مقارن با به قدرت رسيدن مشاركتى‌ها، فلسفه سياسى انقلاب اسلامى و ولايت فقيه نيز مورد هجوم قرار گرفت. آنان به موازات هجمه سنگين استكبار با نفوذ در اركان نظام براى تحقق استراتژى استحاله و فروپاشى،القاى شبهه و ترديد و ايجاد تزلزل و بى‌انگيزگى نسبت به مبانى انقلاب اسلامى را در دستور كار خود قرار دادند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،در ادامه تاخت و تاز رسانه‌اى جريان دوم خرداد بويژه حزب مشاركت به اسلام و ارزشهاى اسلامى تحت عنوان شعار «ايران براى همه ايرانيان»، اصل انقلاب اسلامى به عنوان نماد حكومت دينى و مردم‌سالارى دينى مورد هجوم قرار گرفت.

روزنامه شرق ضمن حمله به حكومت دينى و مردم‌سالارى دينى، مكانيزم رعايت حقوق بخش غير دينى در ايران را مورد سؤال قرار داده و به قلم خشايار ديهيمى نوشت: «مردم‌سالارى دينى يك تناقض است. ما صفتهايى به آن مى‌بنديم كه درست نقيض آن است و دموكراسى را از دموكراسى بودن مى‌اندازد.

در يك دموكراسى دينى يك فرد غير دينى چگونه حقوقش محفوظ مى‌ماند».102 همين روزنامه به قلم عمادالدين باقى (روزنگار مرتبط با بيت منتظرى) نظام ايدئولوژى و حكومت دينى را اين‌گونه مورد هجمه قرار داد: «در نظامهاى ايدئولوژى، بسيارى از قوانين از لحاظ صورى، منطقى و انسانى هستند، امّا از طريق اعمال پيش‌داورى‌هاى ارزشى، نخست افراد را از شمول قوانين خارج كرده، سپس مجازات مى‌كنند. از اين‌رو حاكميت قانون وجود ندارد، بلكه قانون وسيله‌اى در خدمت قانونى جلوه دادن همان بى‌رحمى‌هاى كهن است».103

روزنامه صبح امروز با مديريت سعيد حجاريان عضو ارشد حزب مشاركت، به قلم حسين كبير، با تحليل انحرافى، ديدگاه امام خمينى(ره) در باب حكومت را دوگانه معرفى و اظهار كرد: «ديدگاههاى امام خمينى در باب حكومت قبل و بعد از انقلاب دچار تفاوت شده است.

 قبلا ولىّ فقيه را منصوب از قبل خدا مى‌دانست. مجلس قانونگذارى را نفى كرد و قانونگذارى را حق خدا مى‌دانست. ولى بعد از انقلاب دستور به تدوين قانون اساسى دادند و شرط مرجعيت را از رهبرى برداشتند و عنصر مصلحت را بر احكام شرع، مقدم دانستند و در قانون اساسى هم تصريح به انتخابى بودن رهبرى نمودند».104

اين روزنامه مشاركتى در مقاله‌اى به قلم محسن كديور بدون اين كه تفاوتى بين مشروعيت و مقبوليت قائل باشد، مشروعيت رهبرى را رأى مردم دانست و نوشت: «فقيه به انتخاب مردم، مشروعيت حكومت پيدا مى‌كند و پس از انتخاب هم وكيل مردم است نه ولىّ مردم».105
نشريه ابوذر وابسته به انجمن اسلامى دانشجويان دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در مصاحبه‌اى با محسن كديور، ولايت فقيه را مولود انقلاب معرفى كرده و بيان داشت: «در حوزه انديشه سياسى شيعه، مردم در حوزه عمومى ذى‌حقّ هستند.

برخلاف ديدگاه مقابل كه مى‌گويد تمام حق از جانب خدا به ولىّ فقيه داده شده، اين‌جا حقّ خداداد سامان دادن حوزه امور عمومى در دست مردم است و در اين‌جا مردم فردى را كه صاحب شرايط معتبر شرعى است انتخاب مى‌كنند و اگر در آن شرايط فقاهت هم پيش‌بينى شده بود اين مردم هستند كه فقيه را انتخاب مى‌كنند و اين رهبر وكيل مردم است و مى‌بايد در حوزه غير الزاميات به نظر و خواست مردم عمل كند. لذا تمامى مصادر كشور به نحوى از انحاء بايد منتخب مردم باشند و در مقابل مردم و نمايندگان مردم مسئول خواهند بود».106

اين نشريه با اهانت به فقها افزود: «درمجموع فقها صلاحيتشان فقط در اظهارنظرهاى حكمى است و مباحث تعيين مصداق و مانند اينها، مباحث موضوعى است و به هيچ وجه به لحاظ فنى و فقهى در صلاحيت فقيه نيست اظهار كند و اگر اظهار نظر كند نظرش شرعآ براى ديگران معتبر نيست».107

روزنامه شرق نيز با چاپ مطلبى از محسن سازگارا يگانه منشأ قدرت حكومت را رأى عامه مردم دانست و مدعى شد: «يگانه منشأ قدرت حكومتها بايد رأى عامه و اراده عامه مردم باشد. نهاد حكومت نبايد پايگاه حقوقى قدرت خود را از دين يا از جبر تاريخى و ماترياليسم تاريخى دربياورد».108 روزنامه عصر آزادگان به صورت غير مستقيم نظارت مردم در مشروعيت حتى در مورد معصومين را اصلى اصولى برشمرد و نوشت: «آدمها و حتى معصومين خودبه خود و بدون نظارت مردم و به طور اصولى در معرض انحراف هستند».109

در برخى ديگر از مطبوعات دوم خردادى پا را فراتر از اين گذاشته و با نسبت دادن دروغ به ائمه معصومين (ع) نظر و رأى مردم را در مشروعيت حكومت شرط دانستند. روزنامه شرق در مطلبى از محسن كديور، ويژگيهاى چهارگانه مشروعيت الهى براى پيامبر (ص) و ائمه (ع) و ولىّ فقيه را مردود و تنها سيماى بشرى و انسانى را در آن دخيل دانست و مدعى شد: «من جايى نديده‌ام كه امام حسين (ع) در پاسخ به اين سؤال مهم كه امام كيست؟ گفته باشد: «اَلاِْمامُ هُوَ المَنْصُوبُ مِنَ الله» يا «هُوَ الْعالِمُ الغَيب» و يا «مَنْ قيلَ رسول‌الله 6» و يا «هُوَ المَعْصُوم».

اين مفهوم كه در قرون اوليّه از زبان امامان كمتر گفته شده، آيا مخالفت و موافقت مردم با آنها بر مبناى اين ويژگيهاى چهارگانه بوده است؟ يا اين كه آنها در سيماى‌شان، مواجبيت علم، ژرفاى عمل مهذب و قرآن مجسم را در سيماى انسانى و بشرى مى‌ديدند كه مى‌توان همچون آنها شد؟ اين كجا و آن كجا؟»110

مقارن با به قدرت رسيدن مشاركتى‌ها، فلسفه سياسى انقلاب اسلامى و ولايت فقيه نيز مورد هجوم قرار گرفت. آنان به موازات هجمه سنگين استكبار و نظام سلطه جهانى با نفوذ در اركان نظام براى تحقق استراتژى استحاله و فروپاشى، القاى شبهه و ترديد و درنهايت ايجاد تزلزل و بى‌انگيزگى نسبت به مبانى و زيرساخت‌هاى انقلاب اسلامى و فلسفه سياسى انقلاب را در دستور كار خود قرار دادند. نشريات و مطبوعات دوم خردادى و مشاركتى برخلاف نظر صريح حضرت امام(ره) كه فرمودند :

«قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است. همان ولايت رسول‌الله (ص) است و اينها از ولايت رسول‌الله مى‌ترسند».111 ولايت فقيه را مورد هدف قرار دادند.

روزنامه صبح امروز به نقل از حشمت‌الله طبرزدى نوشت: «قرار دادن اعتقاد به ولايت فقيه در كنار اعتقاد به اسلام شرك محسوب مى‌شود».112روزنامه شرق در مقاله‌اى از محسن كديور با نفى ولايت فقيه مدعى شد: «امتياز پيامبر وحى است و منهاى آن، يك بشر است. هرچند بشر مهذب است، امّا باز بشر است.

اين اعتقاد كه آنچه را پيامبر در حوزه دين مى‌تواند انجام دهد، مى‌توان به ائمه هم نسبت داد، يعنى هرآنچه كه به پيامبر تفويض شده است، عينآ به على‌بن ابيطالب و اولاد او نيز تفويض شده است. آنگاه پرسيدنى است، پس وحى اين وسط چه كاره است؟ اين‌كه در انديشه شيعى معاصر، جايگاه قرآن بسيار پايين و جايگاه روايات بسيار بالاست، عملا در اين آموزه‌هاست.

چگونه ممكن است همه اختيارات پيامبر با داشتن وحى به ائمه بدون وحى تفويض شده باشد ... به همين خاطر است كه در اعصار بعدى هم افرادى يافت مى‌شوند كه مى‌گويند: اگر اين فرضيه صحيح باشد، پس همه آنچه كه به ائمه تفويض شده است، بدون هيچ كم و كاستى به فقها تفويض شده است».113

ماهنامه كيان از قول عبدالكريم سروش اين‌گونه ولايت فقيه را پايان يافته دانست: «ولايت منحصر در شخص نبى اكرم است و با رفتن او نيز ولايت خاتمه مى‌يابد. او خاتم نبوت و خاتم ولايت بود».114 روزنامه مشاركتى صبح امروز نيز به نقل از اكبر گنجى، منكر هرگونه ولايت بعد از پيامبر (ص) شده و مدعى گرديد: «برخى متكلمان، ولايت را گوهر نبوت دانسته و ولايت را به معناى حجت بودن شخصيت نبى درنظر گرفته‌اند و خاتميت را به معناى پايان يافتن حجّت بودن شخصيت دانسته‌اند. از اين‌رو با ختم نبوت ديگر شخصيت هيچ كس حجت نيست».115

روزنامه خرداد در هجمه‌اى ديگر به ولايت فقيه ادعا كرد : «حكومت ولايى همان ديكتاتورى صالحان و حاكمان استبداد و امّا با رنگ و لعاب شرعى است».116رسانه‌هاى دوم خردادى و اصلاح‌طلب به بهانه دفاع از حقوق بشر با نفى آموزه‌هاى دينى، منطق الهى ـ سياسى اسلام را فاقد حقوق بشر، قانون و دموكراسى دانسته و بدون توجه به اين مطلب كه در دين مبين اسلام، حق‌الناس همان حقوق بشر و شاخه‌هايى روييده شده بر درخت تنومند حق‌الله است، اصول مسلمى چون قصاص، قطع دست سارق، رمى و ديه را مورد هجوم قرار دادند.

روزنامه نشاط از جمله روزنامه‌هاى همفكر حزب مشاركت، نوشتار طولانى حسين باقرزاده عضو گروهك تروريستى منافقين را منتشر كرد كه مدعى شده بود احكام قرآنى و اسلامى نظير حكم قصاص، مخالف ارزشهاى نوين جامعه انسانى و حقوق بشر است. باقرزاده در روزنامه صبح امروز نيز با وقاحت تمام بر سخنان گذشته خود پافشارى كرد و نوشت: «اعدام، مجازاتى خشن، ناانسانى و موهن است كه با حذف بدون استثناى آن به عنوان خشونت، مى‌توان به گسترش جامعه مدنى اميد بست».117

ماهنامه گزارش نيز به نقل از اكرم مصوّري منش، موضوع ديه را مورد حمله و توهين قرار داده و آن را مخالف عقل سليم بشرى دانست و مدعى شد: «قوانين موضوعه و حقوقى راجع به زنان حامى نگاهى تبعيض‌آميز نسبت به زنان است. قرآن به اين احكام ناعادلانه اشاره‌اى نكرده است. زنى كه داراى مدرك دكترى است، ديه‌اش مطابق نيمى از ديه يك مرد معتاد است. هيچ عقل سليمى نمى‌تواند اين موضوع را بپذيرد».118

روزنامه صبح امروز با مديرمسئولى سعيد حجاريان حكم ارتداد را نفى كرده و نوشت: «اجراى حكم ارتداد با حقوق انسانى منافات دارد و دفاع از مقدسات نيست».غفلت مشاركتى‌ها از ماهيت انقلاب اسلامى و مقايسه آن با ديگر ايدئولوژيها و انقلابهاى شكل گرفته در جهان، موجب شد تا آنان انقلاب اسلامى را نيز مورد هجوم قرار دهند.

عباس عبدى در روزنامه ايران ضمن مقايسه انقلاب اسلامى با نظام سوسياليستى شوروى سابق و بدون توجه به شعار محورى «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» مدعى گرديد : «انقلاب اسلامى متأثر از الگوى حكومت شوروى سابق است و سرانجام آنها يكسان خواهد بود».119

سروش نيز به عنوان يكى از تئوريسين‌هاى حزب مشاركت با تقسيم‌بندى انقلابها به اسطوره‌اى و عقلايى بيان داشت: «انقلاب ما براساس اسلام اسطوره‌اى بنا شد نه براساس اسلام عقلايى».120 روزنامه نشاط در مطلبى از اكبر گنجى اين‌گونه نظام اسلامى را متهم به ديكتاتورى كرد: «بيست سال عمر جمهورى اسلامى مساوى با بيست سال ديكتاتورى بود».121

در ادامه هجمه‌هاى اصلاح‌طلبان به مقدسات و ارزشهاى اسلامى، دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و جهاد و شهادت نيز گستاخانه مورد حمله واقع شد. روزنامه نشاط در گفتارى از عبدالكريم سروش به جاى اين كه در سالروز فتح خرمشهر فرهنگ شهادت را - كه ريشه قرآنى دارد - ترويج كند و ياد و خاطره شهداى گرانقدر دفاع مقدس را گرامى بدارد، آن‌را اين‌گونه توصيف كرد: «فرهنگ شهادت، خشونت‌آفرين است، اگر كشته شدن آسان شد، كشتن هم آسان مى‌شود».122

روزنامه صبح امروز با مديرمسئولى حجاريان با تحريف حقيقت دفاع، چنين تلقين كرد كه حتى در صورت حمله دشمن، نبايد در مقابل او ايستاد، چرا كه اين كار منجر به خشونت خواهد شد! اين روزنامه حزب مشاركت نوشت: «آيا جنگهاى جبهه حقّ عليه باطل پيامدهاى ناخواسته يا آثار وضعيه به دنبال ندارد؟ خشونت، فرزند خشونت است و درخت خشونت، ميوه‌اى جز خشونت به بار نمى‌آورد. هيچ كس حقّ ندارد به صرف اين كه خود را حقّ و ديگران را باطل مى‌داند، دست به خشونت بزند و در صدد نابودى مخالفان خود از طريق حذف فيزيكى برآيد».123

اين روزنامه تأسى به قيام عاشوراى حسينى در شهادت‌طلبى را نوعى نگاه خشونت‌آميز معرفى كرده و مدعى شد: «نزديك‌ترين مفهوم به كلمه عاشورا در ذهن ما شهادت است. جامعه ما هنگامى كه در ميان خشونت و جنگ گرفتار آمد، بى‌شك نگاهى خشونت‌آميز به اين واقعه روا مى‌دارد».124

روزنامه نشاط ترويج روحيه شهادت‌طلبى را ترويج خشونت و خون‌ريزى دانسته و بيان داشت: «در اين زمان كه نه از دولت امويان خبرى است و نه از دشمنان و كشندگان بالفعل و نه اعقاب و نسلهاى بعد از آن، هيچ كدام در صحنه وجود نيستند، هنوز هم از داستان حسين (ع) استفاده كردن و عنصر انتقام، عنصر كينه‌توزى و عنصر خشونت و خون‌ريزى را زنده نگه داشتن و از طريق تحريك عواطف، دشمنان عينى و غيردينى، موهوم و غيرموهوم تراشيدن و اين حادثه را خرج آن امور كردن، شايسته نيست. شيعيان براى استفاده خود بر عاشورا تأكيد فراوان ورزيدند و كوشيدند تا نور فروغ اين حادثه خاموش نشود. در روزگار حاضر هيچ كدام از اين امور عاطفى به كار نمى‌آيد».125/کیهان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
102- روزنامه شرق، به تاريخ 15/2/1383.
103- روزنامه شرق، به تاريخ 27/12/1382.
104- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 29/10/1378.
105- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 14/10/1377.
106- نشريه ابوذر شماره پنجم.
107- همان.
108- روزنامه شرق، به تاريخ 30/2/1383.
109- روزنامه عصر آزادگان، به تاريخ 16/10/1378.
110- روزنامه شرق، به تاريخ 14/12/1384.
111- صحيفه امام (ره)، جلد 10، ص 27.
112- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 7/2/1379.
113- روزنامه شرق، به تاريخ 15/4/1384.
114- ماهنامه كيان، شماره 45.
115- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 18/1/1378.
116- روزنامه خرداد، به تاريخ 12/7/1377.
117- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 20/6/1378.
118- ماهنامه گزارش شماره 150.
119- روزنامه ايران، به تاريخ 20/6/1377.
120- روزنامه نشاط، به تاريخ 5/3/1378.
121- روزنامه نشاط، به تاريخ 19/2/1379.
122- روزنامه نشاط، به تاريخ 5/3/1378.
123- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 23/2/1378.
124- روزنامه صبح امروز، به تاريخ 15/2/1378.
125- روزنامه نشاط، به تاريخ 30/1/1378.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار