مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت معلم بزرگ (استاد مطهری)ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از حسامالدين برومند با عنوان«کاري که مطهري کرد...»اختصاص یافت:
1- 12 ارديبهشت سالروز شهادت استاد مطهري، بهانه مبارکي است تا پاي درس اين معلم بزرگ انقلاب اسلامي نشست و کماکان از آثار گرانسنگ او که به تعبير امام راحل عظيمالشأن «بياستثناء آموزنده و مفيد» است بهرهها برد.
دهههاي متوالي است که نسلهاي مختلف از خرمن کتب و آثار اين استاد انديشمند، خوشههاي مورد نياز خود را ميچينند و هرچه زمان گذشته، غبار کهنگي بر آن آثار ننشسته است. روش متقن و عميق و دقيق استاد در ارايه مباحث اسلامي و مبارزه بيامان با افکار متحجر و التقاطي و انحرافي، شاخصهاي در آثار برجامانده از او ايجاد کرده است که نسلهاي جوياي فکر منطقي همواره کتب و انديشههاي بدون اعوجاج او را چاره بر چالشهاي فکري و ذهني خود دانستهاند.
از همين روي است؛ که رهبر بصير انقلاب اسلامي به صراحت تأکيد ميکنند؛ «در حال حاضر بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم.»البته بديهي است که در آثار و انديشه ناب و شخصيت جامعالاطراف استاد مطهري نبايد توقف کرد و براي همين است که رهبر انقلاب پس از تأکيد بر اينکه «بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم» تصريح ميفرمايند؛ «نيازهاي فکري روز به روز و نو به نو ميشود و جريان ورود به چالش با افکار وارداتي و نقادي علمي و تفکيک صحيح از سقيم آن، از وظايف مهمي است که بايد ادامه پيدا کند و ما در دهههاي آينده به مطهريها نياز مبرم داريم.»
نکته در خور تأمل اين است که آثار و انديشه «مطهري» و «مطهريها» تنها بر حوزه فردي و فکري اشخاص و نسلها تأثيرگذار نيست بلکه درعرصه اجتماع و سياست نيز اثري غيرقابل انکار دارد. با نگاه و تدقيق در اين نکته است که رهبر انقلاب در بياني حکيمانه خاطرنشان مينمايند؛ «آثار شهيد مطهري مبناي فکري نظام جمهوري اسلامي ايران است.»
بنابراين بايد دوباره و چندباره اين بازخواني صورت بگيرد که «مطهري چه کرد»؟ بيشک کاري که مطهري و مطهريها انجام ميدهند با خط سلامت فکري جامعه گره خورده است.صيانت از انديشههاي ناب اسلامي و دفاع منطقي و مستحکم از «فکر اسلامي» در برابر انديشهها و الگوهاي وارداتي، انحرافي، التقاطي و اشرافي در صدر نيازهاي اساسي يک نظام اسلامي است.
گذر زمان و تاريخ گارانتي ندارد تا آسوده نشست و از انحرافيون غافل شد.
«انحراف» و «التقاط» در هر زماني به شکلي و با سيماي جديدي بروز و ظهور ميکند که «مطهري»هاي آن دوران را ميطلبد.
اکنون نيز بايد کاري که استاد مطهري هنرمندانه و هوشمندانه کرد، به همان قوت و با همان صلابت و منطق استوار سرلوحه قرار بگيرد و عملي شود؛ «کاري که شهيد مطهري کرد، امروز بايد همه فضلاي جوان درصدد باشند خود را براي آن آماده کنند، و اگر آماده هستند اقدام کنند.
شهيد مطهري به عرصه ذهنيت جامعه نگاه کرد و عمدهترين سؤالات ذهنيت جامعه جوان و تحصيلکرده و روشنفکر کشور را بيرون کشيد و آنها را با تفکر اسلامي و فلسفه اسلامي و منطق قرآني تطبيق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسئله «عدل الهي» و «قضا و قدر» و «علل گرايش به ماديگري» بگيريد- که مسايل بيشتر ذهني و عقلي است- تا مسايل مربوط به «زنان»، تا مسايل مربوط به «خدمات متقابل اسلام و ايران»، که اين هم تلاشي بود براي روشن کردن ذهنها.» (بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از روحانيون استان همدان-14/5/83)
2- بيش از سه دهه است که تحرکات و تلاش دشمن بر مبناي به چالش کشاندن «فکر اسلامي» متمرکز شده است. با وقوع انقلاب اسلامي و به صحنه آمدن «ايدئولوژي اسلامي»، پروژه دشمن مسخ «فکر اسلامي و گفتمان دين مدار» در حيات سياسي و اجتماعي است. چرا؟ علت روشن است؛ چون رخنه فکر اسلامي در حکومت و حاکميت، نامعادله سلطهگران را بهم ريخته و ادامه زيادهخواهيها و چپاولگريهاي آنان را با موانع جدي روبرو ساخت.
توطئه وتلاش دشمن براي اجرايي کردن پروژه مسخ فکر اسلامي و گفتمان دينمدار در هر دورهاي بنابر اقتضائات خاصي طراحي و ساماندهي شده است و هدف آن «انحراف» دولت و جامعه اسلامي از شيوع «فکر اسلامي» در تمامي لايههاي حکومت و اجتماع است.
در دوره موسوم به اصلاحات، اين انحراف با طرح آشکار الگوي «سکولاريسم» در حکومت دنبال شد. اشاره به نمونهها در اين باره مصداق مثنوي هفتاد من کاغذ است.
خلاصه و جان مطلب از سوي مدعيان اصلاحات که از زبان سخنگوي حزب کارگزاران و عضو7 نفره جبهه اصلاحات بيان شد اين گزاره موهن بود که؛ «اسلام، نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ندارد».
البته عقبه اين اعوجاجات فکري و سياسي از مدتها قبلتر طرحريزي شده بود؛ وقتي که نظريههاي انحرافي «قبض و بسط شريعت»، «عصري شدن دين»، «پلوراليزم ديني» و... مطرح شد و طرفه آنکه به مذاق دشمن خوش آمد.
از باب نمونه بايد يادآور شد که چطور تلاشها و دسيسههاي جماعتي براي انحراف از «فکر اسلامي» مورد توجه دشمن قرار گرفت که گريسيک - مشاور وقت امنيت ملي آمريکا - پس از سفر به ايران در دوره اصلاحات ميگويد؛ «من در ايران روشنفکران و کساني را ديدم که به اشارهاي، ما را دنبال ميکنند؛ آنها ششلولهايي را بالا بردهاند تا هر کس و هر چه با آمريکا ناسازگار است، هدف قرار دهند.»
اين مسير انحرافي تا جايي طي شد که در جريان فتنه سال 88، صريحا و گستاخانه جماعتي، از انحراف از فکر اسلامي به حذف و طرد «اسلام» روي آورده و شعار «جمهوري ايراني» - تکامل يافته ايران براي همه ايرانيان - سر دادند که البته طرفي نبستند چون عموم ملت بارها و در صحنههاي حساس و سرنوشت، وفاداري خود را به «جمهوري اسلامي» ثابت کردهاند.
عمق انحراف ياد شده در اين دوره کاملا آشکار شده و پرده تزوير و نفاق مدعياني برون افتاد.«م.م» از به اصطلاح نظريهپردازان جريان مدعي اصلاحات و فتنه در راديو فردا در تشريح «جمهوري ايراني» و چشمانداز «جنبش سبز» مينويسد؛ «جمهوري اسلامي ديگر چارچوبي براي اصلاحطلبي نيست»! (آبان 1388)
اکنون نيز حلقهاي ورشکسته در امورسياسي با فاز تاخيري چندين ساله، حرفها و ادعاهايي را به صحنه آوردهاند که پيش از آنها منحرفان از «فکر اسلامي» با آب و تابي بيشتر و پررنگ و لعابتر به پيش کشيده بودند ولي مشت بر سندان کوبيدن بود.سخن از «مکتب ايراني» با اين توجيه سست و متزلزل که؛ «از مکتب اسلام دريافتهاي متنوعي وجود دارد اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، مکتب ايران است»! در ادامه همان خط انحراف از «فکر اسلامي» است.
همچنانکه تعمد و تکرار «بيداري انساني» به جاي «بيداري اسلامي» رشحه ديگري از آن انحراف است.
3- و بالاخره بايد گفت پروژه مسخ «فکر اسلامي» و «گفتمان دينمدار» کاملا شکستخورده است و امروز اين «فکر اسلامي» به برکت انقلاب اسلامي مرزها را در نورديده است.
ترفند خارج کردن «فکر اسلامي» از لايههاي حکومت و سياست به بنبست رسيده است.چندي پيش «رابرت فيسک» طي مقالهاي در روزنامه انگليسي اينديپندنت به اين مطلب اذعان ميکند و با ادبيات و فهم خودش مينويسد؛ «در خاورميانه، مذهب و سياست يکي شده است».
آيا اين اوج فلاکت و بدبختي جماعت و حلقهاي نيست که بخواهند با ادبياتي بيمايه و بيمقدار، انحراف از فکر اسلامي ناب را ترويج نمايند؟ اين دوره مدتهاست به بايگاني تاريخ سپرده شده است و نقش «مطهري»ها در اين باره بيبديل است هرچند که کماکان به مطهريها نياز مبرم داريم.
صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای از مهدي يار احمدي خراساني با عنوان«عناصر تفکر راهبردي در نظام تعليم و تربيت کشور»اختصاص یافت:
جايگاه معلم به دليل رسالت سنگيني که در حوزه تعليم و تربيت بر دوش دارد و همچنين تأثيري که بر رفتار آحاد جامعه(خصوصاً نوجوانان) مي گذارد از ديرباز در تفکر اسلامي و ايراني داراي اهميت فراوان بوده است. خصوصاً اکنون که مقوله جهاني شدن و اثرات آن در حوزه هاي مختلف فرهنگي مطرح است اهميت نقش معلم در نگاه راهبردي تعليم و تربيت بيش از پيش نمايان گرديده است. نظام تعليم و تربيت کشور براي آنکه بتواند از توان لازم براي مواجهه با تحولات فرهنگي و آموزشي برخوردار باشد لازم است به تحقق موارد زير به عنوان مهمترين عناصر تفکر راهبردي اهتمام ورزد:
مقابله با تضعيف فرهنگ هاي بومي و پديده تک فرهنگي شدن: هويت ملي، ابزاري براي تفکيک ملتها از يکديگر با تکيه بر آگاهي مشترک حول مفاهيم تعريف شده جمعي است و تا زماني که آگاهي مشترکي براي تفکيک خود از ديگري به وجود نيايد، هويت ملي، امکان شکل گيري ندارد. در ارتباط با نظام آموزش و پرورش امروز مسأله نگران کننده، رشد تک فرهنگي است، فرهنگي که از سوي رسانه هاي جهاني غرب تبليغ مي شود و سبک زندگي غربي را به مردم ديکته مي کند.
توجه به پيامدهاي جهاني شدن در نظام تعليم و تربيت: جهاني شدن به عنوان پديده قرن حاضر آموزش و پرورش را نيز دچار تغيير و تحول مي نمايد. از اين رو شناسايي ويژگي ها و آثار آن يکي از وظايف راهبردي نظام تعليم و تربيت کشور است. عمده اين پيامدها در سه بعد به شرح زير است:
1- پيامدهاي اقتصادي جهاني شدن در نظام آموزش و پرورش شامل توجه بيشتر به دو بعد اساسي آموزشهاي فني و حرفه اي و استفاده بيشتر از فناوري اطلاعات مي باشد. خصوصي سازي مدارس(قطع هزينه هاي عمومي درجهت تجهيز مدارس که باعث خود گرداني اقتصادي مدارس مي شود) از ديگر پيامدهاي آن است.
2- مهمترين پيامد سياسي جهاني شدنِ آموزش و پرورش کمرنگ شدن تسلط دولت بر نظام آموزشي مي باشد. به بيان ديگر آموزشها شکل غير بومي و جهاني پيدا کرده و باعث جهت گيري نظام تعليم و تربيت به سمت تربيت شهروند جهاني مي گردد که بر اين اساس با توجه به رشد عملکرد هاي فراملي، شناخت ساير فرهنگها و زبانها ضرورت مي يابد.
3- مهم ترين اثر جهاني شدن بر نظام آموزش و پرورش، بعد فرهنگي مي باشد که از مهمترين پيامدهاي آن مي توان به ترويج فرهنگ غرب، کمرنگ شدن ويژگيهاي بومي، به مخاطره افتادن هويت ملي و ارزشهاي ديني در برنامه هاي درسي مدارس اشاره کرد.
توليد علم و همگامي با سرعت تحول اطلاع رساني: در عصر امروز دانش آموزان عضو جامعه سازمان يافته اي هستندکه نيازمند آموزش مهارت هايي در راستاي رشد درک فناوري و بهره گيري از آن در تنظيم خط مشي ها و سياست هاي آموزشي مي باشند. لذا تفکر راهبردي تعليم و تربيت بر توليد علم(همگام با تحول اطلاعات) در جهت رفع نياز مردم تأکيد مي نمايد.
روندهاي مربوط به تربيت ديني: باورهاي ديني بخش مهمي از هويت مسلمانان را شکل مي دهد. اين هويت در درون مرزهاي اعتقادي تعريف مي گردد و نوعي مرزبندي بين خود و بيگانه را مطرح مي سازد. بنابراين آموزش و پرورش در جهت استقرار تربيت اسلامي، ابتدا علايق ايدئولوژيک پنهان در مواد آموزشي، روش هاي تدريس، عناصر فضاهاي آموزشي را شفاف و سپس بر مبناي ارزش هاي اسلامي آنها را در جهت علايق ايدئولوژيک اسلامي متحول ساخته و به تدوين نظام جديدي از تربيت ديني اقدام مي نمايد.
توجه به آموزش الکترونيکي: آموزش الکترونيکي، بيانگر تکامل آموزشهاي مشارکتي و شخصي در مقايسه با آموزش سنتي است. اين نظام آموزشي به دليل داشتن امتيازات خاص از جمله؛ رشد کيفيت،کاهش هزينه ها و امکان پذير شدن ايجاد مدارس مجازي مي تواند يک راه حل منطقي براي نظام آموزشي باشد.
تبيين جايگاه زبان فارسي: از آنجا که اکثر رسانه هاي جهاني تنها به چند زبان خاص تعلق دارد و ساير زبانها براي ارتباط برقرار کردن با افراد مختلف ملزم به برقراري ارتباط با اين زبانها هستند، لذا اين مهم مي تواند تهديد جدي براي زبان هاي ديگر از جمله زبان فارسي ايجاد نمايد به طوري که به مرور کارايي خود را از دست مي دهد. از اين رو برنامه ريزان آموزشي بايد تلاش بيشتري را وقف اين مهم نموده تا زبان فارسي نيز جايگاه خود را بيابد.
توسعه همکاري و تفاهم در تعليم و تربيت: از آنجا که در روند جهاني شدن ارتباطات گسترش مي يابد و افراد از سراسر دنيابا يکديگر ارتباط برقرار مي کنند و بيشتر در معرض شناخت و ارتباط با ساير افراد جهان قرار مي گيرند لذا توسعه تفاهمات بين المللي ضرورت مي يابد.
شکافتن حلقه هاي بسته دانش: يکي از محدوديتهايي که دانش آموزان در نظامهاي آموزشي با آن مواجه هستند، عرضه الگوريتمي و هندسي دانش و اطلاعات به آنهاست، آنگونه که سرشت نظام آموزشي يک کشور اقتضا مي کند. اگر چه اين حق مسلم براي نظامهاي آموزشي هر کشوري است که دانش آموزان را مطابق آرمانهاي خود تربيت نمايد، اما اين به معني محدود کردن نظام عرضه اطلاعات نيست. از اين رو شايد بتوان يکي از عناصر تفکر راهبردي براي تعليم و تربيت در ايران را شکافتن مرزها و حلقه هاي بسته دانش و اصلاح زواياي معرفت شناختي آن دانست.
آموزش ها و کلاس هاي چند فرهنگي: اطلاعاتي که امروزه در رسانه ها توليد و عرضه مي شود، غالباً مخاطبان بين المللي دارد. انسان هاي بي شماري با "غريبه ها" ارتباط برقرار کرده و تبادل اطلاعات مي کنند که اين شيوه اطلاع رساني فرهنگ خاصي(غربي) را ترويج مي کند و مخاطبان اندک اندک بيش از آن که خود را متعلق به فرهنگ و کشور خاصي بدانند، خود را انساني با تابعيت بين المللي خواهند ناميد.
در همين راستا مهاجرت به کشورهاي مختلف زياد شده و اين پديده چالشي را به عنوان آموزش، مدارس و کلاسهاي چند فرهنگي ايجاد مي نمايد که اين مطلب مي تواند مشکلاتي چند براي آموزش و پرورش ايجاد نمايد. از جمله نياز به معلميني توانا و آشنا با زبان و ويژگيهاي فرهنگي ساير کشورها و برنامه ريزي هايي جهت کاهش مشکلات ناشي از اين سبک آموزش مي باشد.
سخن پاياني اينکه در نظام تعليم و تربيت، معلم مسئول تمام انسان هائي است که زير دست او تربيت مي شوند. لذا اگر خودسازي و تهذيب نفس نمايد افراد يک جامعه صالح خواهند بود و اگر تربيت ديني نداشته باشد سبب انحراف نسلها و عصرها گشته و جامعه را به تباهي مي کشاند. از اين رو علاوه بر عناصر تفکر راهبردي نظام تعليم و تربيت که بدان اشاره گرديد مي بايست چهار عنصر اساسي در بين معلمان موجود باشد تا ساير اقدامات به ثمر نشيند:
خلوص نيت: اولين گام توفيق درعرصه تعليم و تربيت، خالص بودن نيت است.عشق و علاقه: به قول شهيد رجايي؛"معلمي شغل نيست؛ عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده اي، رهايش کن و اگر عشق توست مبارکت باد."
صلاحيت علمي: داشتن علم و آگاهي و دانستن راه و روش تعليم و تربيت از اساسي ترين عناصر است.فروتني و گذشت: تواضع و گذشت شخصيت معلم را در برابر دانش آموزان محبوب مي نمايد و درس عملي خوبي براي آنان است.
عناصر تفکر راهبردي تعليم و تربيت فرصتها و چالشهايي را براي نظام آموزش و پرورش کشور پديد مي آورد که با بهره گيري از اين فرصتها و با شناخت بهتر چالش ها مي توان به حفظ ميراث فرهنگي و اعتلاي نظام تعليم و تربيت کشور در راستاي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت پرداخت.
جاوید قرباناوغلی( استاد دانشگاه)در مقاله ای انتخاباتی با عنوان «سیاست خارجی در انتخابات »برای ستون سرمقاله ورزنامه آرمان این طور نوشت:
زمان انتخابات است و طرح شعارهای رنگارنگ کاندیداها. در این فضا موضوعات مربوط به سیاست خارجی هم پسزمینه بسیاری از شعارهاست. اکنون کاندیداهایی که برخی حتی تا چندی قبل نزدیکی معناداری نیز با دولت داشتهاند از برخی سیاستهای در پیش گرفته شده آن در حوزه سیاست خارجی انتقاد میکنند. مساله اینجاست که چقدر میتوان به عملی شدن این شعارها دل بست و آیا این دست اظهارات زمینه واقعی برای تبدیل شدن به یک سیاست دارند یا خیر.
در این خصوص باید موضوع را از 3 زاویه مختلف بررسی کرد؛ اول اینکه خاصیت فضای انتخاباتی در ایران به دلیل خلأ وجود احزاب و تدوین سیاستهای راهبردی در تشکلهای سیاسی، معمولا فضایی شعارزده است. شعارهایی که گاه در عرصه عمل نه تنها نمودی پیدا نمیکنند بلکه کارنامه طراحان آن هم با آنچه در آن حوزه در عمل پیاده میشود کاملا در تناقض است. قطعا نه مباحث سیاست خارجی از این امر مستثنایند و نه کاندیداهایی که وارد صحنه شدهاند.
از زاویهای دیگر موضوع مهمتر این است که امروز کسانی در قالب کاندیداهای ریاستجمهوری به انتقاد از سیاست خارجی کشور میپردازند که قسمت عمدهای از آنها در طول سنوات گذشته خود در مراجع تصمیمگیری قرار داشته و عملا امکان تاثیرگذاری بر فرآیند حاکم بر امور اجرایی را دارند. وقتی این افراد با قرار گرفتن در موقعیت یک کاندیدای انتخاباتی در مدتی کوتاه چنین چرخشی در مواضع سیاسی خود ایجاد میکنند آیا میتوان به ثبات عقیده و نظر آنها در صورت رسیدن به کرسی ریاستجمهوری و پایبندی به شعارهای انتخاباتی که مطرح کردهاند امیدوار بود؟ اما زاویه سوم پرداختن به این وضعیت جای تاملی جدیتر دارد.
هدف اول هر کاندیدای ریاستجمهوری کسب محبوبیت عمومی برای افزایش پایگاه اجتماعی و میزان رای است. قطعا در این مسیر نامزدها با شناختی که از مطالبات و خصوصیات جامعه دارند سعی میکنند به طرح مسائلی بپردازند که مورد علاقه جامعه است و به نوعی رفتار کنند که قسمت بیشتری از مردم انعکاس خواستههای خود را در مواضع آنها ببینند. با چنین پیشفرضی وقتی در برهههای انتخاباتی مسائلی چون رابطه با آمریکا و غرب از زاویههای جدیدی که با سیاستهای جاری چندان همخوانی ندارد مطرح میشود نشان میدهد که تمایل برای تغییر برخی سیاستها در کشور جدی است و نیاز است تا یک بازخوانی کلی از نسبت تصمیمات اجرایی با خواست اجتماعی صورت بگیرد.
جدای از این موارد موضوع مهمتر این است که سیاست خارجی ما یک موضوع ملی است که نباید دستخوش سوژههای انتخاباتی قرار بگیرد و تبدیل به ابزار کسب محبوبیت شود. سیاست خارجی موضوعی نیست که بتواند به محل گروکشی سیاسی تبدیل شود، زیرا چنین وضعی ثبات تصمیمسازی کشورمان در عرصه بینالمللی را تحتتاثیر قرار میدهد.
محمد علي پورمختار (نماينده مجلس )در مقاله ای با عنوان «آفات اختلافافكني»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
دامن زدن به اختلافات در كشورها اعم از اينكه بين اقوام مختلف باشد يا بين مسئولان، از قديم جزو سياستهاي استعماري برخي از كشورها قرار داشته كه نمونههاي زيادي از آن را در تاريخ كشورهاي مختلف از جمله كشور خودمان شاهد بودهايم.به همين دليل نبايد هيچگاه از اين حربه برندهاي كه ميتواند آثار منفي زيادي بر كشور داشته باشد غافل شد.
نكته مقابل اختلاف، اتحاد است كه در قول و عمل بايستي وجود داشته باشد و اگر همه مسئولان كشور و مردم به سازو كارهاي اختلافافكنانه توجه داشته باشند و نگاه همراه با بصيرت به اين موضوع داشته باشند و شرايط كنوني كشور را در نظر بگيرند، بهطور قطع از ايجاد هرگونه اختلاف يا هر اقدامي كه باعث ايجاد اختلاف در كشور شود خودداري خواهند كرد. امر اختلافافكني امري است كه با انواع شايعات عليه اشخاص و مسئولان در منطقهای خاص و به نفع فرد يا جرياني خاص ممكن است مطرح شود.
گاه ممكن است اين امر درباره مسائلي كه درباره آن اختلاف جزئي وجود دارد صورت بگيرد واين مسائل مورد توجه بيشتري قرار بگيرند يا دچار بزرگنمايي شوند و به سطح ملي وبه تبع آن سطح بينالمللي كشانده شود. بايد توجه داشته باشيم يكي از اسباب اختلافانگيزي خارج شدن از چارچوب قانون است كه اين امر باعث تداخل در امور كشور خواهد شد و باعث ميشود از جاده عدالت خارج شويم.
به همين منظور بايد به ترفندهاي دشمنان در اين زمينه توجه داشته باشيم، اقدامي كه ممكن است همراه با به كارگيري نيروهاي نفوذي باشد.كساني كه در نماي دوست وارد حوزههاي مختلف ميشوند اما حرفهاي دشمنان را مطرح ميكنند.كساني كه دست به اختلافافكني ميزنند عمدتا با انجام چنين كاري اهداف خاصي را پيگيري ميكنند.
از طرف ديگر خود اختلاف مانع از رسيدن حرفهاي حق طرف مقابل ميشود و شرايط به گونهاي پيش ميرود كه وجود اختلاف باعث محو شدن حرف حق ميشود و آنچه بيشتر در اين ميان پديدار ميشود سوءاستفاده از يك فضاي متشنج به خاطر وجود اختلافاست.چرا كه لج بازيهايي كه در نتيجه وجود اختلاف بين افراد شكل ميگيرد، فضا را تيره ميكند. در زمينه اختلافاندازي؛ دسته ديگر، كساني هستند كه گرچه ممكن است دشمني نداشته باشند اما چون منطق ندارند بهطور طبيعي با ايجاد اختلاف سعي ميكنند زمينه ابراز وجود خودشان را در جبهه مقابل ايجاد كنند تا بتوانند به اعمال و نيات خودشان جامه عمل بپوشانند.
دسته ديگر كساني هستند كه اساسا بهدنبال اغراض خاصي هستند كه با اهداف و اصول كلي نظام معارضه و مقابله ميكنند،يعني در شرايط كنوني كه نياز به وحدت داريم واين موضوع به عنوان يك هدف استراتژيك محسوب ميشود،هركسي بخواهد اين هدف را خدشه دار كند يا مانع رسيدن به اين هدف شود ضمن اينكه در صف دشمنان قرار ميگيرد عملش بر خلاف منافع ملي است.چرا كه اختلافانگيزي آثاري چون برهم زدن انضباط اجتماعي و صفوف خودي و دشمن دارد،ضمن اينكه باعث دستهبندي،تفرقه و هدر دادن انرژيها و منابع انساني ميشود؛ مواردي كه هر كدام جزو ضرورتهاي پيشرفت كشور هستند.
تقارن ايام بزرگداشت معلم و ولادت حضرت فاطمه سلام الله عليه،محمود فرشيدي را بر آن داشت تا در مقاله ای با عنوان «معلم زمانه»برای ستون سرمقاله روزنامه رسالت این طور بنویسد:
دغدغههاي تربيتي آيتالله مطهري كه موجب ميشد به تبعيت از پيامبر گرامي اسلام (ص) همچون طبيبي سيار در محفل دانشجويان، مهندسان، پزشكان، رسانهها و حتي عرصه قصهنويسي براي كودكان با شور و شوق حضور يابد و نيز پاسخهاي روزآمد ايشان به شبهات و برداشت عميق و جامعشان از اسلام و تربيت اسلامي، همه و همه نشان شهادت را براي آن بزرگوار به ارمغان آورد و معلمان كشورمان هم اين افتخار را يافتند كه شهيد مطهري را الگوي خويش قرار دهند.
امسال ايام بزرگداشت معلم، با ولادت حضرت فاطمه سلام الله عليها، تقارن و تيمن يافته است و با توجه به اينكه بيش از نيمي از جمعيت معلمان را خواهران گرانقدر تشكيل ميدهند، فرصت مغتنمي فراهم آمده است تا با تمسك به سيره آن حضرت، الگوي تربيت اسلامي براي عموم فرهنگيان، خصوصا بانوان معلم، بازخواني و تبيين شود.
همچنين همزماني مراسم تجليل از مقام شامخ معلم با برگزاري اجلاس بينالمللي علما و بيداري اسلامي در تهران و رهنمودهاي بلندنظرانه مقام معظم رهبري در اين اجلاس، انگيزه پيدايش اين پرسش ميشود كه در طليعه ظهور تمدن اسلامي در جهان و با توجه به نقش پيشگام ايران در اين تغيير ساختار نظام سياسي جهان، رسالت معلم در جامعه ما چيست؟ در پاسخ به اين پرسش است كه جايگاه رفيع و مسئوليت خطير معلم در افق آينده آشكار ميگردد و ضرورت تربيت فرزندان اين مرز و بوم با تراز نقش آفرينان تمدن اسلامي روشن ميشود.
پس از پيروزي شگفتانگيز انقلاب اسلامي در ايران كتاب تاريخ با سرعتي غير قابل تصور ورق ميخورد و سلسلهها و نظامهاي سكولاريستي و استبدادي يكي پس از ديگري منقرض ميشوند و نهضت بيداري اسلامي در كشورهاي مسلمان هر روز بالندهتر ميشود و در عين حال شعارهاي عدالتخواهانه و اخلاقمدارانه آن، هويت نظام سلطه جهاني را به چالش كشيده است و در يك كلام:
"اكنون اسلام از حاشيه معادلات اجتماعي و سياسي جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيين كننده حوادث عالم جايگاهي برجسته و نمايان يافته است." (1)
در چنين شرايطي كه اسلام حضور خود را در جهان اعلام و تثبيت كرده و سكولاريسم و ماديت غرب را به مصاف طلبيده است، واژهها نيز در دفاع از بار مفهومي خويش به نوعي در تقابل با يكديگر قرار گرفتهاند و در عرصه آموزش و پرورش، تعليم و تربيت اسلامي به عنوان مطالبه و الگوي مطلوب مدرسهداري در تمدن اسلامي، روياروي حاكميت چند صد ساله تعليم و تربيت غير ديني و سكولاريستي قد علم كرده است.
زيرا همچنان كه مقام معظم رهبري نيز اشاره فرمودند نظام تعليم و تربيت رسمي از لوازم اين تمدنسازي است و در پيشواز تحقق تمدن اسلامي بود كه تدوين سند "تحول بنيادين" در آموزش و پرورش براساس فلسفه تعليم و تربيت اسلامي از سال 1385 آغاز شد و خوشبختانه اينك به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده است و همچنين سند "برنامه درسي ملي" جمهوري اسلامي ايران براي نخستين بار با نگاهي بومي، طراحي، تهيه و تصويب شد و اين اسناد برخلاف گذشته، معلم را تنها يك سوادآموز نميانگارد بلكه رسالت معلم را پرورش عقل، ايمان،علم، عمل و اخلاق در دانشآموزان ميداند، تا بسترساز ارتباط آنان در چهار ساحت خود، خدا، خلق و خلقت باشد (2) و در مجموع معلم را چنين معرفي ميكند:
"معلم و مربي به فردي اطلاق ميشود كه رسالت خطير "تربيت" دانشآموزان را در نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي بر عهده دارد." (3)
با اين نگاه در نظام اسلامي،معلمي يك شغل نيست، يك مقام و منزلت است و در حقيقت معلم الگوي تربيت اسلامي است كه بايد زمينه پرورش كليه نيازها و استعدادهاي فطري دانشآموزان را فراهم سازد و يكي از اين نيازها تربيت سياسي نسل آينده براساس باور به ارزشهاي اسلام و انقلاب اسلامي ميباشد.
در سال 1392 كه به عنوان سال "حماسه سياسي و حماسه اقتصادي" نامگذاري شده است حضور پرشور معلمان در خلق حماسه سياسي و برگزاري انتخاباتي با شكوه ضمن به نمايش گذاشتن ظرفيت اجتماعي آنان در دفاع از نظام مردمسالاري ديني حركتي درسآموز براي دانشآموزانشان خواهد بود.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به«تحليل سياسي هفته»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
هفته جاري از ميمنت و خجستگي ويژهاي برخوردار بود. اين هفته مناسبتدار ولادت معصومهاي است كه با قدوم مباركش، راه سبز امامت را براي جهانيان گستراند و خلقت وامدار او شد؛ همو كه ريحانه نبي بود و پيامبر مكرم اسلام او را ميبوئيد و مشام جانش را از عطر دل انگيز فاطمي معطر ميكرد و ميفرمود: "فاطمه از من است و من از فاطمه، هر كه او را بيازارد، مرا آزرده و هر كه او را بيازارد، خدا را به خشم آورده است." همان بانوي برتري كه مهرش، عرش را معنا ميبخشد و قهرش، جهان را در هم ميريزد، بانويي كه وقتي به عبادت ميايستاد، نورش آسمان را فرا ميگرفت و خداوندگار جهانيان، اخلاص و عبوديت او را به رخ فرشتگان ميكشيد.
او كه در همسري، درس وفا و ايثار را به زنان عالم داد و فرزنداني را در دامن پرفضيلتش پروراند كه تجسم كامل خوبيها بودند و امام خميني كه ولادتش قرين با ميلاد خجسته آن حضرت است، در وصفش ميگويد: "فاطمه زهرا(س) زني بود كه از حجرهاي كوچك و خانهاي محقر، انسانهايي تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي ميدرخشد." درود بيپايان خدا بر او كه جلوه نور الهي و مهبط وحي و اسوه برگزيدگان و مربي زبدگان عالم بود.
هفته جاري همچنين ميزبان روز كارگر بود كه قاعدتاً بايد از اين قشر مولد و پوياي جامعه تجليل و تقدير بعمل آيد ولي متأسفانه در سالهاي اخير مشكلات توليد و جامعه كارگري آنچنان رو به تزايد بوده كه اين قشر در لابلاي معضلات اقتصادي و معيشتي درحال خرد شدن است. بيمههاي حمايتي و اجتماعي نيز كه بايد در مواقع ضروري سايبان اين قشر مولد باشد از كمترين خاصيت نيز برخوردار نيست و بدين ترتيب آرامش روحي از اين قشر رخت بربسته است.
اميد آنكه مسئولان، خارج از عوالم شعار، براي احقاق حق اين قشر و فعال كردن چرخه توليد كشور اقدام كنند تا شاهد برگزاري روزهاي كارگري باشيم كه كارگران از پژمردگي خارج شده و هيچ كارگري لازم نباشد براي احقاق حقوق خود به پلاكارد متوسل شود و صف بيكاران و متقاضيان كار از اين ارقام و اعداد نگران كننده خارج شده و وعدههاي عمل نشده و شعارهاي عوامفريبانه از ادبيات مسئولان خارج گردد.
شايد به دليل همين بيتوجهيهاي مديران اجرايي به طبقه كارگر بود كه در ديدار اين هفته رهبر انقلاب با كارگران و فعالان بخش توليد به مناسبت هفته كارگر، ايشان به ضرورت برنامه ريزيهاي حكيمانه در زمينه رسيدگي به معيشت اين طبقه تاكيد كرده و مسئولان را به پرهيز از حاشيه سازي و ضرورت حركتهاي منطقي و منطبق با واقعيت فرا خواندند.
حضرت آيتالله خامنهاي همچنين موضوع انتخابات را امري مهم و عرصه ظهور قدرت ملي دانسته و با توصيه موكد به كانديداهاي احتمالي براي ارزيابي صحيح از تواناييهاي خود و همچنين جايگاه اجرايي كشور فرمودند: كشور و ملت بزرگ و مقاوم ايران به رئيس جموري نياز دارد كه در عرصه بينالمللي و در مقابل استكبار، نترس و شجاع، و در عرصه داخلي نيز صاحب برنامه، حكمت، تدبير، معتقد به اقتصاد مقاومتي، داراي تهذيب اخلاقي، به دور از تشويش آفريني و داراي شعارهاي منطقي باشد.
اين هفته همچنين برمدار علم و دانايي چرخيد و اين نويدي است كه جامعه جوان ما با رويكردي آگاهانه و مدبرانه با وقايع و حوادث جاري روبرو شده و از افتادن در دام شعارزدگيها رهيده و با شعور و آگاهي به استقبال آينده برود. امروز از يكسو روز معلم نيز بود كه به مناسبت سالگرد شهادت معلم و استاد بزرگ انقلاب، آيتالله مرتضي مطهري در 12 ارديبهشت سال 58 به دست منحرفين، به اين اسم نامگذاري شد. واقعيت اينست كه يكي از مهمترين سرمايههاي تحول آفرين هر جامعه اي، برخورداري از نيروهاي انساني فكور و فهيم و تربيت افراد عالم و خلاق است كه اين امر مهم بايد در مدارسي صورت پذيرد كه محور آن "معلم" است و طبعاً معلم دانا ميتواند منشاء آگاهي بخشي و رسيدن به كمال معنوي باشد.
از ديگر رويدادهاي فرهنگي كشور، افتتاح بيست و ششمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران بود كه درصورت مديريت شايسته و امكانات مناسب براي ناشران و بازديد كنندگان ميتواند به عنوان بوستان بزرگ اهالي علم و دانش، همه ساله مورد بهرهبرداري فاخر قرار گيرد.
در اين هفته، تهران ميزبان اجلاس جهاني علما و نقش آنان در بيداري اسلامي بود كه رهبر معظم انقلاب سخنران افتتاحيه اين همايش بزرگ بودند. ايشان فرمودند: موضوع بيداري اسلامي، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامي است؛ پديده شگرفي كه اگر باذنالله سالم بماند و ادامه يابد، قادر خواهد بود سر بر آوردن تمدن اسلامي را در چشم اندازي نه چندان دوردست، براي امت اسلامي و آنگاه براي جهان بشريت رقم زند.
رهبر معظم انقلاب با تاكيد بر اينكه "ابعاد اين بيداري مبارك بسي گسترده و داراي امتدادي رمزگونه است"، تصريح كردند: آنچه از دستاوردهاي نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتايج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند و همواره تحقق معجزگون وعدههاي الهي، نشانه اميدبخشي است كه تحقق وعدههاي بزرگتر را نويد ميدهد.
در موضوعات خارجي هفته، تحولات سوريه و عراق نسبت به ساير رويدادها از اهميت بيشتري برخوردار بودند و حوادث اين دو كشور بخش عمده مطالب و گزارش رسانهها را تشكيل ميدادند. در سوريه، همزمان با پيشرويهاي ارتش در اكثر مناطق، جريانهاي تروريستي نيز به تكاپو افتادند و با انجام چند انفجار در دمشق، تلاش كردند بر شكستهاي پي در پي خود سرپوش بگذارند و به عوامل خود روحيه بدهند. گزارش منابع سوري حكايت از آن دارد كه ارتش سوريه اكثر نقاط استراتژيك را كه طي ماههاي گذشته به دست شورشيان افتاده بود آزاد ساخته است و به خصوص ضربات سنگيني در حمص و حلب، يعني دو پايگاه عمده مخالفان مسلح به آنها وارد ساخته است.
در پي اين تحولات، تروريستها دو عمليات بمبگذاري در دمشق را صورت دادند كه به كشته و زخمي شدن شماري در دمشق منجر شد ولي هدف تروريستها كه قتل نخستوزير سوريه بود به نتيجه نرسيد. شكستهاي متوالي در جبهه مخالفان، حاميان خارجي آنها را نيز مأيوس كرده و آنها را به جنجالآفريني وادار ساخته است. اتهام استفاده از سلاح شيميايي كه در گذشته نيز مطرح بود اكنون با هياهوي بيشتري از سوي حاميان مخالفان دنبال ميشود.
پس از آنكه انگليس مدعي شد به شواهدي درباره استفاده دولت سوريه از سلاح شيميايي عليه مخالفان دست پيدا كرده است آمريكا نيز تبليغات را در اين باره در دستور كار قرار داد. مقامات آمريكايي با ذكر اينكه سلاح شيميايي خط قرمز است تلاش كردند دولت سوريه را تحت فشار بيشتري قرار دهند و اگر امكان باشد زمينه اقدام نظامي عليه سوريه را با بهانه قرار دادن سلاح شيميايي مهيا سازند. حتي كار را به جايي رساندند كه بان كي مون دبيركل سازمان ملل تحت فشار آنها، ضرب الاجلي براي بازديد بازرسان سلاح شيميايي سازمان ملل از سوريه تعيين كرد.
دولت سوريه اعلام كرده است كه حاضر است درباره ادعاي بكارگيري سلاح همكاري كند و اجازه دهد بازرسان از سوريه ديدار كنند ولي اين بازرسي بايد از مناطق مورد ادعا باشد نه كل سوريه. اين جنجالآفريني و بهانه جوييها تاييد ديگري بر اين نكته است كه ارتش و دولت سوريه دست بالا را دارد و تروريستها درحال شكست و اضمحلال هستند. اين تحولات بر واقعيت مهمتري تاكيد دارد و آن، اين است كه بحران سوريه يك راه حل بيشتر ندارد و آن مذاكره و گزينه سياسي است.
اين هفته، تنشهاي سياسي در عراق با تحركات جريانهاي فتنه جو و آشوب طلب اوج گرفت. در مناطق سني نشنين به خصوص در استان الانبار، كه طي ماههاي اخير صحنه مانور عناصر فرقه گرا و عوامل بعثي بوده است، درگيريهاي خونيني رخ داد كه منجر به كشته شدن دست كم 200 نفر شد. گروههاي متخاصم با دولت كه از چند ماه قبل به آشوبگري تحت عنوان تظاهرات پرداخته اند، ارتش عراق را متهم به كشتار تظاهر كنندگان كردهاند. ارتش اعلام كرده است در مقابل يورش افراد به مناطق تحت اداره آنها، نيروهاي ارتش وادار به مقابله شدهاند.
فشارها عليه دولت نوري مالكي روز به روز درحال افزايش است. اين فشار توسط جبههاي متشكل از جريانهاي مختلف درحال پيگيري است. اين جبهه كه در آن از بعثيها تا كردها و گروههاي زياده طلب سني شركت دارند، از طرف چند دولت خارجي از جمله آمريكا، تركيه و كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس، حمايت ميشوند. هدف نيز آن است كه دولت كنوني عراق كه در آن جناح شيعه ابتكار عمل را دردست دارد ساقط شود.
خشم مخالفان دولت نوري مالكي نيز به آن دليل است كه اين دولت با حمايت مردم و مرجعيت، در برابر درخواستهاي غيرقانوني و زياده خواهانه مقاومت كرده و تمامي تلاشها براي شكستن اين مقاومت تاكنون بيحاصل بوده است. اين يك واقعيت است كه دولت عراق، دولتي منتخب است و با راي مردم بر سر كار آمده است و قطعاً تلاشهاي مخالفان راه به جايي نخواهد برد.
حتي اگر مخالفان بتوانند مالكي را وادار به كناره گيري كنند، ابتكار عمل را نميتوانند از دست جناح شيعه خارج سازند چرا كه اين جناح داراي اكثريت قاطع در صحنه سياسي عراق است. نكته مهمتر آنكه عراق از وجود مرجعيتي با تدبير برخوردار است كه مجال پياده شدن نقشههاي شوم جريانهاي فتنه گر و زياده طلب را نميدهد.