تجربه ثابت کرده که معلم‌ها اغلبِ سوال‌هايشان را از بين مطالبي انتخاب مي‌کنند که در طول ترم همه وقت‌شان را براي توضيح آن‌ها گذاشته‌اند. من هم روي همين حساب هميشه يک نسخه از جزوه‌هاي چند نفر اول کلاس را براي مرور شب امتحاني دارم و از اين روش هم جواب‌ها گرفته‌ام!

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،جان به جان‌تان بکنند، باز هم «شب امتحان خوان» هستيد! حالا ما هي بياييم و بزنيم توي سرمان که «بچه‌هاي خوب! لطفا درس‌هايتان را در طول ترم بخوانيد و شب امتحان را براي مرور بگذاريد!»، يا اين‌که از يک ماه قبل، هي از استرس امتحان و... بگوييم شايد که کمي استرس به جان‌تان بيفتد، اما شما فکر مي‌کنيد اين کارهاي ما اثر دارد؟

روي همين حساب، رفتيم سراغ دو نفر که عينهو خودتان، جز شب امتحان، بقيه‌ي روزها، روي ماهِ کتاب و جزوه‌شان را مي‌بوسند و آن‌ها را کنار مي‌گذارند، اما اين دو تن، به طرز محير‌العقولي توانسته‌اند با يک سري ترفند کذايي، يک شبه راه شش ماهه را طي کنند و همه‌ي درس‌ها را با نمراتي قابل قبول دو دَر کنند! از چاپ اسم و مشخصات‌شان که به دلايل ارزشي (!) معذوريم، اما شما را از ترفندهاي خفن‌شان بهره‌مند خواهيم کرد!



اما خداييش خودتان قضاوت کنيد ارزش دارد آنقدر خودمان را به زمين و هوا بزنيم که يک شبه قضيه را ماست‌مالي کنيم؟ ارزش دارد مردم؟
هنوز دير نشده!

خيلي‌ها فکر مي‌کنند که برنامه‌ريزي، مال همان بچه زرنگ‌هايي است که از اول ترم درس‌هايشان را خوانده‌اند! روي همين حساب هم شب امتحان، همين‌جوري و بدون برنامه شروع به خواندن مي‌کنند. بعد از اين که نصف زمان‌شان را فقط براي مقدمه‌ي کتاب از دست دادند، تازه مي‌فهمند که اي دل غافل...

اما اگر از من مي‌شنويد، براي همين چند ساعت باقي مانده تا امتحان هم برنامه‌ريزي کنيد! اول ببينيد که دقيقا چند ساعت فرصت داريد و قصد داريد چند فصل بخوانيد! بعد همين مقدار را براي فصل‌هاي کتا‌ب‌تان عادلانه تقسيم کنيد. اين‌جوري هم دست‌تان مي‌آيد که چقدر بايد بخوانيد و هم بيش از حد روي يک مطلب پيش پا افتاده وقت تلف نمي‌کنيد!

اصلا کدوم کتاب؟!

جان مادرتان اگر دقيقه نودي سوداي پاس کردن کتاب داريد، حداقل اين يک مورد را جدي بگيريد. اگر در طول ترم فکر مي‌کرديد که شاگرد اول کلاس از دماغ فيل افتاده، همين شب امتحاني، کوتاه بياييد.

تلفن را برداريد و مثل يک عاشق دلخسته علم و دانش، نويسنده، ناشر و مشخصات کتابي که در دست‌تان است را با مشخصات کتابي که در دست شاگرد اول است، چک کنيد، تا هم خيال‌تان راحت شود که منبع امتحاني‌تان درست است و هم از آخرين تغييرات و حذفيات امتحان مطلع شويد. وقتي بفهميد که چند صفحه ناقابل از کتاب‌تان حذف شده است، آن هم درست شبي که براي يک صفحه هم حاضريد چانه بزنيد، يک انرژي‌اي مي‌گيريد که نگو...

هيچ کس تنها نيست!

از قديم گفته‌اند: اول رفيق بعدش طريق! يعني اول يک همراه خوب پيدا کن و بعد بزن به جاده! بهترين کار اين است که برويد و يک بيچاره مثل خودتان پيدا کنيد! يک نفر که مثل شما تازه کتاب را خريده و بسم ا... گفته! يک قرار مشترک بگذاريد و همين چند ساعت باقي مانده را با هم سرعت بگيرد! تجربه‌ من هميشه نشان داده، اين‌جور وقت‌ها خيلي سريع‌تر و با انگيزه‌تر از همين چند ساعت استفاده مي‌کنم!

رفاقت با جناب استاد!

به جان شما نباشد، به جان همه‌ي اساتيد بزرگوار، بعد از عمري فراگيري علم و دانش، ديگر اخلاق لعنتي خودم دستم آمده بود، من از آن آدم‌هايش نبودم که در طول ترم درس بخوان باشم، جان به جانم مي‌کردند شب امتحاني بودم. به خاطر همين روحيات، هميشه حواسم بود که بايد کل ترم را با استراتژي بگذرانم و بايد در طول ترم، خودم و توانمندي‌هايم را به استاد ثابت مي‌کردم، چون بچه خنگ و خپلي نبودم.

گاهي اوقات در کلاس با پرسيدن چندتا سوال مشتي حسابي تائيدشان را مي‌گرفتم و نشان مي‌دادم که سر و پا گوشم و کلي براي‌شان کله تکان مي‌دادم. نتيجه‌اش هم اين بود که جناب استاد بعد از تصحيح برگه من، با دست باز نمره مي‌داد و خلاصه تا لب مرز و گاهي حتي خيلي بيشتر همراهي‌ام مي‌کرد...

همسايه‌ها ياري کنيد!

بابا آدم اين همه خواهر، برادر و دختر خاله، پسرخاله را براي مراسم ختمش که نمي‌خواهد! همين شب‌هاي مخوف امتحان، اگر به داد هم نرسيم، پس به چه دردي مي‌خوريم؟ همين دخترخاله‌ي بنده، يک‌بار به شدت توي بستر مريضي افتاده بود و فردايش هم امتحان تاريخ معماري داشت، يک کتاب 500 صفحه‌ايِ مشتي! قرار شد نصف کتاب را من برايش خلاصه کنم و نصف ديگرش را خودش بخواند.

دويست و اندي صفحه را توي 5 برگه ناقابل Aچهار خلاصه کردم و خرش به راحتي از پل گذشت. شما هم مي‌توانيد از اين ذخيره ارزشمند خانوادگي کمک بگيريد و فصل‌هاي کتاب‌تان را بين فاميل، آشنا و در و همسايه تقسيم کنيد! يک روز هم مي‌آيد که گره‌ِ کار آن‌ها به دست مبارک شما باز شود...

ريز‌نمرات را بپا!

اوريجينال، اِوِرِست روش‌ها، بيشترين بازده درکوتاه‌ترين زمان! اين همه تعريف و تمجيد گواراي وجود اين يک راه‌کار. انصافا مشکل گشاي امتحانات حفظي‌ است که شب امتحاني بايد پاس شوند. هميشه اولين سوالي که در اولين جلسه درس، از استاد مي‌پرسم همين است، اين‌که لطف بفرمايد و ريزنمرات يا همان بارم‌بندي که براي هر فصل در امتحان در نظر گرفته شده است را بگويد.

شب امتحان که مي‌شود، دست مي‌گذارم روي چندتا فصل فول نمره، با يک حساب و کتاب سرانگشتي، فصل‌هايي را انتخاب مي‌کنم که نمره دلخواهم را تامين کنند آن هم با ضمانت! آدم‌هاي شب امتحاني، معمولا تا خود امتحان، 12-10 ساعت بيشتر زمان ندارند، مي‌توان با يک برنامه‌ريزي درست و حسابي، قلب همين چند فصل را نشانه گرفت و به اندازه کل ترم از خجالت‌شان درآمد.

هم‌شاگردي، سلام!

به هر حال توي هر کلاس مدرسه و دانشگاه، قطعا يک موجود درازگوش‌خوان و هميشه در صحنه پيدا مي‌شود که مو به موي حرف‌هاي استاد و حتي حالات چهره‌اش را يادداشت مي‌کند. بهترين کار اين است که دمِ اين هم‌کلاسي عزيز را داشته باشيم و آخر ترم، يک نسخه از روي جزوه‌اش براي خودمان کپي کنيم.

 تجربه ثابت کرده که معلم‌ها اغلبِ سوال‌هايشان را از بين مطالبي انتخاب مي‌کنند که در طول ترم همه وقت‌شان را براي توضيح آن‌ها گذاشته‌اند. من هم روي همين حساب هميشه يک نسخه از جزوه‌هاي چند نفر اول کلاس را براي مرور شب امتحاني دارم و از اين روش هم جواب‌ها گرفته‌ام!

بي خيال تيترها نشويد!

از پدربزرگ‌تان هم که بپرسيد با شما هم نظر است، اصلا انگار که يک قانون نانوشته شده است. اين‌که معمولا کم هستند آدم‌هايي که بتوانند کل کتاب را براي امتحان تمام کنند، حالا چه برسد به اين‌که اين آدم‌ها شب امتحاني هم باشند! ترم پيش امتحان مديريت منابع انساني داشتم و با اجازه شما کتاب‌اش را هم دو روز قبل امتحان گرفته بودم، با کلي فشار و به زور کنجد و کندر تا روز امتحان نصف کتاب را خواندم.

دوساعتي تا شروع امتحان فرصت داشتم که تجربه به ياري‌ام آمد، شروع کردم به ورق زدن نصفه‌ باقيمانده و فقط تيترهاي هر پاراگراف را خواندم. نتيجه‌اش هم اين شد که همين تيترخواني، در حد چند نمره ناقابل، نمره‌‌ام را کشيد بالا. باورتان نمي‌شود که اين مدل خواندن، معجزه مي‌کند در حد تيم ملي واليبال، خصوصا اگر امتحان از نوع چهار گزينه‌اي باشد...

نمونه سوال را دست کم نگيريد!

فرقي نمي‌کند که يک امتحان کلاسي و مستمر معمولي باشد، يا امتحان نهايي و يا حتي کنکور! هميشه، همه‌ طراح‌هاي سوال، براي خودشان يک بانک سوال دارند که سوال‌هاي هر ترم را از توي همان درمي‌آورند! حتي بعضا ديده شده استاد‌هاي فراواني وجود دارند که هر ترم، با يک مجموعه سوال يکسان، حالِ دانش‌جو و ايضا آموز را مي‌گيرند!

پس عقل سليم حکم مي‌کند که آدم وقتي براي خواندن يک کتاب چندصد صفحه‌اي زمان ندارد، در به در، دنبال پيدا کردن نمونه سوال‌هاي استاد بيفتد! براي اين کار هم روش‌هاي زيادي مي‌توانم به شما توصيه کنم: مثلا اگر امتحان نهايي باشد، که نمونه سوال‌هايش را به راحتي مي‌توانيد توي اينترنت پيدا کنيد. اگر يک استاد واحد، هر ترم همان امتحان را مي‌گيرد، هر جور شده نمونه سوال‌هايش را از ترم بالايي‌ها گير بياوريد!

هندي‌بازي روي برگه!

يکي از مهم‌ترين عملياتي است که مي‌شود روي برگه امتحاني‌ پياده کرد. يادم مي‌آيد که استاد درس ادبيات‌مان عاشق حافظ بود، وقتي که همه زورم را روي برگه پياده کردم، آخر سر، ته برگه يک غزل خيلي زيبا از حافظ نوشتم که شب قبل با هزار بدبختي حفظ‌اش کرده بودم.

براي استاد نوشتم که علاقه‌اش به حافظ من را هم عاشق حافظ کرده‌ است و... جواب داد و يک راه‌کار خوب به جمع راه‌کارهاي شب امتحاني اضافه شد. فقط فوت کوزه‌گري‌اش اين است که بدانيد براي هر کدام‌شان چه چيزي بايد بنويسيد...

قيافه يک عدد کبري را به خودتان بگيريد که تصميم گرفته است!

آخرين تير ترکش و آخرين شانس براي راضي کردن اساتيد بزرگوار. معمولا بعد امتحانات خيلي خفن، به سراغ‌ اساتيد مي‌روم و با قيافه‌اي کاملا نادم و پشيمان فرصت جبران مي‌گيرم. قول يک کار عملي توپ و يا يک تحقيق درست و حسابي مي‌دهم. خلاصه که بايد مهارت داشته باشيد و بدانيد که با يک استاد محترم، چگونه محترمانه سخن بگوييد و به او بفهمانيد که عصر، عصر رفع کدورت‌ها و مشکلات از طريق گفت‌وگو مي‌باشد.../خراسان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۴۵ ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
ای دغل
آخرین اخبار