
اما دعای بندگان رحمان در پیشگاه خداوند خویش این است که خدایا ما را فرزندانی عطا فرما که نور دیدهٔ ما باشند و ما را آن چنان به اوصاف انسانی از پاکی و گشاده رویی و رحمت و شفقت و شوق به خدمت بیار ای که انسان های با اخلاص و نیکوکار بتوانند ما را «امام» یعنی سرمشق زندگی خود کنند.
چنین بندگانی را در عالیترین درجات بهشت حجره ای و غرفه ای خاص خواهد بود که همه وجود است و خوبی و زیبایی است و عدم که سرچشمه همه نقصانها و زشتیهاست در آن حجره راه ندارند و به تعبیر نظامی:
گفتی از آن حجره که پرداختند رختِ عدم در عدم انداختند
این حجره نامتناهی پاداش شکیبایی و پایداری آن بندگان است در آن سختیها که برای کسب فضایل و کمالات و صیقل خوردن آیینه دل ضروری است.
در این حجره ایشان را با والاترین درودها و سلامها خوش آمد خواهند گفت و گرامی خواهند داشت و در آن غرفهٔ هستی آباد تا ابد بر تخت سعادت تکیه خواهند زد.
دعاهای ارزنده و متعالی در ادب دینی جهان بسیار است اما شاید بهترین و کاربردیترین آنها دعایی است که در این قطعه آمده است بدین مضمون که:
«خدایا ما را چنان خُلق و خو و رفتاری عطا کن که انسانهای پرهیزگار و حق پرست بتوانند ما را سرمشق زندگی خود قرار دهند».
درحلقه خطاطان اگر خطاطی را به حسن خط ستایش کنند میپرسند آیا میتوان از روی خط او مشق کرد؟ و این سؤال را هر انسان صادقی از خویشتن بکند که آیا زندگی من میتواند سرمشق طالبان کمال و جویندگان حقیقت باشد؟
و آیا من راضی هستم که دیگران از من پیروی کنند و اگر پاسخ به این سؤال منفی است بر آدمی واجب است که در اندیشهها و رفتارهای خود از نو بنگرد و آنچه صواب نمیبیند اصلاح کند تا شایسته پیروی گردد.