اعترافات تکان دهنده يک تروريست در سوريه

شبکه تلويزيوني الاخباريه اعترافات يک تروريست را درباره جنايت هايي که در استان حلب مرتکب شده است پخش کرد.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از شبکه الاخباريه ؛ اين تروريست خود را رامز کولکو معرفي کرد و اظهار داشت :  من در منطقه خالديه ساکن بودم و شغل من نجاري بود . ما بعد از نماز در مسجد النور جمع مي شديم احمد عبدالصمد حمامي ما را به تظاهرات دعوت مي کرد. تظاهرات در برخي موارد در اطراف مسجد برگزار مي شد. ما نيز در تظاهرات شرکت مي کرديم ما مجهز بوديم و پلاکاردها را در اختيار داشتيم و شعارهايي سر مي داديم و با اين اقدامات ما تظاهرات برگزار مي شد. برخي افراد مسلح ما نيز از دورادور و در اطراف شرکت کنندگان در تظاهرات بودند. تظاهرات حدود يک ساعت يا يک ساعت و نيم ادامه مي يافت و بعد از پايان تظاهرات هر کس به سمت خانه خود مي رفت. ما از عبدالمنعم کولکو و گروه ابوعرب دستور مي گرفتيم و با يکديگر هماهنگي کرديم تا در زمان برگزاري تظاهرات اقدام به تيراندازي عليه تظاهرکنندگان کنيم.

من و مازن ارفله و عثمان و محمد را در نقاطي به دور از تظاهرکنندگان قرار داده بودند و به ما دستور داده بودند پس از برگزاري تظاهرات به سمت شرکت کنندگان در راهپيمايي تيراندازي کنيم. تا پس از آن ارتش سوريه را متهم به تيراندازي به سمت مردم کنيم. ما به سمت مردم شليک کرديم سپس به ما دستور دادند که از منطقه فرار کنيد ما از منطقه خارج شديم اما ناگهان ديدم عبدالمنعم و گروه ابوعرب به سمت زخمي ها مي رفتند و وانمود مي کردند که براي کمک به زخمي ها آنها را به بيماستان ميداني در ميدان معرم مي برند ؛  من خيلي تعجب کردم که چطور افراد را مي کُشند و سپس در تشييع جنازه آنها شرکت مي کنند! 

گزارشگر شبکه الاخباريه سوريه در ادامه اين گزارش اظهار داشت : حتي بيمارستانهايي که براي مداواي زخمي ها اقدام مي کنند از عمليات تروريستي آنان در امان نماندند.اين تروريست در قسمت ديگري از اعترافات خود تصريح کرد: با عبد المنعم و ابوعرب هماهنگي کرديم که به بيمارستان الخالديه يورش ببريم . عبدالمنعم يک ساعت قبل از شروع عمليات به سمت ما آمد و گفت خودتان را آماده کنيد پرسيديم مگر چه برنامه اي داريد گفت مي خواهيم به بيمارستان حمله کنيم .

ما آماده شديم اسلحه اي که در دست داشتيم سلاحهاي ما روسي بود گروه ابوعرب مسلسلها و تيرباران در اختيار داشتند . حمله به بيمارستان آغاز شد. و برخي از افراد بيمارستان را به اسارت بردند. عبدالمنعم کولکو به سمت ما آمد ( من و عثمان و مازن ارفله) و خودرويي در اختيارمان قرار داد و به ما گفت دو زن محجبه از حمص که در اولين حمله در بازار اسير شده اند از گروه ابوعرب تحويل مي گيريد و آنها را به سمت ما بياوريد ما هم همين کار را کرديم . اين دو زن حمصي محجبه را از گروه ابوعرب تحويل گرفتيم . چشمان اين دو زن محجبه ربوده شده را بسته بودند عبدالمنعم آن دو را از ما تحويل گرفت. بعد به هر يک از ما 3000 ليره به عنوان پاداش داد .

وي در ادامه اعترافات خود گفت : عبدالمنعم  با هماهنگي با ابوعرب دو نفر از ميدان قاهره را ربودند و در مدسه زنوبيه آوردند اين مدرسه را بازداشتگاه ربوده شدگان قرار داده بوديم. عبدالمنعم پس از سه روز به ما دستور داد اين دو تن را سر ببريم و ذبح کنيم او به من و مازن ارفله  کارد آشپزخانه  داد ما هم هر دو نفر را ذبح کرديم و کشتيم. عبدالمنعم باز هم با ما تماس گرفت و گفت يک عمليات ديگري داريم . پرسيدم آن چيست؟ گفت : يک چاه فاضلاب در وسط يک ميدان را بايد منفجر کنيم. سپس با شخصي به نام عبدالحکيم عوده ديدار کردم او تمام جزئيات اين عمليات را براي من شرح داد : بايد به ميدان معارم بروي و بايد پسر عموي وي محمد کولکو را بيابي  من به آنجا رفتم و عبدالحکيم عوده مواد منفجره را در اختيار ما قرار داد . وزن مواد منفجره حدود هشت کيلوگرم بود. من و محمد مواد منفجره را در ميدان معارم در بين کيسه هاي زباله جاسازي کرديم و پس از اينکه جمعيت در آنجا جمع شد به ما دستور منفجر کردن مواد منفجره دادند ما نيز چاه فاضلاب را منفجر کرديم .

پس از آن من دوباره با عبدالحکيم عوده ديدار کردم و به سمت شهرک «تاسيسات» رفتيم و در يک موسسه با زکريا حمامي ديدار کرديم او با خودرو به آنجا آمده بود و مواد منفجره را با خود حمل مي کرد. من و عبدالحکيم عوده و زکريا حمامي با خودرو از آنجا رفتيم. عبدالحکيم عوده راننده اين خودرو شد و به سمت مسجد قباع رفتيم. البته صدمتر قبل من و زکريا را از خودرو پياده کرد تا راه منتهي به مسجد را بررسي کنيم . اما من بسيار تعجب کردم که بعد از اقامه نماز عبدالحکيم عوده مسجد قباع را منفجر کرد و در تلويزيون هم ماجرا را تماشا کردم و ديدم علاوه بر شهداي نمازگزار بي گناه از گروه ما نيز چندين کشته بر جاي مانده است . اين انفجار براي تحريک مردم به برگزاري تظاهرات صورت گرفته بود.

همچنين خودروي بمب گذاري شده در شهرک الوعر آماده بود. روز دوم عبدالحکيم عوده بار ديگر صبح هنگام آمد و با من صحبت کرد و گفت : آماده شو . سپس با دوچرخه به خيابانهاي فرعي رفتيم و به شهرک جديد عکرمه رسيديم و در نزديکي رستوران الصحاري که روبروي مدرسه اي قرار داشت و در سوپر مارکت البتول با زکريا حمامي ديدار کرديم و خودروي بمب گذاري شده را در کنار مدرسه و روبروي سوپر مارکت البتول قرار داديم. او به ما گفت : از اين منطقه دور شويد ؛ او در آنجا باقي ماند و دستگاه کنترل از راه دور براي انفجار بمب در دست داشت. اين منطقه به نوعي بازار پررفت و آمد مردمي است . سپس وي خودرو را منفجر کرد و به سمت ما آمد ما در مسجد عمر با هم ديدار کرديم و به عبدالحکيم  50000 لير داد و من که در اين انفجار نيز آنها را کمک کرده بودم 5000 لير تحويل داد.

وي در بخش ديگري از اعترافات خود گفت : من مي خواهم دو کلمه بگويم؛ درست است که آدم کشته ام و سر بريده ام و بمب منفجر کرده ام و سلاح حمل کرده ام و جنايتهاي تروريستي انجام داده ام اما من در آن لحظه هوشيار نبودم  و وقتي بيدار شدم دستم به خون مردم آغشته شده بود . عبدالمنعم کولکو  و ابوعرب مرا به اين مسائل وادار کردند . ما سلاح حمل کرديم و فکر مي کرديم امنيت داريم اما پس از چند مورد عمليات تروريستي ارتش مرا دستگير کرد.



برچسب ها: تروریست ، سوریه ، اعتراف
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
محمدجوادسلطان ابادی
۱۰:۳۲ ۱۶ مهر ۱۳۹۲
مرسی بچه ها باشگاه خبرنگاران
آخرین اخبار