به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگارانِ کرمان:
روزهای خوش کودکی یادش بخیر ، روزهایی که رادیو شده بود ،پای ثابت سفره های ایرانی ها، و ما ، آن ماجراجویان کوچک ، شب ها به عشق قصه ی شب ، بیدار می ماندیم ، شده بودیم یار کوچک رادیو، رادیویی که آن روزها برای خودش بروبیایی داشت ، زمان که گذشت ، روز رادیو هم به سر آمد ، حالا دیگر روزهای خوش تلویزیونِ سیاه و سفید بود ، جعبه ای کوچک و جادویی که گاه میزبان 10 ، 20 نفر از یک محله بود ، برنامه های خانوادگی باغ گیلاس ، چراغ خانه و گل پامچال بیشترین طرفداران را به خود اختصاص داده بودند.
کم کم مرفه ترها تلویزیونهای رنگی سفارش می دادند ، اما تلویزیون سیاه و سفید هم طرفدارانش را از دست نداده بود ، یادم هست وقتی از برنامه کودک ، پلنگ صورتی را می دیدیم کنجکاوی کودکانه مان گُل می کرد ، نمی دانستیم چرا به پلنگ صورتی ، صورتی می گویند غافل از آنکه ، تلویزیونمان سیاه وسفید بود و صورتی را نیز سفید نشان می داد.
از دوران خوش کودکی گذر می کنیم ، از تمام برنامه کودک ها ، از پسرشجاع ، خانواده دکتر ارنست ، باخانمان ، زنان کوچک ، بابا لنگ دراز ، آنشِرلی ، از تمام مُجريهای به نام و گاهی بی نام آن روز می گذریم.
از لابلای کتابهای خاطره انگیز کودکی رد می شویم ، از حسنک کجایی ، کوکب خانم ، پتروس ، دهقان فداکار تا شعرهای کودک روستایی و ایران زیبا.
رؤیاهایمان را در پس بازی های آن روز می گذرانیم ، قایم موشک می کنیم و گل سه ، گول پوچ و اسم و فامیل ، بازیهای امروزیِ مردعنکبوتی ، بَت مَن و لاک پشتهای نین جان ، حتی در ذهنمان هم نمی گنجد.
یادم هست آن روزها ،کلاسمان که بالاتر می رفت کیف کوله ای با عکس کلاه قرمزی روی دوش می انداختیم ، اگرچه می دیدیم کسانی را که به جای کیف های قشنگ ، قشنگ ، کِش دور کتابهایشان می انداختند و گاهی هم کیسه ی برنجی کیفشان می شد ، دانشمندان کوچکی که ساده زندگی می کردند ، ما با آن روزها بزرگ شدیم.
آن موقع ها اگرچه برنج ، این غذای عیانی را می خوردیم ، اما پیتزا و فلافل و کباب سلطانی و غیره و غیره را هم نمی شناختیم.
گذشت و گذشت تا شد امروز ، امروزی که حتی پیشرفتش را در خواب هم نمی دیدیم ، هیچوقت حتی تصورش را هم نمی کردیم که حرفهایمان نامه ای الکترونیکی شوند و با یک Send به هزار جا ارسال و با یک Copy هزار جا Paste شوند.
اکنون سالها از آن موقع گذشته ، خیلی چیزها تغییر کرده ، تلویزیون ها ، برنامه های کودک ، کتابهای درسی ، لوازم التحریر ، غذا ، بازی و ... ، اما هنوز یک چیز بدون تغییر در قلب همه می تپد ، چه کودکان آن روز و چه امروز ، چه جوانان قدیم و چه جدید و آن عشق به وطن است.
عشقی که برای پیشرفتی بزرگ ، همتی بلند می طلبد ، همتی به نام انتخاب و امروز ، من و همه ی جوانان این مرزو بوم به جهانیان خواهیم فهماند که با همان همت بلند همیشه در صحنه ایم ، پس پیش به سوی انتخابی بزرگ!/س
یادداشت از : مریم بهادری