به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران ؛ از زمان آغاز موج بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا بسياري از تحليل گران سياسي داخلي و خارجي معتقد بودند انقلاب اسلامي ايران الگوي اين کشورها بوده است.
وقتي دومينوي بيداري اسلامي در ژانويه سال 2011 به مصر که بزرگترين کشورجهان عرب است رسيد، گمانه زنيها وتحليلهاي بسياري در خصوص پيامدهاي اين موج بيداري اسلامي مطرح شد.
موقعيت و اهميت راهبردي و ژئوپليتيکي مصر، اهميت خيزش مردم اين کشورعليه حسني مبارک را دو چندان کرد.
مصريها نيز مانند مردم مسلمان ايران، عليه ديکتاتوري دست نشانده که منافع استکبار آمريکا را به منافع مردم خود ترجيح ميداد، قيام کردندو حاصل اين قيام سرنگوني رژيم ديکتاتوري حسني مبارک بود . با سقوط حسني مبارک، مصر اولين انتخابات دموکراتيک تاريخ خود را تجربه کرد که محمد مرسي با کسب اکثريت آرا، به عنوان اولين رئيس جمهور منتخب مردم، به قدرت رسيد.
اما در حالي که فقط يکسال از دوران حکومت محمد مرسي سپري شده بود، بار ديگر مردم مصر به خيابانها ريختند تا اعتراض خود را به نحوه کشورداري و حکمراني مرسي نشان دهند. سرانجام اين اعتراضات به سرنگوني دولت مرسي طي اقدامي کودتاگونه از سوي نيروهاي مسلح مصر، منجر شد.
به دنبال سقوط دولت مرسي، کارشناسان وتحليل گران سياسي جهان به تجزيه وتحليل دلايل شکست اخوان المسلمين و نماينده آنها در مصر، يعني محمد مرسي پرداختند. از جمله دلايل اصلي شکست اخوان المسلمين، در کنار ارتکاب اشتباهات فراوان درنوع حکومت داري، فقدان رهبري واحد بود.
علاوه بر کارشناسان داخلي، تحليل گران سياسي نيز معتقدند اگر پس از آغاز موج بيداري اسلامي در مصر، فردي توانمند، رهبري اين قيام را برعهده ميگرفت، امروز سرنوشت مصر به اينجا نميکشيد.
درست از زماني که موجب دوم خيزش مردم مصر آغاز شد _ اينبار عليه رئيس جمهور منتخب بلافاصله اين تفکر به اذهان خطور کرد که اگر مصري ها هم مانند ايرانيان رهبري مانند امام خميني (ره) داشتند که انقلاب اسلامي را به خوبي هدايت و مديريت کرد و در بزنگاه هاي تاريخي تصميم هاي اساسي گرفت، اوضاع مصر هرگز اينطور آشفته نمي شد و کام مصري ها مي توانست مدتها از سرنگوني ديکتاتوري دست نشانده مانند حسني مبارک شيرين باشد.
اما فقدان رهبري مدير و هدايتگر و سليم النفس باعث شد مصريها نه تنها نتوانند ميوه انقلاب خود را بچينند، بلکه مجبور شوند تنها با گذشت دو سال، بار ديگر براي باز پس گيري انقلابشان و پيگيري مطالباتشان به خيابانها بريزند و باز هم کشته و مجروح بدهند.
اما مرسي پس از رسيدن به قدرت دست به اقداماتي زد که برخلاف وعدههاي انتخاباتياش بود و بوي ديکتاتوري از آن به مشام ميرسيد. برخي اقدامات مستبدانه مرسي در کنار تصميمهاي اشتباه او حزب متبوعش، اخوان المسلمين، منجر به نارضايتي گروههاي بسياري از مصريان شد.
حال اينکه اگر انقلاب مصر رهبري روشن بين را در بالاي سر خود مي ديد، مرسي مي توانست بيراهه برود و خشم مردم را برانگيزد.
حوادث به وقوع پيوسته درمصر طي ماهها و هفتههاي اخير، ناخودآگاه، باعث ميشود مردم ، از کارشناسان و تحليل گران سياسي گرفته تا مردم عادي، مصر را با ايران و قيام انقلاب اسلامي ايران مقايسه کنند.
بااين مقايسه بزرگي کار امام خميني (ره) در آن روزها بيش از پيش به چشم مي آيد. در روزهاي پس از سرنگوني رژيم شاه، امام خميني (ره) با مديريت مدبرانه خود اوضاع نسبتا آشفته کشور را تحت کنترل درآورد.
درجريان مبارزات مردم ايران عليه شاه، گروه هاي مختلفي حضور داشتند، اما درايت امام خميني (ره) باعث شد اين گروه ها نتوانند انقلاب مردم را به سرقت ببرند و بيراهه بروند.
امام خميني (ره) پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز کار را تمام شده ندانست و بر امور کشور و دولت نظارت کامل داشت و در مواقع حساس تصميمات قاطع خود (مانند ماجراي بني صدر) انقلاب اسلامي را از هرگونه انحراف بازداشت.
اما در مصر چنين رهبري وجود نداشت و همين امر موجب شد انقلاب نوپاي مصري ها به سرعت به سراشيبي سقوط بغلتد.
حتي تحليلگران غربي هم به اين نکته اذعان دارند که اگر مصر رهبري به نام امام خميني (ره) داشت و يا حتي از انديشه هاي امام راحل بهره مي برد،امروز به اين حال و روز نمي افتاد.
دکتر کوين برت، اسلام شناس واستاد دانشگاه سان فرانسيسکو اخيرا در مقالهاي به تشريح دلايل ناکامي محمد مرسي و اخوان المسلمين پرداخت و به آنها توصيه کرد به انديشههاي امام خميني رجوع کنند تا اين شکست را جبران کنند.
او گفته است: " مرسي و اخوان المسلمين بايد به عقب بازگردند و درباره کارهاي آيت الله خميني (ره) پدر بيداري اسلامي که جهان را به لرزه درآورده مطالعه کنند.
دکتر برت در ادامه تحليل خود ضمن اشاره به مبارزه امام خميني با فرقه گرايي گفت، " اخوان المسلمين بايد از تحريک فرقه گرايي دست بکشد و براي وحدت اسلامي تلاش کند."
او به شجاعت و مقاومت امام خميني (ره) در برابر استکبار نيز اشاره کرده و اخوان المسلمين را از تعظيم در برابر قدرت هاي استکباري برحذر داشت.
اين استاد دانشگاه گفته بود؛ آيت الله خميني (ره) دريافت که تمامي مسلمانان براي حمايت از مستضعفين جهان در برابر ظالمان جهان يک وظيفه اخلاقي دارد. مقاومت در برابر امپرياليسم، آپارتايد و صهيونيسم نيز از وظايف مسلمانان است. اخوان المسلمين بايد از تعظيم در برابر حاکمان ظالم غربي دست بکشد و به نبرد جهاني در برابر استعمار بپردازد.
از ديگر مواردي که اين تحليل گر و اسلام شناس آمريکايي به آن اشاره کرده اين است که امام خميني پس از انقلاب وابستگان به دستگاه ديکتاتور دست نشانده غرب را از سمتهاي اجرايي برکنار کرد، اما اخوان المسلمين و به طور اخص محمد مرسي ترجيح دادند با همان نيروهاي رژيم حسن مبارک کار کنند، در حالي که آنها بايد تشخيص ميدادند يک انقلاب اسلامي تمام عيار بايد براي برکناري دست نشاندههاي غرب از قدرت و گسستن بندهاي دولتها و بانکهاي غربي سخت تلاش کند، پيروزي در انتخابات، در حالي که قدرت واقعي هنوز در دست ارتش دست نشانده غرب است هيچ فايدهاي ندارد.
کوين برت در حوزه ديگري به مقايسه اخوانالمسلمين و مرسي با امام راحل پرداخته و بزرگترين اشتباه اخواني ها را رد پيوستن به محور مقاومت و مبارزه با امپرياليسم و صهيونيسم دانسته است،در حالي که امام خميني دشمن اصلي صهيونيسم و امپرياسيم بود و در اين راه با کسي کوچکترين سازشي نداشت.
اريک والبرگ، متخصص مسائل خاورميانه و از مشاوران سازمان ملل متحد نيز به تازگي با انتشار مقالهاي با مقايسه اوضاع اين روزهاي مصر و دوران انقلاب اسلامي ايران به نقش برجسته امام خميني (ره) اشاره کرده است.
او مينويسد: قيام سال 2011 مصر، به سرعت توانست اکثريت مطلق مردم مصر را بسيج کند، اما مخالفان دولت مبارک خيلي زود به دو طيف سکولاريست و اسلام گرا تقسيم شدند، که در اين ميان پليس و ارتش از سکولارها حمايت کردند، در مقابل، ارتش ايران اين طور نبود، همچنين ايرانيان انديشمندي برجسته به نام آيت الله خميني داشتند که هيچ تمايلي نداشت تبديل به دست نشانده نظام امپرياليستي غرب شود. و به همين دليل است که اين دو انقلاب ( مصر و ايران) مسيرهايي کاملا متفاوت را در پيش گرفتند.
اين اظهار نظرهاي کارشناسان غربي تنها نمونه اي از اظهارنظرهايي است که به جايگاه رفيع امام خميني(ره) در رهبري و مديريت انقلاب اسلامي اذعان مي کنند.
ناگفته پيدا است که در داخل کشورمان نيزتحليل گران و سياسيون بسياري متفق القول معتقدند، فقدان رهبري آگاه و استکبار ستيز در مصر که همه بتوانند حول محور او حرکت کنند، باعث ناکامي انقلاب مصر شده است.
فقدان همين رهبري ضداستکباري و ضد استعماري در مصر بود که موجب شد واشنگتن و تل آويو که ابتدا از رسيدن موج بيداري اسلامي به مصر سخت نگران بودند در ادامه به آن طمع کردند و حتي خيالشان بابت بي خطر بودن اخواني ها و مرسي آسوده شد.
به طوري که ژنرال آيلند، رئيس سابق سازمان امنيت داخلي رژيم صهيونيستي دراظهاراتي پس از روي کارآمدن مرسي گفته بود: يک سال پيش از اين که اخوانيها قدرت را در دست بگيرند گريه ميکرديم و ميترسيديم که اين جريان بخواهد از حماس حمايت کند، اما وقتي يک سال از حکومت آنها گذشت نگرانيهاي ما ازآنها کم شد و ديديم نه تنها جاي نگراني نيست، بلکه بايد خشنود باشيم که آنها در راس قدرت هستند."
يک تحليل گر مسائل امنيتي اسرائيل نيز در روزنامه اليوم نظري تقريبا مشابه همين نظر آيلند را مطرح کرده و گفت مرسي دشمن اسرائيل بود، اما در زمان او ديديم که با حماس و ديگر جريانهاي مبارز به شدت برخورد کرد، که اين مسئله بارها به سود اسرائيل تمام شد، ما همکاري بسيار نزديکي با دولت مرسي داشتيم.
اين گفتهها در کنار ديگر اظهار نظرها و رفت و آمدهاي مقامات واشنگتن و تل آويو به قاهره در زمان حکومت يک ساله اخوانيها به وضوح نشان ميدهد که فقدان رهبري روشن بين و مدبر منجر به انحراف اخوانيها و انقلاب مردم مصر از شعارهايي بود که در مبارزه عليه رژيم حسني مبارک سر ميدادند.
در حالي که انقلاب اسلامي ايران زير سايه امام خميني(ره) و به کمک راهنمايي هاي ايشان نه تنها از مواضع ضد استکباري و صهيونيستي خود منحرف نشد بلکه بر اجراي شعارها در عمل نيز اصرار داشت .