به گزارش
باشگاه خبرنگاران و به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای رازی، در این برنامه محمد زوار بی ریا (کارگردان)، سیدعلی موسویان (نویسنده و بازیگر)، وحید لاری (طراح صحنه و لباس) و علیرضا نراقی (منتقد تئاتر) در کنار شماری از علاقه مندان به هنر نمایش حضور داشتند و پس از تماشای فیلم نمایش به نقد آن پرداختند.
در ابتدای این نشست محمد زوار بی ریا خلاصه ای از داستان این نمایش را چنین روایت کرد: حشمت (شخصیت اول داستان) جوان20 ساله ای است که معلولیت ذهنی دارد و طی صحبت با راننده اتوبوس در محلی نزدیک به آبادان قرار است ساعت 7 صبح روز بعد برای تشرف به مشهد مقدس در محل ایستگاه اتوبوس حاضر شود. بر حسب تصادف این اتفاق زمانی رخ می دهد که ساعت رسمی کشور در حال تغییر است و حشمت زمانی به ایستگاه می رسد که اتوبوس به سمت مشهد مقدس حرکت کرده است و او از این سفر زیارتی جا می ماند. حشمت بی درنگ تصمیم می گیرد ادامه مسیر را پیاده طی کند تا اینکه به شلمچه می رسد و در آنجا با فردی به نام ناصر (شخصیت دوم) که یک جانباز اعصاب و روان است آشنا می شود. در ادامه داستان و دیالوگ هایی که بین این دو شخصیت داستانی برقرار می شود (حشمت خردسند است از اینکه به جای رفتن به مشهد از کربلا سر درآورده و ...) سنخیت روحی و روانی این دو شخصیت و تفاوت آنها با مردم عادی داستان را شکل می دهد. هر دو شخصیت در نهایت با رها شدن کبوتر از قفسی که در دستان حشمت بود بر اثر انفجار مین کشته می شوند و کبوتر وجودی شان به پرواز در می آید.
وقتی مبداء از مقصد مهم تر می شود
در ادامه این جلسه علیرضا نراقی (منتقد تئاتر) ضمن معرفی عوامل این اثر نمایشی و توفیق های کسب شده، صحبت خود را به دو بخش "روایت داستانی" و"نکات فنی مربوط به تولید نمایش" تقسیم کرد و گفت: مبحث و موضوع "سفر" یکی از الگوهای آشنای داستانی در ادبیات نمایشی است که نمونه های زیادی در این الگوی داستانی روایت شده اند و ما آنها را دیده یا می شناسیم.
وی در ادامه افزود: یکی از زیرشاخه های این گونه از الگوهای داستانی وجود عنصری به نام "مقصد" یا همان "هدف" است که طی مسیر و خط داستانی گم می شود و این "گم شدن" حکایت از نوعی تحول درونی و معنوی شخصیت داستان دارد.
نراقی درباره جنس سفر و شخصیت پردازی در این داستان گفت: در این داستان ما با یک "زائر" رو به رو هستیم، نه یک مسافر معمولی که طبیعتا تحول ایجاد شده در این الگوی شخصیتی یک تحول و رخداد درونی و معنوی است، زیرا این شخصیت دارای مشکلات روحی و روانی است و از دید مردم عادی شخصیتی نامتعارف و "غیر عادی" و این تفاوت و غیرعادی بودن نکته ای است که به نمایش و داستان شکل و تشخص خاصی می دهد.
این منتقد در ادامه افزود: مسئله ای که در تمام این الگوهای داستانی وجود دارد، اهمیت دادن به "مبدا" یا "مقصد" یا هر دو است که در ابتدای روایت این نمایش شاید تماشاگر احساس کند عنصر "مقصد" مهم است در حالی که در ادامه مسیر و سیر تحول درونی داستان؛ عنصر "مبدا" نقش تعیین کننده و مهم تری نسبت به مقصد دارد؛ به گونه ای که متوجه می شویم شخصیت اصلی داستان ما قرار نیست جایی برود بلکه در حال فرار از محل یا زمینه ای خاص است. به خصوص زمانی که با ناصر شخصیت دوم داستان آشنا می شود، این موضوع شفاف تر و گویاتر بیان می شود. دیدگاه فلسفه اجتماعی این داستان که آن را متفاوت از سایر نمایشنامه های گونه مذهبی کرده است مسئله روحی و روانی دو شخصیت داستان (ناصر و حشمت) است که هر دو در حال فرار از زندگی عادی هستند و مسئله مشترک این دو عدم پذیرش از سوی آدم های به ظاهر عادی است؛ زیرا در مواجهه با آنها آرامش درونی خود را از دست می دهند و این سفر زیارتی در حقیقت مجالی برای یافتن این آرامش در عالم حیرانی و گم گشدگی است.
وی در ادامه با بیان نکات مثبت روایت و داستان این نمایشنامه که باعث تفاوت آن با سایر گونه های نمایشی شده است؛ مشخص بودن وضعیت روحی و روانی شخصیت اول داستان را از ابتدای نمایش نقطه ضعف آن برشمرد و افزود: با احترام خاص به نویسنده و کارگردان، نکاتی را یادآوری می شوم و آن این است که در مونولوگ های ابتدای نمایش شخصیت اول داستان، اهداف این آدم ها و زمینه هایی که در آن قرار دارند نیز مشخص هستند و نکته دیگر مسئله احساسات گرایی افراطی خارج از داستان است به گونه ای که شخصیت ها مدام باید اشک بریزند و یکدیگر را درآغوش بگیرند، مسئله ای است که تصور می شود این کارگردان و نویسنده نیستند که تصمیم می گیرند، بلکه به طور ناخودآگاه زمینه های ساخت گونه ای از کارهای مذهبی در این تصمیم گیری دخیل هستند. به گونه ای که بایستی با توقف ها و طولانی کردن مونولوگ ها و ... ذهن و احساسات مخاطب را در جهت همدردی با شخصیت داستان همسو کند که البته به نظر من این گونه پرداخت ها ضروری نیست و در طول داستان رخ خواهد داد.
”در هنرهای نمایشی سبکی وجود دارد به نام "استعلایی" که به تصورات ما از نمادهای فیلم، سینما و تئاتر معناگرا نزدیک است. در این سبک به واسطه تمهیداتی که در طراحی، میزانسن، موقعیت، نورپردازی، سکوت و شکست زمان در تغییرات صحنه ایجاد می شود؛ نمایش از عینیت و واقعیت موجود فراتر می رود، برای مثال آثاری از برگمان، درایر، برسون اوزو و دیگران دارای چنین ویژگی هایی هستند."
نمی خواستم اشک مخاطب را در بیاورم
سیدعلی موسویان (نویسنده و بازیگر شخصیت دوم) درباره نکات مثبت و منفی مطرح شده گفت: احساس من این است که نقدهای مثبت و منفی درباره تئاتر آن هم بر اساس تماشای فیلم کاری سخت باشد، زیرا تئاتر در این حالت ماهیت خود را از دست می دهد.
این نویسنده درباره برخورد و مواجهه تعمدی با احساسات تماشاگر گفت: قصد من به عنوان نویسنده تحریک احساسات مخاطب به صورت تعمدی و از پیش تعیین شده نبوده و نیست، زیرا در صحنه های خاص این حس بازیگر است که به مخاطب القا می شود و این در نمایشنامه ذکر نشده است.
موسویان تصریح کرد: حتی در مقام بازیگر نقش دوم نیز خیلی خودم را ملزم نکرده ام که بایستی اشک تماشاگر را دربیاورم. این موضوع به ساختار داستانی و شخصیت پردازی برمی گردد که به هر حال در جایی احساسات خود را بروز می دهد، زیرا بنا بر تعبیر صحیح و زیبای علی رضا نراقی در مقام منتقد، این دو شخصیت از جایی فرار کرده اند و در دگرگونی تدریجی به دنبال محلی امن برای بروز و ظهور احساسات درونی خود هستند و در مواجهه شخصیت و سنخیت رفتاری و روانی موجود محلی برای فریادهای درونی به صورت گریه پیدا کرده اند که این موضوع به تعمدی درآوردن اشک تماشاگر ارتباطی ندارد.
محمد زوار بی ریا در مقام کارگردان گفت: اتفاقی که در این نمایش رخ است، بازی با احساسات تماشاگر نبوده، بلکه شکل و طراحی بر اساس نمایشنامه پیش رفت که در ادامه مسیر البته با نقاط ضعف و قوت کارگردانی سعی شد نمایشنامه به سمت مورد نظر هدایت شود. در این میان ممکن است بازیگر حسی را به مخاطب القا کند.
علیرضا نراقی ضمن تایید صحبت های این کارگردان گفت: قصد من قضاوت درباره نحوه بازیگری و عناصر دیگری مثل موسیقی و غیره نیست، زیرا دیدن عکس العمل های بازیگران بنده را اذیت می کند و شاید مشکل در نفس بازیگری باشد نه مشکل بازیگران.
این منتقد اضافه کرد: عمل قضاوت مربوط به مخاطب است و کاری که من انجام می دهم توضیح است و نه قضاوت کردن، منظور من ساحت تولید یک اثر است و کار من نقد کلیات آن ساحت است که همه ما را به سمتی سوق می دهد. مطلب دیگر درباره صراحت و سادگی طراحی صحنه است که تماشاگر به راحتی به قصد شخصیت داستانی و مکان مورد نظر آگاهی می یابد که البته از نکات مثبت این نمایش است.
علیرضا نراقی خاطرنشان کرد: در هنرهای نمایشی سبکی وجود دارد به نام "استعلایی" که به تصورات ما از نمادهای فیلم، سینما و تئاتر معناگرا نزدیک است. در این سبک به واسطه تمهیداتی که در طراحی، میزانسن، موقعیت، نورپردازی، سکوت و شکست زمان در تغییرات صحنه ایجاد می شود؛ نمایش از عینیت و واقعیت موجود فراتر می رود، برای مثال آثاری از برگمان، درایر، برسون اوزو و دیگران دارای چنین ویژگی هایی هستند.
وی تصریح کرد: به طور کلی پیشنهاد می کنم در کارهای مذهبی به این سمت حرکت کنیم، مذهب در مضمون به لحاظ بصری نمود دارد و در این اثر مونولوگ موجود این وظیفه را ایفا می کند، احساس من این است که به لحاظ بصری این اتفاق کمتر در نمایش رخ داده است.
موسویان در ادامه ضمن انتقاد از دسته بندی های موجود درباره تئاتر کشور گفت: من به شخصه این گونه دسته بندی های نمایش مذهبی، سفارشی و جشنواره ای را نمی پسندم و با بیان این ادبیات و واژه ها مخالف هستم. برای مثال، تئاتر دفاع مقدس و .... ما آن را به مثابه یک ژانر باید بپذیریم نه یک سبک.
وی در ادامه اختیار نویسنده در بیان روایی یک درام را مهم و اصولی دانست که به نقطه نظر نویسنده برمی گردد.
وحید لاری طراح صحنه و لباس نیز درباره شیوه طراحی و فضای بصری نمایش گفت: این موضوعاتی که درباره المان های بصری در نمایش مطرح شد شاید بیشتر به خاطر این بود که فیلم نمایش بازگوکننده تمام ابعاد نمایشی نبود و المان های زیادی وجود داشت و می توان گفت طراح صحنه اولین کسی است که قبل از ایجاد فضای بصری آن را در ذهن ترسیم می کند.
وی خاطرنشان کرد: سال ها پیش که به شلمچه رفته بودم به طور اتفاقی با صحنه ای مواجه شدم و دیدم که سربند "یا زهرا" به یک گیاه خودرو چسبیده بود یا پرچم "یا حسین" را دیدم که به صورت افراشته در آنجا بود که در ذهن من حک شد و در صحنه ای از نمایش شال سبز رنگ حشمت و انگشتر عقیق در انگشت ناصر نکات ظریفی بودند که در صحنه وجود داشت، اما شاید کمتر دیده شده باشند.
علیرضا نراقی درباره سیاستگذاری های غلط در مورد کارهای سفارشی و جشنواره ای و عدم نقد کارهای مذهبی، مطالبی را بیان کرد و در خصوص دیده نشدن نکات طراحی صحنه گفت: اگر منتقدانی تربیت شوند که به طور تخصصی درباره طراحی صحنه نظر بدهند، این ظرایف دیده خواهند شد و نکته آخر اینکه صحبت درباره سبک است و نه المان یا ژانر خاص و منظور از این طراحی، ترسیم پلان و کلیاتی است که اثر نمایشی را نشان می دهد.
گفتنی است؛ در پایان این نشست از مهمانان ویژه تجلیل به عمل آمد./ي2