتان مهم است اگر روی درفانی دارید نماز و روزه و خرید و فروشتان همه دنیوی است دنیا وجه شماست که اگر رویتان را کردید در باقی و وجه الله را در نظر گرفتید همه کارهایتان اخروی میشود و دیگر هیچ نگرانی نداشته باشید و حب زن و فرزند و مال هیچ کدام بد نیست، چون گفتند دنیا فراموشی خداوند ست اگر خدا را فراموش کردید نماز و روزه تان هم لهواست، آدمی که خیر کوچکی از او به کسی نمیرسد نمازش لهو است.
الهی قمشهای در در ذیل آیه 171 سوره
بقره اینگونه تفسیر میکند که «تمثیل کافران (که از خدایان باطل و اسم های
بی مسمی مدد می گیرند) همانند کسی است که آواز دهد جانداری را که از آن
آواز هیچ چیز جز صدایی و ندایی نمی شوند. چنین است که کافران کر و گنگ و
کورند از آنکه عقل خود را (در فهم معانی) به کار نمی گیرند...» در ادامه
بخشهایی از کتاب را میخوانیم:
* چه بسارند مردمی که از قرآن جز صدایی و صوتی و تجویدی و قرائتی در نمی یابند و به همان صدا دلخوش اند. ایشان در بیان حقیقت قرآن لال و در مشاهده اسرار آن نابینا و در فهم حقایق آن لایعقلند، نه از آن جهت که عقل ندارند بلکه از آن رو که عقل خود را به کار نمی گیرند و علت این تمثیل آن است که منکران و غافلان که اغلب همان ظالمان و خودپرستانند هرچند از صورت ظاهر انسانی برخوردارند اما در عمل به چهارپایان نزدیک ترند و رفتار و بازتابهای آنان به حیوانات بیشتر شبیه است از آنکه ایشان ایمان آورده اند به عالم حیوانی و اهریمنی و کافر شده اند به گوهر انسانیت.
جامی می گوید:
حد انسان به مذهب عامه
حیوانی ست مستوی القامه
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا راهبر به خانه و کوی
هر که را بنگرند کانسان است
می برندش گمان که انسان است
* نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمی است
بس دیو را که صورت فرزند آدم است
سعدی
آدمیصورت اگر دفع کند شهوت نفس
آدمیخوی شود ور نه همان جانور است
سعدی
* هر آن کو گذشت از ره مردمی
زدیوان شمر، مشمر از آدمی
* مثال مدد گرفتن از عواملی چون حرص و آز و غرور و تزویر، و دروغ که بین عامه مردمان رواج دارد، چنان است که آدمی با حیوانی که زبان نمی فهمد سخن گوید و او را به مدد گیرد و بدیهی است هیچ مددی از آن حیوان به او نخواهد رسید. زیرا از دعا و درخواست او جز صدایی و ندایی نخواهد شنید.
اگر کسی طالب شهرت است باید به راستی همتی کند و هنرها و فضایلی کسب کند و این استعانت از خداست که حق است اما از هر عامل دیگری چون زد وبندهای اقتصادی و سیاسی و مطبوعاتی و عوامل دیگر کمک گیرد آن عوامل جزء نظام موثر عالم نیستند و خواست آدمی را در نمی یابند تا به کمک او آیند. آن عوامل به همان حیوان لا یعلم مانند که جز ندایی و صدایی هیچ نمی فهمند. چه شایستگی و فهم و شعور است «دروغ و تزویر» را که بتواند کسی را به شهرت برساند. در حالی که شهرت درخشش کمالات آدمی است و جز با کسب آن کمالات حاصل نمی شود. پس کافران به حق عِرضِ خود می برند و زحمت مردمان می دارند و دیگر هیچ.