به گزارش
خبرنگار دفاعی - امنيتی باشگاه خبرنگاران، اين روزها مصادف است با سالگرد ربوده شدن "حاج احمد متوسليان" و همراهانش سيد محسن موسوي، تقي رستگار مقدم و کاظم اخوان از سوي مزدوران رژيم صهيونيستي (فالانژها) در لبنان.
احمد متوسليان قبل از اعزام به لبنان در جمع رزمندگان اسلام گفت: "ما با اسرائيل وارد جنگ خواهيم شد، هر کس مرد اين راه است، بسمالله؛ هر کس نيست خداحافظ ... "
به نوشته حمید داودآبادی در کتاب " کمین جولای 82 "، زمانی که نیروهای ایرانی به لبنان رفتند، لبنان درگیر جنگ بود و دولت مرکزی مستقری هم نداشت.
واضح است که وقتی در منطقهای جنگ در گرفته است، وقوع حوادثی نظیر گروگانگیری و ربایش طبیعی است و از این منظر میتوان گفت که اسارت حاج احمد متوسلیان از قبل قابل پیشبینی بود.
ضمن اینکه دو نفر دیگر از نیروهای ایرانی هم چند وقت قبل اسیر شده بودند و این گروگانگیریها برای بار اول نبود که رخ میداد.
شهيد حاج ابراهیم همت و نیروهای دیگری که همراه متوسلیان در لبنان بودند حدود 24 ساعت بعد متوجه میشوند این چهار نفر گم شدهاند.
پس از گذشت ساعتی از جدا شدن متوسلیان و سه نفر دیگر از سایر نیروها، نیروهای ایرانی از طریق بیسیم از بعلبک و بیروت، سراغ آنها را میگیرند و جواب مشخصی دریافت نمیکنند.
فردای آن روز اتومبیل گارد حفاظت که اين 4 نفر را در زمان ربایش، همراهی میکرده به نیروهای ایران اطلاع میدهد که متوسلیان و همراهانش را ربودهاند.
فالانژها در این 24 ساعت هر اقدامی را که میخواستند انجام داده بودند.
ضمن این که در محل دستگيري این چهار نفر دژبانی ثابتی نبوده، یعنی همان روز یک پست ایست بازرسی ایجاد و هر کسی شیعه بوده دستگیر میکردند و میکشتند.
پس از حمله اسرائیل به لبنان با بهانه ساختگی ترور سفیرش، بسیاری از کشورهای عربی گفتند ایران که ادعا میکند علیه اسرائیل است نیروهایش را بیاورد و علیه اسرائیل متمرکز کند.
در آن زمان، هیچ کشور عربی وارد جنگ با اسرائیل نشد و تنها ایران بود که نیروهایش را به لبنان برد.
تیپ 58 ذوالفقار از ارتش و تیپ 27 حضرت رسول (ص) از سپاه به سوریه فرستاده شدند تا برای نجات شیعیان لبنان از این منطقه وارد جنگ با اسرائیل شوند.
اما معلوم شد از طریق سوریه امکان عمل وجود ندارد. چون سوریه در آن زمان آمادگی درگیری مستقیم را نشان نمیداد.
شهید صیاد شیرازی در خاطراتش تعریف میکند روزی که فرماندهان سپاه و ارتش خدمت امام خميني(ره) آمدند و قضیه را توضیح دادند، امام گفت: "همه شما را گول زدهاند؛ سریع تمام نیروها را بر گردانید که یک قطره خون اگر از دماغ کسی بیاید شما مسئولید، جبههای از تهران تا لبنان جلوی شما باز کردهاند آیا میتوانید آن را پر از نیرو کنید؟ "
آنجا بود که مسئولان تازه فهمیدند چه اشتباهی کردهاند.
بعد از آزادی خرمشهر که برخی از کشورهای عربی پیشنهاد آتش بس (نه صلح) آن هم به صورت شفاهی به ایران میدادند، صدام در یک سخنرانی میگوید وقتی ایرانیها خرمشهر را از ما گرفتند من چنان احساس خطر کردم که به گارد ریاست جمهوری دستور دادم در اطراف بغداد دیوار دفاعی تشکیل بدهند.
این نشانه وحشت دشمن است. آنها برای نجات صدام دنبال زمان بودند و بحث آتش بس را پیش آوردند که ایران قبول نکرد و گفت: یا صلح یا ادامه جنگ.
بعد از آزادی خرمشهر وقتی ما نیروهایمان را به لبنان بردیم در عملیات رمضان که حدود یک و نیم ماه طول میکشد تمام کشورهای غربی بالاترین میزان کمک تسلیحاتی را به عراق کردند و حتی شوروی، تانکهای مدرن " تی 72 " که ضد موشک است را در این مقطع به عراق داد.
در همین مقطع، کارشناسان بلژیکی و اسرائیلی آمدند و زمین شلمچه را مسلح کردند. کانالها و سیم خاردارها همه در مقطعی که ما درگیر لبنان بودیم ساخته شد و برای همین ما در عملیات رمضان شکست خوردیم.
این شکست طرح مشترک اسرائیل و عراق برای منحرف کردن نيروهاي ما بود.
مواضع مسئولان نيز درباره ربوده شدن حاج احمد متوسليان و يارانش بسیار عادی بود. به این صورت که وزارت خارجه نامه اعتراضیهای ارسال کرد.
در آن دوره تکلیف لبنان معلوم نبود و مشخص نبود با چه کسی طرف هستیم.
گروه فالانژیستها مزدور اسرائیل بودند. وضعیت آن دوره مثل این است که چند نفر از رزمندههای ما را ارتش عراق در جنگ اسیر کرده باشد و ما بخواهیم نامه نگاری کنیم که اسرای ما را آزاد کنند.
ما در آن زمان، درگیر جنگ بودیم و از سوی دیگر فالانژها و حتی اسرائیل تأکید داشتند این سؤال را برجسته کنند که ایران در لبنان چه کار میکند؟
اما بعدها در سطح سازمان ملل پیگیریهایی انجام شد، بهویژه به واسطه گروگانهای غربی که در لبنان اسیر بودند.
غرب از ایران میخواست که برای آزادی این گروگانها وساطت کند. ایران هم همیشه میگفت گروگانهای ما در این معامله چه میشوند؟
آنها وعده پیگیری میدادند تا در نهایت "خاویر پرز دکوئیار"، دبیر کل وقت سازمان ملل، نامه تسلیتی به ایران نوشت و از طرف سازمان ملل اعلام کرد که این چهار نفر کشته شدهاند.
حتی کنگره آمریکا هم چنین کاری را انجام داد. یعنی در همان زمان منابع دیپلماتیک ما از کنگره آمریکا خواستند در قبال درخواست نمایندگان آمریکا از ایران برای پیگیری آزادی گروگانهایشان، آنها هم وضعیت اسرای ما را روشن کنند.
آنها قول همکاری دادند و گروگانهایشان هم آزاد شدند. اما تنها جواب کنگره آمریکا نامه تأسف آمیزی بود که ضمن آن گفتند ما وضعیت گروگانهایتان را پیگیری کردهایم و آنها کشته شدهاند.
ما با دشمنان مکار و شیادی طرف هستیم. فالانژها و اسرائیلیها شیادانی هستند که به هیچ حرفشان نمیتوان اطمینان کرد. به نحوی که اظهارات آنها در طول 30 سال گذشته همه ضد و نقیض بوده است.
اما از طرف دیگر نظام پیگیر وضعیت این چهار دیپلمات بوده و برای روشن شدن تکلیف آنان کارهای مهمی انجام داده است.
دورههایی بوده که گروگانهای ارزشمندی از دشمن، در بند لبنانیها بودهاند و ایران برای آزادی آنها واسطه میشده است.
اگر قرار بود متوسلیان در دست لبنانيها باشد قطعاً او را تحویل میدادند تا به نتایج بهتری در این معاملات برسند. چون از لحاظ امنیتی، حاج احمد نسبت به گروگانهای آنها از لحاظ اطلاعاتی اهمیت کمتری داشته و منطقی نیست که او را نگه دارند اما هزینههای بالایی در این گروگانگیریها بپردازند.
حتی در قضیه مک فارلین یک پای معامله همیشه چهار گروگان ایرانی بودهاند که این اخبار تاکنون مطرح نشده است. غربیها به دنبال آزادی جاسوس خودشان بودند و ایران، شرط آن را مشخص شدن وضع گروگانهایش اعلام میکرد.
حتی در قضیه مک فارلین یک پای معامله همیشه چهار گروگان ایرانی بودهاند که این اخبار تا کنون مطرح نشده است. غربیها به دنبال آزادی جاسوس خودشان بودند و ایران، شرط آن را مشخص شدن وضع گروگانهایش اعلام میکرد.
یعنی افتضاح مک فارلین و آن همه هزینهای که برای آن پرداخت کردند به اندازه کافی اهمیت داشت که اگر امکان معاوضه دیپلماتهای ایرانی بود این کار را بکنند تا آن افتضاحات پیش نیاید.
انتهای پيام/