در دل هر آنچه در جوامع سرمایه‌داری غرب با هیبتی «باثبات» رخ می‌نماید، «بی‌ثباتی» هولناکی نهفته است؛ این ثبات و نظم، هر آن ممکن است از درون فرو بپاشد. این عنصر بیثباتب در لایه‌های مختلف به عنوان خشونت و ترور متبلور شده است. ...

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از تسنيم؛ «تری ایگلتون» اندیشمند و نویسنده در سپتامبر 2005 درباره آمریکا نوشت: «تها ماندن با خود، تصویری از جهنم است، همچون کسی که محکوم است تا بی‌نهایت در بامداد خمار و ملال‌آور یک میخانه کسالت‌بار و خالی بماند و این همان شرایط جهنمی‌ای است که بنیادگرایان آمریکایی در تدارک آن هستند، هم برای خود و هم برای دیگر ملل جهان. تجسم آن‌ها از بهشت، تصویر جهانی است که در آن همه چیز، به جز آمریکا، دود می‌شود و به هوا می‌رود. همان تصویری که به زعم اینان عینیت جهنم است در چشمان مردمان دیگر نقاط جهان. بهشت آنان، جهنم دیگران است و این آن‌ها را از خود بی‌خود می‌کند؛ خشمگین اما ترسیده.»

حقایقی از این دست درباره آمریکا کمتر مورد مداقه قرار می‌گیرد؛ وجه ترسان دولتی که بیشتر بر قدرت آن تاکید شده است. اساسا در دل هر آنچه در جوامع سرمایه‌داری با هیبتی «باثبات» رخ می‌نماید، «بی‌ثباتی» هولناکی نهفته است. این ثبات و نظم، هر آن ممکن است از درون فرو بپاشد. ترک‌ها و شکاف‌های موجود در بطن سرمایه‌داری آمریکایی، در لایه‌ها و عرصه‌های مختلفی زاینده وحشت بنیادینی شده که در هر موقعیتی با عکس‌العملی خشونت‌بار و غیرانسانی پاسخ داده شده است. اینکه عکس‌العمل‌های خشونت‌بار آمریکایی تا چه حد آگاهانه بوده یا ناخودآگاه خود محل مناقشات دیگری از جمله مناقشات سیاسی است، اما اگر با رویکرد پدیدارشناسانه به این موضوع نگریسته شود آن‌چه که در پس این عکس‌العمل‌ها بر جای مانده چیزی نیست جز فرهنگ وحشت و تروری که هیچ حد و مرزی ندارد. میل تخریب‌گری که اگر چه در ابتدا با شعار «آزادی مطلق» خود را معرفی می‌کرد اما امروزه خود به بزرگترین مخل آزادی و احترام به شرافت انسانی و مانع نیل به آن تبدیل شده است. این میل تخریب‌گر امروزه به معیاری تبدیل شده که با در نظر گرفتن آن می‌توان گفت: «جهان واقعا در خطر است». 

این تنها یکی از تناقضات نهفته در بطن نظام سرمایه‌داری غربی است. سوال‌های دیگری هم هست که بی‌پاسخ مانده؛ مثلا اینکه «چرا 5 فروشنده اصلی سلاح‌ در جهان، همان 5 عضو دائمی شورای امنیت‌اند؟» این پرسش و ده‌ها پرسش دیگر از این دست یادآور گفته والتر بنیامین است؛ «همه مدارک و نشانه‌های تمدن، همان مدارک و نشانه‌های توحش‌ اند». آری به نظر می‌رسد «آزادی مطلق» در نهایت خود را می‌بلعد.

استفاده از سلاح هسته‌ای در هیروشیما و ناکازاکی، جنگ ویتنام، انهدام ایرباس ایرانی توسط ناوشکن وینسنس در 12 تیر سال 67 هجری شمسی و حتی حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و عراق به بهانه «جنگ با تروریسم» همه و همه نمونه‌های تاریخی است که به خوبی نشان می‌دهد چگونه قدرت نخست جهانی، به قول «ژان بودریار» "اوتوپیای تحقق یافته"، پایتخت و پلیس جهان در قرن حاضر و ... تا چه حد دچار وحشت مرگ‌آور  و تناقضات ذاتی است. همین وحشت و تناقض بنیان‌کن است که باعث شد دولت آمریکا هیچگاه مسئولیت وقوع حادثه ساقط کردن پرواز 655 ایرباس ایران را را برعهده نگیرد و بر این نکته که ناخدای ناو جنگی چون خود را در معرض خطر می‌دید از خود دفاع نموده‌است، تأکید کند. حادثه‌ای که طی آن همه سرنشینان غیرنظامی پرواز ایرانی اعم از 274 مسافر و 16 خدمه که در مجموع به 290 سرنشین می‌رسید، کشته شوند. 66 نفر از 290 سرنشین این هواپیما کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی بودند. توجیه این فاجعه با وحشت یک ناخدا همه قضیه نیست، این حادثه ابعاد دیگری هم دارد؛

ناخدا دوم کارلسون، فرمانده سابق ناو سایدز در این مورد معتقد است که ایرباس ایرانی علاوه بر علائمی که مبنی بر غیرنظامی بودن خود می‌فرستاده با سرعتی کم در حال اوج گرفتن بود و حتی اگر در چنین شرایطی نیز آن را به عنوان یک جت اف 14 شناسایی می‌کردند باز من تردید دارم که یک هواپیمای اف 14 می‌توانست تهدید سطحی را متوجه ناو وینسنس یا سایدز یا هر شناور دیگری کند. (زیرا هواپیماهای اف 14 ایران مجهز به سلاح‌های هوا به زمین نبودند و اف 14های موجود در پایگاه‌های ششم و نهم شکاری بوشهر و بندرعباس، فقط برای دفاع از نفتکش‌های ایرانی و مقابله با حملات هوایی علیه آن نفکش‌ها به پرواز درآورده می‌شدند و پشتیبانی هوایی از نیروی دریایی بعهده گردان‌های فانتوم اف-4 بود.) اپراتورهای رادار ناو هواپیمابر فورستال نیز هواپیمای مزبور را به عنوان یک هواپیمای بازرگانی شناسایی کردند. جت‌های جنگنده اف 14 مستقر بر روی ناو فورستال می‌توانستند در صورتی که کاپیتان راجرز درخواست می‌کرد، با شناسایی چشمی هواپیمای ایرانی از فاصله نزدیک از غیرنظامی بودن آن اطمینان حاصل کنند، ولی زمان برای این کار هم سپری شد.

نظرات منابع رسمی و مستقل

کاپیتان دیوید کارلسون، فرماندهٔ ناو سایدز که در زمان حادثه در نزدیکی ناو وینسس قرار داشت، در سال 2005 در مصاحبه‌ای با دیوید فیسک، نابودی هواپیمای ایرانی به درست راجرز را «نقطهٔ اوج پرخاشگریِ وحشتناک کاپیتان راجرز دانست که از 4 هفتهٔ قبل شروع شده بود». منظور کاپیتان کارلسون، حادثه‌ای بود که در 2 ژوئن (‎12 خرداد 1367)، تنها 4 هفته پیش از نابودی پرواز 655 اتفاق افتاد. او گفت که در آن حادثه، ناو وینسنس بیش از حد به یک ناوچهٔ ایرانی، که در حال انجام بازرسی «قانونی» از یک کشتی بود نزدیک شد. ناو وینسنس یک بالگرد را به فاصلهٔ 2 تا 3 مایلی ناوچهٔ ایرانی فرستاد (در صورتی که براساس قانون، حداقل باید در 4 مایلی ناو ایرانی قرار می‌گرفت.) و سپس بر چند قایق تندروی کوچک ایرانی آتش گشود. کاپیتان کارلسون در این باره گفت: «چرا کاپیتان راجرز بر قایق‌ها آتش گشود؟ او کار هوشمندانه‌ای انجام نداد.» کاپیتان کارلسون دربارهٔ نیروهای ایرانی درگیر در حاثهٔ 2 ژوئن گفت: «آن‌ها بسیار حرفه‌ای عمل می‌کردند و تهدید آمیز نبودند». او همچنین اضافه کرد: «سیگنال‌های نیروهای نظامی ایران کاملاً واضح بود و جایی را برای اشتباه باقی نمی‌گذاشت». وقتی راجرز اعلام می‌کند که می‌خواهد هواپیمای ایرانی را سرنگون کند کارلسون دوباره مونیتورهای ناوش را بررسی می‌کند و به خدمه‌اش می‌گوید: «این هواپیما که داره اوج می‌گیره؛ ارتفاعش هم که 7،000 فوته! معلوم هست راجرز داره چه غلطی می‌کنه؟». اما با این وجود کارلسون با خود می‌گوید که شاید راجرز اطلاعات بیشتری داشته باشد، بی‌خبر از این که راجرز به اشتباه فکر کرد که هواپیما در حال شیرجه‌زدن بود.

دریادار بازنشسته یوچین لاروک از مرکز اطلاعات دفاعی نیز با اظهار نظری مشابه می‌گوید:
ناو وینسنس اصولاً نمی‌بایست برای عملیات به خلیج فارس اعزام می‌شد. ما در حال جنگ با ایران نبودیم و هیچ اعلان جنگی میان دو کشور وجود نداشت. هواپیمای ایرانی در یک محدوده هوافضای بین‌المللی بر فراز آب‌های بین‌المللی بود و آمریکا حق نداشت آن را برای هر هواپیمای مشکوک یا غیرمشکوک منطقه جنگی اعلام کند، زیرا رسماً با ایران در حال جنگ نبود. دلیلی هم وجود نداشت که ایرباس ایرانی به پیام‌های هشدار ما پاسخ دهد.

دریادار بازنشسته، یوجین کارول پیرامون عواملی که موجب تصمیم‌گیری اشتباه و سرنگون‌سازی ایرباس ایرانی شد، معتقد است که حادثه هدف قرار گرفتن ناو یواس‌اس استارک به وسیله یک جت جنگنده عراقی چند ماه پیش از آن، و عدم اتخاذ تدابیر دفاعی کافی و به موقع از سوی خدمه‌استارک به تصور آنکه خلبان عراقی آنها را هدف قرار نخواهد داد، نوعی فشار عصبی را برای خدمه وینسنس به وجود آورده بود.
ذهنیت ناخدای کشتی این بوده که با تهدیدی روبه‌رو است و قبل از دیر شدن می‌بایست درباره اقدامی مقتضی تصمیم گیرد. کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع وقت ایالات متحده نیز با ابراز نظری مشابه می‌گوید:
کمبود وقت از لحظه‌ای که هواپیما به عنوان هدفی تهدید کننده شناسایی شد تا زمانی که خدمه باید تصمیم به شلیک یا عدم شلیک به آن را می‌گرفتند، موجب شتابزدگی در اخذ تصمیم شد.

دریادار کارول در ادامه سخنان خود تاکید می‌کند که کاپیتان راجرز هرگز ایرباس ایرانی را ندیده بود، او تنها علائم الکترونیکی و اطلاعات نقل قول شده به وسیله خدمه‌اش را برای تصمیم‌گیری نهایی در اختیار داشت که روشن است اطلاعاتی اشتباه و نادرست بود. در مقابل کاپیتان کارلسون، ضمن آنکه تائید می‌کند، راجرز بر پایه اطلاعاتی که در اختیارش گذاشته شده بود تصمیم به سرنگون سازی ایرباس ایرانی گرفت، این سؤال را مطرح می‌کند که چرا اطلاعات مذکور اینچنین و تا این حد اشتباه بوده‌است.

جان مک‌کین، سناتور جمهوری‌خواه از ایالت آریزونا و خلبان سابق نیروی دریایی و اسیر جنگی سابق در ویتنام که عضو کمیسیون تحقیق پیرامون حادثه سرنگون سازی ایرباس ایرانی نیز بود، عقیده دارد:
ترکیب تکنولوژی پیشرفته و خطای انسانی تصمیم گیرندگان کم‌تجربه، خطرناکترین سناریو ممکن را به وجود می‌آورد. زیرا بدون در اختیار داشتن توانایی «سیستم اجیس» که ناو وینسنس دارای آن بود، مسلماً با عواقبی که دچار آن شد، مواجه نمی‌شد.

کاپیتان کارلسون با تائید این نظر تاکید می‌کند، وقتی که به‌اندازه کافی روی کیفیت آموزش و تمرین شرایط خاص، نظیر آنچه در 3 ژوییهٔ 1988 رخ داد، تاکید نداشته باشیم و آدم‌های آموزش ندیده را مسئول کار با سیستم‌های بسیار پیچیده و مرگبار سازیم، شرایط بسیار خطرناکی پدید می‌آید.

لس آسپین نماینده دمکرات ایالت ویسکانسین و رییس کمیته نیروهای مسلح کنگره‌ایالات متحده آمریکا در نوامبر 1988 براساس اطلاعات ذخیره شده بر روی ناو جنگی مستقر در خلیج فارس در مصاحبه‌ای با روزنامه نیویورک تایمز می‌گوید:
هیچکدام از 9 مونیتور کشتی، هواپیمایی را در حالت حمله نشان نمی‌دهند. در هیچکدام از نوارها اثری از سیگنال مود 2، مورد استفاده هواپیماهای نظامی و غیرنظامی، وجود ندارد. همه دستگاه‌ها در حال نشان دادن یک فروند هواپیمای ایرباس در حال اوج گیری هستند.

دیوید ایونز، مفسر نظامی شیکاگو تریبیون نیز معتقد است که سیستم شناسایی و هدایت آتش ناو وینسنس، در آن روز سوم ژوییه، روی کنترل خودکار نبود و خطای انسانی و قضاوت نادرست موجب سرنگونی ایرباس ایرانی شده و چنانچه کنترل در حالت اتوماتیک بود، دلیلی برای اشتباه در شناسایی هواپیما وجود نداشت و این فاجعه انسانی رخ نمی‌داد. به عقیده ایونز، برگزاری یک دادگاه نظامی برای ناخدا راجرز و عملکرد او در حادثه سرنگون کردن یک جت مسافربری با 290 سرنشین بی گناه امری عادلانه محسوب می‌شد، ولی ایالات متحده در مقابل دیدگان ایرانیان، در پایان خدمت راجرز به وی مدال اعطا کرد و هیچکدام از خدمه وینسنس تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتند.

اما بعد از حادثه...

هیچ‌کدام از خدمه جنگی ناو وینسنس تحت پیگیرد قرار نگرفتند و حتی فرمانده ناو نیز در پایان خدمت خود مدال گرفت. دولت آمریکا مبلغ 55 میلیون دلار به خانواده‌های قربانیان و نیز مبلغ 40 میلیون دلار برای غرامت ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری پرداخت. این مبالغ به طور بلاعوض و بدون قبول مسئولیت حادثه پرداخته شد.

تمام سربازان ناو جنگی وینسنس پس از این حادثه، به‌خاطر تکمیل سفر خود به یک منطقهٔ جنگی مدال مبارزه دریافت کردند. مدال نیروی دریایی آمریکا اغلب به کارهای قهرمانی و یا خدمات شایسته داده می‌شود. براساس گفته‌های شبکهٔ هیستوری، مدال مبارزه به کسانی داده می‌شد که می‌توانستند با «سرعت و دقت آتش بگشایند». با این وجود، روزنامهٔ واشینگتن پست در مقاله‌ای در سال 1990 نوشت که مدالی که به خدمهٔ ناو وینسنس داده شد به خاطر سفرهایشان از سال‌های 1984 تا 1988 و همچنین برخوردهای آن‌ها با قایق‌های تندروی جنگی ایرانی بود.

در سال 1990 ویل راجرز مدال لژیون لیاقت را از دستان جورج هربرت واکر بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، به‌خاطر «رفتار بسیار شایسته و انجام خدمات برجسته بین تاریخ آوریل 1987 تا مه 1989 به عنوان افسر فرماندهٔ ناو وینسنس دریافت می‌کند». راجرز در حالی مدال لیاقت را دریافت می‌کرد که در مراسم تجلیلش هیچ اشاره‌ای به سرنگون کردن پرواز 655 ایران ایر نشد. مدال لژیون لیاقت اغلب به افسران عالی‌رتبه‌ای داده می‌شود که بتوانند مأموریت‌هایشان (به ویژه مأموریت‌های دشوار) را با موفقیت بگذرانند و یا از آخرین سفرشان پیش از بازنشستگی بازگردند.

 

قطعنامه شورای امنیت

جمهوری اسلامی ایران در روز 14 تیر 1367 طی نامه‌ای به رئیس شورای امنیت خواستار تشکیل جلسه فوری شورا برای رسیدگی به موضوع شد. 25 تیر 1367 مطابق با 16 ژوئیه 1988 میلادی شورا تشکیل جلسه داد. از سوی جمهوری اسلامی ایران ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران و از جانب امریکا جرج بوش معاون وقت رئیس جمهوری در جلسه حضور داشتند. قطعنامه 616 شورای امنیت پس ازاستماع سخنان دکتر ولایتی و جرج بوش درجلسه شماره 3831 خود در تاریخ 30 ژوئیه 1988 (29/4/1367) طرح قطعنامه‌ای پیشنهادی را تصویب کرد. متن قطعنامه به شرح زیر است: 

«شورای امنیت، با بررسی نامه مورخه 5 ژوئیه 1988 جانشین نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت و با استماع بیانات نماینده جمهوری اسلامی ایران و سخنان نماینده‌ایالات متحده آمریکا با ابراز تاسف عمیق از این که یک هواپیمای غیرنظامی ایران ایر در پرواز برنامه ریزی شده بین‌المللی 655، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسیله موشک شلیک شده از ناو جنگی ایالات متحده آمریکا (وینسنس) منهدم گردیده‌است بر ضرورت تبیین حقایق سانحه با بازرسی بی‌طرفانه در منطقه خلیج [فارس] تأکید داشته و اظهارات خود را به شرح زیر اعلام نمود: 1- تأسف عمیق خود را از ساقط کردن هواپیمای غیرنظامی ایران به وسیله موشکی که از یک ناو جنگی آمریکا شلیک شده و تسلیت عمیق خود را به خاطر از دست رفتن غم‌انگیز جان انسانهای بی‌گناه ابراز می‌دارد. 2- همدردی صمیمانه خود را به خانواده‌های قربانیان سانحه غم‌انگیز و دولت‌ها و کشورهای آنان اعلام می‌دارد. 3- از تصمیم سازمان بین‌المللی هواپیمایی کشوری در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود همچنین از اعلام ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تصمیمشان برای همکاری با بررسی سازمان هواپیمایی کشوری استقبال می‌کند. 4- از تمامی اعضای کنوانسیون 1944 شیکاگو، درخواست می‌کند که در همه شرایط، مقررات و رویه‌های سلامت هوانوردی کشوری به ویژه ضمائم آن کنوانسیون به منظور جلوگیری از چنین پیشامدهایی را دقیقاً مراعات نمایند. 5- لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه 598 شورای امنیت، شورا را به عنوان تنها مبنای حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، منازعه میان ایران و عراق ابراز و پشتیبانی خود را از دبیر کل برای اجرای این قطعنامه اعلام و خود را ملزم به همکاری با دبیر کل برای تسریع در اجرای طرح اجرایی او می‌نماید.» جمهوری اسلامی ایران علاوه بر شورای امنیت و شورای ایکائو، شکایت خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه نیز مطرح کرد.

منابع: (ویکی‌پدیای فارسی/ کتاب ترور و تفکر، ترجمه و گردآوری امیرهوشنگ افتخاری راد و نادر فتوره‌چی)

 

برچسب ها: ایرباس ، آمریکا ، جنایت
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار