استقبال از نمایشگاه کتاب با مخاطبان بیشماری که دارد، پیامهای متفاوتی را به آنها که در فرهنگ و رفتارهای عمومی مردم کشورمان تأمل میکنند، منتقل میکند. اول اینکه با همه مشکلاتی که در صنعت نشر ما وجود دارد، با همه اینکه کتابهای زرد و عامه پسند، ویترین بسیاری از ناشران را تصاحب کرده است، باز هم کتاب برای مردم ارزشمند است، این استقبال نشان میدهد، فرهنگ مطالعه و کتاب خواندن نه رفتاری برای تظاهر و تفاخر بلکه ادب و آیینی است که ریشه در ذهن و دل ایرانیان دارد. کتابهای پرفروش هر نشر به خصوص نشرهای معتبر هم نشان میدهد که غالب مردم ما نه از سر تفنن بلکه از روی آگاهی و شناخت به سراغی کتابی میروند و آن را تهیه میکنند.
**مردمیترین رویداد فرهنگی کشور
بسیاری از ایرانیها از سراسر کشور و با مشقت خود را به نمایشگاه میرسانند و در مغتنمترین فرصتی که در ارتباط با کتاب پیدا میکنند، خرید یک ساله خود را در حوزه کتاب انجام میدهند و دست پر به شهرشان بر میگردند. تهرانیها هم از همه قشری و با هر سنی به نمایشگاه کتاب میآیند، مسنترها کمتر هستند چون امکانات نمایشگاه و پیاده رویهای طولانی عملاً امکان حضور آنها را در این فرصت 10 روزه در این نمایشگاه سلب میکند، اما بقیه از کودک گرفته تا نوجوان، از خردسالی که دست در دست پدر و مادرش عموماً به بخش کودک میرود تا افرادی که خانوادگی به نمایشگاه کتاب میآیند، در نمایشگاه دیده میشوند و هر یک سوژهای هستند و امیدی دارند و علاقهشان به کتاب و کتابخوانی بی حد است. مسئولان و سیاست مداران هم در این چند روز سرو کلهشان در نمایشگاه کتاب پیدا میشود؛ هر چند ممکن است کتابخوان نباشند یا فرصت خواندن نداشته باشند، اما با حضور در بین مردم و در نمایشگاه کتاب، حداقل سعی میکنند، چهرهای فرهیخته و اهل ادب از خود نشان دهند و از قافله مردمی که به کتاب اهمیت میدهند، جدا نمانند.
همه اینها نشان میدهد که نمایشگاه کتاب تهران یکی از مردمیترین اتفاقهایی است که در طی سال در کشورمان میافتد و رسانهها و مسئولان ناچار هستند از توجه به این خیل عظیم مخاطب و این استقبال اما چند نکته در برگزاری این نمایشگاه وجود دارد که هر سال و هر سال تکرار میشود و نشان میدهد، با همه این جنجالهایی که در حاشیه برگزاری این نمایشگاه برپا است، برگزار کنندگان این نمایشگاه واقعاً به مخاطب این نمایشگاه اهمیت نمیدهند یا در بهترین حالت سلیقه برگزاری نمایشگاهی به شدت مردمی را ندارند تا بازدید کننده این نمایشگاه و مخاطبان بیشمار آن احساس کنند که از آنها تکریم شده، مقدمشان مهم و حضورشان قابل توجه است.
این نکاتی که در ادامه میآوریم از مریخ نیامدهاند، برای کشفشان هم شقالقمر نکردهایم، اینها نکات روشنتر از روزی هستند که هر مراجعه کننده نمایشگاه آن را میبیند و خستگی به تنش میماند. هرچند کارهای زیادی برای رفاه بازدیدکنندگان انجام میشود اما انگار برگزار کنندگان این نمایشگاه فوت کوزه گری آخر را نمیدانند یا همین یک فوت برایشان گران تمام میشود که کوزهها همه کدر به دست خریدارانش میرسد!
مردم از نکتههای ریز یا مسائل کوچک و در عین حال ضروری، از تدارکاتی که برای حضورشان فراهم کردهاند، متوجه میشوند که حضورشان چه قدر مهم است و مسئولان برگزار کننده آنها را دیدهاند و به فرهنگ عمیق و ریشهدار مطالعه احترام میگذارند. در ادامه 5 گله پربسامد مردم و ناشران را میآوریم:
**نمایشگاه کتاب و معضل 550 مسئول آن!
1- یکی از مهمترین گلایههای شرکت کنندگان در بیست و ششمین رویداد بزرگ فرهنگی کشورمان اعم از ناشر و خریدار و نویسنده، مسئله پارکینگ است. کسی که یک روز تعطیل دست و زن و بچهاش را میگیرد و به نمایشگاه کتاب میآید اگر هفت بار هم دور نمایشگاه را بچرخد و از خیابان بهشتی و اتوبان رسالت و ضلع شرقی و غربی نمایشگاه سر دربیاورد، پارکینگی پیدا نمیکند. پارکینگ ضلع غربی نمایشگاه امسال اختصاصی مسئولان است. این پارکینگ برای 550 ماشین جا دارد اما عموماً بخش عمده آن خالی است. خیلیها از ما پرسیدند روزانه مگر چند مسئول به نمایشگاه کتاب میآید که این همه جای پارک کنار گذاشتهاند؟
نکته جالب اینکه حتی ناشران هم اجازه استفاده از این پارکینگ و پارکینگ ضلع شرقی نمایشگاه را ندارند و پارکینگ نمایشگاه امسال جایی بین مترو مفتح و مترو شهید بهشتی واقع در خیابان مفتح است که اولاً تابلوهای راهنما چندان مراجعان نمایشگاه را به پارکینگ هدایت نمیکنند و ثانیاً اگر کسی هم این پارکینگ را پیدا کند، فاصله زیاد آن با بخش اصلی نمایشگاه زیاد است و ترجیح میدهد از خیرش بگذرد!
کمی سلیقه و احترام به مخاطبان نمایشگاه حکم میکرد حداقل همان دو فضای قبلی در غرب و شرق نمایشگاه در اختیار بازدید کنندگان قرار گیرد. ضمن اینکه نمایشگاه فضاهای بی استفاده زیادی دارد که استفاده از آنها به عنوان پارکینگ، نه مزاحم برگزار کنندگان نمایشگاه است نه مانعی برای مراجعان ایجاد میکند.
**معضل صندلی و خلاقیتهای مردمی!
2- نکته بعدی معضل و موضوعی به اسم صندلی است! به نظر نمیرسد قرار دادن تعداد مناسبی، صندلی یا نیمکت توقع زیاد و نا به جایی برای این تعداد بازدید کننده باشد که به نمایشگاه کتاب میآیند. این نیمکتها و صندلیها که هر سال جایشان خالی است و هیچ کس هم انگار به ذهنش نمیرسد که این نمایشگاه آن را کم دارد، یکی از حیاتیترین ابزارهایی است که بود و نبودش باعث میشود مراجعان بفهمند که برگزار کنندگان این نمایشگاه چه قدر به حضورش فکر کردهاند و به استقبالش رفتهاند!
نشستن تعداد بسیار زیادی از آدمهایی که روی پلههای داخل شبستان یا بیرون از آن زیر آفتاب نشستهاند، آدمهایی که برای استراحت حتی پله هم پیدا نکردهاند و روی زمین نشستهاند یا برای خنک شدن، چارهای جز نشستن روی چمنها ندارند، برای هیچ کس صحنه خوشایندی نیست و مسئولان برگزار کننده این نمایشگاه بعد از این همه سال باید به این فکر بیفتند که این نمایشگاه صندلی کم دارد! و به یقین این هزینه در قبال هزینههای دیگر نمایشگاه، هیچ است.
**شما را به خدا آب!
3- بارها و بارها از ناشران شنیدهایم که سود غرفههای ساندویچ فروشی و فروش تنقلات در نمایشگاه کتاب، دهها برابر یا شاید ضریبی بسیار بیشتر از این باشد! طبعاً افرادی که ساعتها در نمایشگاه راه میروند و از این تنقلات استفاده میکنند، به مادهای حیاتی به اسم آب نیاز دارند! به تبع غرفه دارانی که صبح تا شب روی یک پا میایستند به سؤالهای انبوه مراجعان جواب میدهند، گلویشان خشک میشوند و آب میخواهند!
مسئولان برگزار کننده نمایشگاه هم حتماً در طول عمرشان موجود بیطاقتی به اسم بچه دیدهاند که گاه به گاه تشنه میشود و آب میخواهد! قرار دادن تعداد مناسبی آب خوری با فاصلههای متناسب در داخل شبستان و بیرون از آن، توقع چندان زیادی برای آدمهایی نیست که مرتب تلاش میکنیم، آمار مطالعهشان بالا برود.
**معضل نمازخواندن در مصلی!
4- نکته بعدی اینکه همه میدانیم مصلی یعنی جایی که نماز میخوانند. در دین ما تاکید شده است، در پاکترین و زیباترین جاها نماز بخوانیم و موقع عبادت لباسهای زیبا بپوشیم. سالها است که میخواهیم مصلی زیبا و درشان ایرانیها بسازیم تا مردم بیایند و نماز بخوانند اما این مکان مقدس که قرار است جایی برای نماز خواندن باشد، ساختنش تمام نمیشود که نمیشود. بعد در این مکان نماز زیبایی که نیمه کاره است، انواع و اقسام نمایشگاهها را برگزار میکنیم، میلیونها نفر جمعیت به این مصلی میآیند اما وقتی زمان نماز خواندن میشود، جایی مناسب درشان برای نماز خواندن وجود ندارد! مردم روی موکتهای بسیار کثیف و پر از آشغال زیر برزنتها گرم نماز میخوانند. البته یک اتاقک که اسم نمازخانه رویش گذاشتهاند هم وجود دارد. مصلی شیکمان نمایشگاه شده و موکتهای کثیف زیر آفتاب داغ، سجاده نمازهایمان! فاعتبروا یا اولوالابصار!
**حداقل با زبان همراه باشید
5- مردم ما فهمیده و هوشیار هستند، تحریم و فشار اقتصادی را درک میکنند، شانهها و کمرشان زیر بار فشارها خم شده اما طاقت میآورند و تحمل میکنند چون دلشان در گرو نظام و انقلابشان هستند. شهید دادهاند و خون دلها خوردهاند. فشارها را تحمل میکنند و دم بر نمیآورند اما اگر یار شاطرشان نیستید، بار خاطراتشان نباشید!
همه اینها را گفتیم تا بگوییم آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بابت همه زحماتی که برای فرهنگ و هنر و ادب ما میکشید متشکریم اما این سخن شما که تحریمها و گرانی کاغذ تأثیری بر صنعت نشر ما نگذاشته است، خون ناشران را به جوش آورده است، هیچ ناشری چه دولتی و چه خصوصی نیست که وقتی پای سخنش مینشینیم از این حرف شما و داغی که بر دلشان گذاشتهاید، گله نکند!
در سالی که گذشت گرانی کاغذ و کمبود آن، کمر بسیاری از ناشران را شکست، آمار چاپ کتاب پایین آمد، غمی نیست، ناشران ما مردانه ایستادند و دم برنیاوردند اما این گونه بی اعتنایی کردن به قشری که با دل و جان برای فرهنگ و ادب این کشور زحمت میکشد، شایسته کشور فرهنگ پرور و ادب دوست ما نیست.