به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، جهانبگلو در آستانه دهه هفتاد در قلب كانون تهاجم فرهنگى و ناتوى فرهنگى قرار گرفت و با مراجعت به ايران در انتشار نشرياتى مانند : كلك، گفتگو و كيان مشاركت نمود. در سال 1372 در حالى كه او قصد داشت براى اقامت دائم از پاريس به تهران بيايد، اكبر گنجى از او براى شركت در ميزگرد ماهنامه كيان دعوت كرد و جهانبگلو در آن ميزگرد تئوريهاى جامعه مدنى مدرن، مدرنيته و گسست از سنت را صورتبندى كرد.
پس از اين جلسه، حضور جهانبگلو در حلقه كيان برجستهتر شد و در جلسات عصر هر چهارشنبه اين حلقه كه با حضور حجاريان، رضا تهرانى، شمسالواعظين، گنجى، باقى و . . . برگزار مىشد شركت مىكرد. رامين به پيشنهاد آنان، مانيفست روشنفكرى را تحرير كرد. نوشتارى كه در آن با صراحت مىگويد، روشنفكر در خدمت هيچ روح مطلق و هيچ ضرورت تاريخى نيست و وظيفهاش طرح سؤالات بيش از حد راديكال است، حال چه ديوانه و چه سنتشكن به حساب آيد.
نظريهپرداز حلقه كيان پس از برشمردن اين صفات، به اينجا مىرسد كه با چنين كلامى پيچيده، دين مقدس اسلام را ايده توحّش و سنت ايرانى را توحشِ فرهنگى مىخواند.16
رامين جهانبگلو در نيمه دوم دهه هفتاد در دوره حضور غلامحسين كرباسچى در شهردارى تهران در فرهنگسراهايى مانند فرهنگسراى انديشه به ترويج اومانيسم اروپايى پرداخت و در روزنامه همشهرى وابسته به شهردارى تهران درباره «مدرنيته و گفتمان روشنفكران در ايران» و «روشنفكرى و برزخ سنت و مدرنيته در ايران» قلمفرسايى كرد.
17 به طورى كه حزب كارگزاران ايران نيز پيش از دوم خرداد 1376 شيفته انديشههاى رامين جهانبگلو بود.
حلقه كيان در طول اين دوره، ضمن ارتباط و همانديشى با ليبرالها و حتى برخى عناصر نهضت آزادى، عمدتآ موضوعاتى را مطرح كرد كه با اهداف و آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى داراى زاويه بود. اعضاى اين حلقه به طور علنى انديشههاى ليبرالى را ترويج مىكردند و معتقد به نوعى سكولاريزم بودند.
از سوى ديگر سيدمحمد خاتمى در نيمه دوم سال 1361، به وزارت ارشاد رسيد. او در اوّلين گام نيروهاى جناح مقابل را از بدنه وزارت ارشاد تصفيه كرد و پستهاى كليدى اين وزارتخانه را به عناصرى از چپ داد. اين عملكرد خاتمى در ابتداى پذيرش وزارت ارشاد چنان آشكار بود كه هاشمى رفسنجانى در بخشى از كتاب خاطرات خود در اينباره مىنويسد : «آقاى مقصودى مسئول ستاد برگزارى نماز جمعه و عضو شوراى سرپرستى حج آمد، از عملكرد آقاى موسوى خوئينىها و آقاى سيد محمد خاتمى در امر حج شكايت داشت. مدعى انحصارطلبى و طرد نيروهاى غير هم خط خود بود. براى استعفا مشورت كرد؛ مخالفت كردم».
18سيد محمد خاتمى در دوران وزارتخاتمى در 8 آذر 1361 در جلسه معارفه خود در وزارت ارشاد طى سخنانى نقش، هدف و مقصد وزارت ارشاد را تعالى بخشيدن به شخصيت انسانى و رساندن بشر به كمال مىداند، ولى خط فكرى افرادى كه او در وزارت ارشاد به خدمت گرفته بود با آنچه بيان داشته بود، تفاوت آشكارى داشت.
كسانى كه با امضاى خاتمى در پستهاى معاونت و مديريتهاى ميانى ارشاد گنجانده شدند، روشنفكرانى بودند كه دل در گرو تمدن غرب داشتند و اعتقادى به گفتههاى خاتمى در مراسم معارفه نداشتند و شايد همراهىشان با او بيشتر به دليل آگاهى از ناگفتههاى وزير بود، ناگفتههايى كه بعدها به زبان آمد و نشان داد گوينده در گفتههاى آن روز خود، صادق نبوده است.
19 همان خاتمى كه در جلسه معارفه، غربزدگى را عامل مسخكنندگى مىدانست، سالها بعد صريحآ تنها راه رسيدن به سعادت را پذيرش روش و منش غربى خواند.
20گرچه خاتمى در وزارت ارشاد پيش از رحلت امام(ره) سياستهاى رسمى نظام را با گوشه چشمى از خطمشى مجريان موسوم به چپ پيش گرفته بود، امّا دور دوم حضور خاتمى در وزارت ارشاد و كابينه هاشمى رفسنجانى، متأثر از دگرگونيهاى شگفتانگيز باورها و شعارهاى جريان موسوم به چپ همراه بود و اين دگرگونيها بسرعت سمت و سوى سياستگذاريها و اقدامات وزارت ارشاد خاتمى را نيز دگرگون ساخت.
به طور مثال در حوزه مطبوعات داخلى با مديريت محسن امينزاده در حالى كه تا سال 1366 تعداد نشريات رسمى و داراى مجوز از 50 الى 60 عنوان تجاوز نمىكرد، فقط از ابتداى سال 1368 تا تيرماه سال 1371، تعداد 345 عنوان نشريه مجوز انتشار يافتند. سياستهاى بخش مطبوعات و نشريات وزارت ارشاد خاتمى كه مبتنى بر فضاى فرهنگى باز و برگرفته از ديدگاههاى ليبراليستى در عرصه فرهنگ بود، موجب گرديد تا افراد متقاضى صدور پروانه نشريه، علىرغم برخوردارى از حداقل صلاحيتهاى دينى و انقلابى براحتى مجوز انتشار براى افكار گوناگون، امّا غيراسلامى و بعضآ وابسته خود دريافت نمايند.
اينگونه بود كه نشريات معاندى همچون: راه مجاهد، كلك، آدينه، كيان، آينه اقتصاد، جامعه سالم، چاووش، ادبستان، گردون، اميد، دريچه گفتگو، زنان، سينما، زمان، دنياى سخن، ستاره سهيل، معيار، ايران فردا، حوادث و نگاه نو در اين دوران مجوز انتشار دريافت داشتند.
هجمه تمام عيار از دريچه ارشاد عليه گفتمان انقلاب اسلامى از ايستگاه تسامحپرورى خاتمى چنان بود كه عناصرى از صاحب قلمان مقرّب رژيم منحوس پهلوى نيز قدم به عرصه فرهنگى و مطبوعاتى گذاردند.
به عنوان نمونه شاهرخ تويسركانى (نويسنده سابق نشريات رستاخيز)، آلبرت كوچويى (مفسر تحليلهاى سياسى زمان شاه)، ناد على همدانى (مسئول مجله تماشا در دوران محمدرضا پهلوى) و تعداد ديگرى وارد گود قلمزنى در حوزه مطبوعات شدند.در اين جا بد نيست نيمنگاهى هم به مطبوعات مجوز گرفته و كتابهاى منتشر شده در اين دوران طلايى! كه جولان عناصر ضد دين و ضد انقلاب بود، داشته باشيم :
1ـ محسن سازگارا در شماره دى ماه 1370 نشريه آينه انديشه چنين افاضه مىكند: «كار فقيه، حكم است. امّا كار دانشمند ارائه برنامه. برنامهريزى فقيهانه يك تناقض است. به همين سبب خواستن راه حل مشكلات اجتماعى از فقها كارى بىمورد است».
212ـ از ديگر نشرياتى كه دراين دوران اجازه نشر يافت گزارش فيلم است كه در سرمقاله سومين شماره خود چنين آورد: «اوضاع مملكت كار مسخرهگويان را راحت كرده . . . چون هر اتفاقى كه مىافتد بسيار مسخرهتر از داستان بذلهگوست».
22 اين نشريه در شماره چهارم خود آورد: «ايدئولوژى هميشه كليشهزاست ولى . . . عشق كليشهشكن و كليشهبرانداز است».
23 سپس به محسن مخملباف راه حل نشان مىدهد كه اگر مىخواهد از كليشه ايدئولوژى رهايى يابد «بايد خود عشق ممنوعه را تجربه كند تا بتواند بخوبى آن را بيان نمايد».
243ـ شهرنوش پارسىپور در مجله گردون دهه انقلاب را اينگونه به تصوير كشيد: «اين دهه بسيار بسيار ترسناك بوده است . . . نكبت جنگ تحميلى حالا حالاها در تمامى شؤون زندگىمان زنده است. از كدامش بگويم؛ از جانباختگان (اين تعبير طيف غربپرست از شهداى عاليقدر جنگ است) گمگشتگان (مفقودين و جاويدالاثران جنگ تحميلى) معلولان و يا ميليونها هموطن آواره در غربت».
25در جاى ديگر اين قلم به دست غربزده از سانسور تصاوير مستهجن زنان در ايران انتقاد كرده و مىگويد: «دختر دانشجوى فيلم «بچههاى طلاق» ساعت 3 نيمه شب با روسرى در اتاق بستهاش راه مىرود . . . هنرپيشه زن فيلم «شايد وقتى ديگر» با لباسهاى بيرون رختخواب در رختخواب خوابيده است . . .».26
در همين دوران نشريات ضد انقلاب خارجى به حمايت از اينگونه قلم به دستان داخلى برمىخيزند. ايران نيوز (نشريه ضد انقلاب خارج از كشور) در رابطه با مقالات آدينه مىنويسد: «در داخل ايران، هنوز شيرمردان قلم به دستى هستند كه در همان جوّ خفقان، اساسىترين! مسايل روز را مطرح مىكنند».27
نشريه راه آزادى (وابسته به حزب توده) نيز در اينباره نوشت : «مطبوعات وابسته به رژيم در ميان خيل مطالب شعارگونه و تكرار مكرراتى كه در اين ده ساله به خورد مردم دادهاند برخى مباحث مهم و حساس را پيش كشيدند . . . و زمينه مناسبى را در اختيار روشنفكران سكولار قرار مىدهند . . . ظاهرآ هيچ موقعيتى مناسبتر از اين براى متفكرين غير اسلامى ايران نيست».28
4ـ احمد كريمى حكاك (ضد انقلاب فرارى مقيم آمريكا) كه به واسطه فضاى باز ايجاد شده توسط خاتمى در وزارت ارشاد اجازه چاپ آثارش را يافته بود، در مصاحبه با هفتهنامه ضد انقلابى ايران تايمز، نظام جمهورى اسلامى ايران را متهم به ايجاد خرابى و فاجعهآفرينى، كشتار بىرحمانه مردم و بىتوجهى به فرهنگ و ادب ايرانى و شرقى كرده و به تمجيد از شاهدخت! اشرف پهلوى پرداخت.29
5ـ غلامحسين ساعدى، خوشحال از دريافت مجوز انتشار رمان خود با عنوان غريبه در شهر در مصاحبهاى با نشريه ضد انقلابى الفبا سخيفترين دشنامها و هتاكيها را نسبت به اسلام و انقلاب اسلامى و حضرت امام(ره) روا مىدارد و جالب اين كه مسئولين وقت وزارت ارشاد در مقابل اعتراض به تسامحپرورى ارشاد چنين پاسخ مىدهد : «چون در مورد ساعدى از طرف مرجع قضايى حكمى صادر نشده است بنابراين مانعى در انتشار تأليفات نامبرده در صورت رعايت مقررات وجود ندارد».30
همچنين در جواب اعتراض مردم به اين روند ضمن عذرخواهى از اصحاب دانش و فرهنگ و هنر، تمام گناه را به گردن ديگران انداخته و بيان داشتند: «اگر ملامتى روا باشد بيش از همه متوجه متفكران اسلامى و حوزهها است كه وظيفه اصلىشان توليد و نشر آثار مختلف علمى فرهنگى و هنرى و دينى است».31
خلاصه كلام اين كه در دوره وزارت خاتمى بر فرهنگ و ارشاد اسلامى وضعيتى به وجود آمد كه وقتى در سال 1370 محمدتقى بانكى، اوّلين شماره ماهنامه نگاه نو را منتشر ساخت در ستون سرمقاله آن نوشت: «امروز نوشتههاى روزنامهنگاران مانند آبى است كه سالها پشت سدى بلند جمع شده و ناگهان چون سيل بر بستر رودخانهاى خشك رها شده است.
در آستانه ميدان فراخ آزادى هستيم».32 علاوه بر آن نشريه ضد انقلابى جنگ چاپ لسآنجلس از اين ميدان فراخ دهان تعجب گشود و نوشت: «در ايران مجلاتى منتشر مىشوند بسيار پرمحتوا كه دست به مبارزه و مقاومت فرهنگى زدهاند. حرفهايى مىنويسند كه ما در اين سوى اقيانوس جرأتش را نداريم».
33عملكرد وزارت ارشاد خاتمى كه با رويكردى غيردينى و بر مبناى ليبراليسم فرهنگى شكل گرفته بود، اعتراض بسيارى از علما و مردم را به دنبال داشت. تا جايى كه مقام معظّم رهبرى براى نخستين بار از مسأله تهاجم فرهنگى سخن به ميان آورده و هشدار دادند: «در حال حاضر، يك جبههبندى عظيم فرهنگى كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانهها همراه است، مثل سيلى راه افتاده، تا با ما بجنگد.
جنگ هم جنگ نظامى نيست. بسيج عمومى هم در آنجا هيچ تأثيرى ندارد. آثارش هم به گونهاى ]است[ كه تا به خود بياييم گرفتار شدهايم. مثل يك بمب شيميايى نامحسوس و بدون سر و صدا عمل مىكند. فرض كنيد در محوطهاى يك بمب شيميايى بيفتد كه احدى نفهمد كه اين بمب در آنجا افتاد. ولى پس از هفت، هشت ساعت ببينيد صورتها و دستهاى همه تاولزده است».
34علىرغم هشدارهاى مقام معظّم رهبرى مبنى بر تهاجم فرهنگى گسترده دشمن، متصدى امور فرهنگى كشور در وزارت ارشاد هيچ ارزشى بر اين هشدارها قائل نبود و انتقادات مطرح شده را مبتنى بر سوء ظن سياسى دانسته و منتقدان را همواره متهم به عدم درك واقعيت جامعه و نگرش قشرى و صفات ديگرى از اين قبيل كرد.
عدم توجه خاتمى به موضوع تهاجم فرهنگى چهرههاى تجديد نظر طلب را بر آن داشت تا براى رسيدن به ايده و هدف خود يعنى اسلام منهاى سياست جدىتر وارد عمل شوند.
از نيمه دوم سال 1369 در كنار حلقه كيان، حلقه ديگرى به نام سلام شكل گرفت و روزنامه سلام با مديرمسئولى سيد محمد موسوى خوئينىها به عنوان تريبون سراسرى اين جريان در 29 بهمن 1369 پا به عرصه مطبوعاتى كشور گذاشت. عناصر محورى حلقه سلام را معاونين و مديركلهاى سيد محمد خاتمى در وزارت ارشاد تشكيل مىدادند كه با تيم مرتبط با مركز تحقيقات استراتژيك رياستجمهورى و با مديريت موسوى خوئينىها علاوه بر باز مهندسى جريان موسوم به چپ، آمادگى ورود به عرصه سياست را نيز تمرين مىكردند.
سعيد حجاريان، عباس عبدى، عمادالدين باقى، محسن سازگارا، عليرضا علوىتبار، بهزاد نبوى، مجيد محمّدى، محسن امينزاده، محسن آرمين، هاشم آغاجرى و مصطفى تاجزاده از جمله افرادى بودند كه با دعوت هاشمى رفسنجانى در مركز استراتژيك رياستجمهورى گردهم آمدند و به طور همزمان اين جريان در چهار حوزه حلقه كيان، حلقه سلام، وزارت ارشاد و مركز تحقيقات استراتژيك رياستجمهورى يك سرى كارهاى گسترده فكرى ـ تشكيلاتى را بر مبناى بازگشت به نظريه اسلام حداقلى ـ جدا كردن دين از حكومت ـ پيش گرفتند.
گفتمانى كه در افق خود يك فرايند نظامسازى داشت و از محدود كردن اسلام به حوزه فردى و تركيب اسلا م با دموكراسى غربى آغاز و نهايتآ به تشكيل نظامى براساس جدايى دين از سياست (سكولاريزم) مىرسيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16- شواليههاى ناتوى فرهنگى، پيام فضلىنژاد، دفتر پژوهشهاى مؤسسه كيهان.
17- همان.
18- خاطرات سال 62 هاشمى رفسنجانى، بند 11، بهمن ماه.
19- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
20- روزنامه سلام، به تاريخ 1375/15/2.
21- نشريه آيينه انديشه، شماره دى 1370.
22- نشريه گزارش فيلم، شماره 3.
23- همان، شماره 4.
24- همان.
25- مجله گردون شماره 6، بهمن 1369.
26- نشريه آدينه، شماره 54، بهمن 1369.
27- ويژهنامه انتخابات رياستجمهورى نشريه لثارات الحسين(ع)، 11 ارديبهشت 1376.
28- نشريه راه آزادى، شماره بهمن 1369.
29- ايران تايمز، شماره 1013، به تاريخ 1370/1/23.
30- ويژهنامه انتخابات رياستجمهورى نشريه لثارات الحسين(ع)، 11 ارديبهشت 1376.
31- همان.
32- روزنامه كيهان، به تاريخ 1369/12/25.
33- همان.
34- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به تاريخ1368/9/21.
منبع:پاورقی کیهان