شاعر در شعر "از هر طرف نرفته به بن بست مي‌رسم" سوخته بودن و پختگي دليل جدايي مي‌داند.

باشگاه خبرنگاران- محمدعلي بهمني در شعر " از هر طرف نرفته به بن بست مي‌رسم" قدم زدن با معشوق را در گستره خيال به تصوير مي‌كشد در اين گستره به بيان احساس خود در اين همراهي مي‌پردازد.
با عنوان "به بن‌بست رسيدن" درماندگي وعجز خود را اظهار مي‌كند ثبت شدن در دفتر نمايان كننده ماندگاري اين تصوير و در عين حال دفت ذهن شاعر است.
با آوردن عزيزترين يادگار تو احساس خويش را نسبت به اين لحظه‌ها بيان مي‌كند واين بيان، بي‌پروايي شاعر را در بيان احساس به نمايش مي‌گذارد.
دليل جدايي خويش ار شهاب سوخته بودن و پختگي وي در عشق بيان مي‌دارد كوپه تهي بودن سيل عاشقان ديگري مانند خود را بعنوان جزئي از اين قطار نشان مي‌دهد.
 با سوت آخر رفتن خود را در انتظار آمدن دوست و غريبانه رفتن را فرياد مي‌زند خود را به خزان نشسته از غم دوري و معشوق را بهار و مانند آينه‌اي بازگو كننده خزان دروني خود مي‌گويد.
درزمانه سختي و جدايي شاعر مي‌ترسد عيار مس وجودش به اشتباه سنجيده شود عبارات عاميانه مانند دست هيچ كس نرسيدن و عيار سنجيدن را به كار برده است.
آمدن كوپه، سوت آخر، مسافر، نمايش تصوير سفر در پيش روي شاعر است خالي‌تر از هميشه بودن تنهايي و حس غريبانه شاعر را تداعي مي‌كند.
خوش بودن خود را در اين قدم زدن با آوردن آن هم كنار تو برجسته‌تر مي‌كند اين خوشي در ذهن شاعر رقم مي‌خورد.
شعر تركيب زيبايي از با هم بودن در ذهن و جدايي در واقعيت است شاعر در ابتداي شعر به زيبايي با هم بودن و احساس خوشايند و ماندگار آن رسيده و در ادامه در جدايي به سر بردن را به ياد مي‌آورد و اين را در شك آوردن جدايي در بيت چهارم فرياد مي‌زند./ي2
برچسب ها: شعر ، بهمنی ، بن بست
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار