خداوند روزي بندگانش را با هر وسيله اي كه مقدر نمايد، مي رساند حتي اگر مورچه اي در دل سنگي باشد.

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، روزي ابراهيم ادهم براي شكار از شهر خارج شد، در محلي براي استراحت و غذا خوردن ماندند.
بر سر سفره بره بريان شده اي قرار دارند، ناگهان مرغي بر سر سفره نشست و مقداري از همان بره را برداشت و پريد ابراهيم مأمورانش را امر به تعقيب مرغ كرد، عده اي از لشگريان به دنبال مرغ رفتند در آن نزديكي كوهي بود و مرغ به پشت آن كوه رفت سربازان ازپي مرغ به آنجا رفتند و مردي را ديدند كه دست و پايش محكم بسته شده است و آن مرغ گوشت بره بريان شده را كم كم در دهان آن مرد مي گذارد.
آن مرد را پيش ابراهيم بردند و او براي ابراهيم سرگذشت خود را شرح داد.
من را عده اي در آن مكان بستند و يك هفته است كه خداوند به اين مرغ مأموريت داده كه برايم غذا بياورد.
ابراهيم از داستان مرد حيرت زده شد و گريست و گفت: در صورتي كه خداوند ضامن روزي بندگان است و براي آن ها حتي در چنين موقعيتي روزي مي رساند پس چه نيازي به اين همه زحمت و سختي سلطنت و تحمل گناهان است.
ابراهيم از آن پس از سلطنت خود را كنار كشيد و به مرتبه اي بلند در صفا و رياضت رسيد و شب ها با زنجير بر گردن به عبادت مي پرداخت و به اين خاطر او را "ادهم" ناميدند./ز
برچسب ها: سرگذشت ، ابراهیم ، ادهم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار