مرحوم آیت‌الله "غلامرضا رضوانی" عضو فقید شورای نگهبان چندي پیش در مصاحبه‌ای با یکی نشریات، به ارزیابی هدایت و رهبری نظام پرداخته بود.

به گزارش حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی شورای نگهبان، ماهنامه پاسدار اسلام(شماره 373، سال 32 دی ماه 1391) این مصاحبه را انجام و منتشر کرده بود که به مناسبت هفتمین روز ارتحال این عالم مجاهد و وارسته، آن را باز نشر می‌دهیم.

متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:

* جنابعالی از قدیمی ترین یاران و همراهان حضرت امام در نجف و پس از انقلاب هم همواره در خدمت اسلام و انقلاب بوده اید، لذا خاطرات جنابعالی در تبیین گوشه هایی از تاریخ انقلاب مغتنم خواهد بود. برای آغاز گفتگو ابتدا مختصری درباره خودتان مطالبی را بیان بفرمایید.

- بنده در سال 1309 در خمین به دنیا آمدم. در سال 1327 وارد حوزه قم شدم و شروع تحصیلات طلبگی ما در قم بود. اساتید بنده در آن مقطع آقای آشیخ عبدالجواد جبل عاملی، آقای مجاهدی، مرحوم آقای مشکینی و ... بودند.



*هنگامی که در خمین بودید، به عنوان یک همشهری با امام و خانوده ایشان آشنایی داشتید؟

- مرحوم امام با مرحوم والد من همبازی بودند. آن روزها شهر این قدر گسترش پیدا نکرده بود و همه خمینی ها با یکدیگر نسبت و آشنایی داشتند. من با خود امام تا قم نرفته بودم، آشنا نبودم و در آنجا با ایشان آشنا شدم.

* در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟

- در سال 1324 و پنج فرزند پسر دارم و سه تا دختر

*درس امام را از چه سالی شروع کردید؟

- سال 1324، 1325 درس اصول ایشان را می رفتم.

*درس اخلاق و فلسفه امام هم رفتید؟

- خیر، وقتی من به قم رفتم ایشان این درسها را نمی گفتند.

*در چه سالی به نجف مشرف شدید؟

- در سال 36 و تقریبا 7 سال قبل از امام به نجف رفتم. در این بین یک بار به ایران آمدم ، چون در عراق عبدالکریم قاسم روی کار آمد و حوزه را بستند و چند ماهی در تهران بودم . بعضی از آقایان اصرار داشتند که مرا در تهران نگه دارند . تابستان بود و امام هم به تهران آمده بودند و در امامزاده قاسم اقامت داشتند . یک روز خدمتشان مشرف شدم و گفتم« آقا! می خواهم با شما مشورتی بکنم . اینها می خواهند مرا اینجا نگه دارند ».امام گفتند : «نه،شما بروید نجف».

* اساتید شما در نجف چه کسانی بودند؟

- آقای شاهرودی، آقای خوئی و بعدها هم امام.

*با توجه به شناختی که جنابعالی از بعد علمی امام در قم و قبل از نجف پیدا کردید و پس از آن حدود 13 سال که در نجف درس امام را درک کردید، حضرت امام را در مقایسه با سایر مراجع چگونه ارزیابی می کنید؟

- عمده چیزی که مرا مرید امام کرد، مسئله روحیات ایشان بود. من چنین شخصیتی را کم دیده بودم و یا اصلاً ندیده بودم. به خودشان هم گفتم که اوایل تحصیلم استادی داشتم که به من گفت:ˈبه مراجع نزدیک نشو و اصلأ گرد آنان نگرد، برای این که نزدیک شدن به مراجع، هم تو را از راه منحرف می کند و هم به حضرات علما بدگمان می شویˈ، لذا من به منزل هیچ یک از مراجع آمد و شد نمی کردم و نمی رفتم. فقط مسئله امام بود که به ایشان گفتم:ˈمن دست هیچ کس جز شما را نبوسیده امˈ.

*انسان هر چه به امام نزدیک تر می شد، اعتقادش به ایشان بیشتر می شد. حضرت امام چه ویژگی هایی داشتند که از دیگران متمایز می شدند؟

- امام با همه فضلیت هایی که داشتند، خودشان را هیچ می دانستند. واقعأ هیچ می دانستند و شوخی نبود، شناخت امام از مردم زمانه اش بسیار مهم بود. امام مردم زمان خود را چه در وطن و چه در خارج، خوب می شناختند و این چیزی نبود که کس دیگری داشته باشد.

*آیا شناخت و درک امام از زمانه خویش ناشی از تیزهوشی ایشان بود یا ناشی از تقوایشان یا هر دو؟

- از هر دو ناشی می شد. هیچ کس در طول زمان نتوانست کلاه سر امام بگذارد. امام روی دست همه زد،اما هیچ کس نتوانست روی دست امام بزند. همه دنیا با دستگاه های جاسوسی و امنیتی فراگیری که داشتند جمع شدند، اما نتوانستند. امام همان زمانی که در جریانات مبارزه در قم بودند، نوشته ای از ساواک راجع به ایشان درآمد. آقایان طلبه ها از این قضیه عصبانی شده بودند. امام گفتند:کاری نداشته باشید و بگذارید به دیوار بماند. مشکلی پیش نمی آید. امام به مرحوم آقای کاشانی نوشته بودند: نگویید نفت، اگر بگویید نفت، شکست می خورید، بگویید اسلام.

*نظریه ولایت فقیه که توسط امام در نجف مطرح شد و جنابعالی هم حضور داشتید، از سوی حوزه نجف با چه برخوردی روبرو شد؟

- در حوزه نجف از آن استقبالی نشد. آشیخ نصرالله خلخالی که همه کاره امور بیت امام بود، در بیرونی امام می نشست و با عصبانیت می گفت: می خواستیم مرجع بشوی که شدی، دیگر این چه بود؟

* اشاره کردید تنها جایی که به بیت یک مرجع نزدیک شدید و حضور داشتید، بیت امام بود. در آنجا چه نقشی را ایفا می کردید؟

- نقشی را ایفا نمی کردم، فقط تشخیص داده بودم که ایشان با این فضیلت، مقام و انگیزه اگر به نجف فرستاده شده اند، به خاطر این است که او را له کنند. می خواستند ایشان زیرپای علمای دیگر مضمحل شوند. من وظیفه داشتم هرکاری که از دستم برمی آمد برای ایشان انجام بدهم، به همین دلیل حول ایشان می گشتم.

*شما در حوزه استفتاء حضرت امام هم عضو بودید؟

- بله؛ همراه مرحوم آقای خاتم، آقای قدیری و آقای کریمی

*آیا در چاپ تحریرالوسیله که اولین بار در نجف چاپ شد، دست اندر کار بودید؟چگونگی تحریرالوسیله و موافقت امام برای چاپ آن را نقل کنید.

- بله؛ امام در جریان تبعید به ترکیه، مجالی پیدا کرده بودند که رساله مرحوم سیداصفهانی را دوباره مرور کنند و 11 ماهی که آنجا بودند، دو جلد تحریرالوسیله را تحریر کردند. وقتی هم از ایشان سوال شد در فتاوای گوناگونی که از شما نقل شده است، کدام فتوا را ماخذ قرار بدهیم، می گفتند: تحریرالوسیله را، لذا به چاپ آن اقدام شد و گرفتیم و چاپ کردیم.

*چاپ تحریرالوسیله در مجامع حوزوی نجف و ایران چه بازتابی داشت؟

- من آن موقع در ایران نبودم، اما در نجف طلبه ها اقبال بسیار خوبی کردند.در نجف تحریرالوسیله را عوض می کردند و مثلاً نام شیخ مرتضی انصاری روی آن می زدند و به ایران می فرستادند و به این شکل جلدهای متعددی از آن به ایران فرستاده شد. در آنجا به انواع و اقسام وسایل می کوشیدند که امام رشد نکنند و مردم ایشان را نشناسند، اما خدا چیز دیگری می خواست.

*پس از فوت آقای حکیم دامنه مرجعیت امام گسترش پیدا کرد؟

- بله؛ ولی امام هرگز برای مرجعیت خود اقدامی نکردند. حتی استنکاف و انکار هم داشتند. اما مشیت الهی این بود که مرجعیت ایشان از نجف به خارج از مرزهای ایران هم گسترش پیدا کند.

* هیچ وقت در جریان رابطه امام با مراجع دیگر هم قرار گرفتید؟

- در جریان روابط خاص شان قرار نگرفتیم، فقط احترامی را که امام به مراجع آنجا می گذاشتند، مشاهده می کردم. در فوت مرحوم آیت الله شاهرودی ایشان در کربلا بودند. جنازه را به کربلا آوردند تا تشییع کنند. امام به ما خبری ندادند و خودشان از اندرونی درآمدند و برای تشییع رفتند. نسبت به آقای حکیم هم خیلی احترام می کردند.

*چه سالی به ایران برگشتید؟

-هنگامی که امام به ایران برگشتند، امام بیتشان را به من سپردند.گفتم: اینها متعرض ما می شوند. گفتند: با شما کاری ندارند شما بمان.

*بیتشان در نجف را؟

- بله؛ هم دستگاه و بیت امام در نجف. در ابتدا هم که امام در فرانسه بودند، هر هفته یکی از مسئولین رژیم بعث به دفتر امام در نجف آمد و شد داشت.

*پیش شما می آمدند؟

- بله؛ وقتی امام به ایران آمدند، روش دستگاه عراق با ما در نجف عوض شد. چند نفر از رفقای ما اقدام کرده بودند که اقامت بگیرند، از امن العام به من زنگ زدند که این افراد را بفرستید بیایند، چون میخواهیم به آنها اقامت بدهیم. من فهمیدم که خبری هست. قاعدتاً اینها را یکی یکی می خواستند نه دسته جمعی. به آنها گفتم قضیه از این قرار است و آنها هم نرفتند. به من زنگ زدند که چرا اینها نیامدند؟ گفتم : من به آنها گفتم اما نیامدند. گفتند: شما می خواهید از تصمیمات بغداد تمرد کنید؟ گفتم: چه تمردی داریم؟ فردای آن روز امنیه ای ها آمدند و مرا بردند و تا بعدازظهر هم نگه داشتند و بعد مطرح کردند که شما بایداز عراق بروید.گفتم : بسیار خوب می روم. از قضا خانواده ام را به ایران فرستاده بودم و خودم در آنجا تنها بودم. خروجی زدند و گفتند: باید سه روزه بروید.

آن ایام مصادف شده بود با اول شعبان . اول ماه بود و گفتم شهریه امام را باید بدهیم. بعضی ها تردید داشتند که باید شهریه بدهیم یا نه؟ بالاخره تصمیم گرفتیم بدهیم. شروع کردیم همان روز شهریه را دادیم. دستگاه امنیت عراق خبردار شد که ما شهریه داده ایم. بعدازظهر آن روز مرا خواستند و گفتند همین امروز باید بروی. این بود که همان روز آمدیم بغداد و فردای آن روز هم آمدیم تهران.

*چه سالی؟

- خرداد 58

*تعمد داشتند که دفتر امام را در نجف تعطیل کنند؟

- بله؛ نمی خواستند دفتر امام در آنجا باز بماند.

*رابطه شما با حاج آقا مصطفی چگونه بود؟ در درس و مباحثه با هم بودید؟

- خدا رحمتش کند در درس خیر، ولی گاهی در مسافرت ها پیاده به کربلا می رفتیم. مرحوم حاج آقا مصطفی پای ثابت پیاده روی به کربلا در کاروان آقای حلیمی بودند.

*به نظر شما فوت حاج آقا مصطفی طبیعی بود؟

- خیر؛ کاملاً مشکوک بود. اما امام اجازه کالبدشکافی ندادند. نکته جالب اینجاست که حاج آقا مصطفی و احمد آقا هر کدام 48 سال داشتند که از دنیا رفتند و مادرشان 96 سال داشتند که فوت کردند. این هم تقارن عجیبی است. شبی که در زندان نجف بودم، به منزل امام می آیند خادم افغانی ای به اسم مش ابراهیم در بیت داشتیم که او را هم گرفته و برده بودند به تشکیلات امن. وقتی برگشت گفت: مرا می زدند که بگو رضوانی این پول ها را از کجا آورده؟ گفتم: من چه می دانم از کجا می آورد. ریخته بودند در خانه امام و همه جا را زیرورو کرده بودند، ولی پولهایی را که امام در خانه گذاشته بودند، پیدا نکردند و به دست آنها نرسید. حتی وقتی من داشتم می رفتم، مرحوم آقای سیدعباس خاتم بود و یک بسته هزار دیناری در جیبم بود. گفتم: این را شما نگه دارید، چون من دارم می روم و ومعلوم نیست چطور بشود. و آن را به آقای خاتم دادم. رفتم و برگشتم و دیدم خانه را زیر رو کرده و سرداب و همه را گشته و عکس های امام را هم پیدا کرده بودند. عکس هایی که آقای صادقی در لبنان چاپ کرده بود. همه را برده بودند. فردا که به آقای خاتم گفتم: پول چی شد؟ گفت: جرئت نکردم این را از خانه امام ببرم بیرون. پرسیدم: پس کجا گذاشتی؟ جواب داد: جایی که طلبه ها می نشینند. در آنجا دو تا پتو بود اینها آمده و اتاق را گشته بودند، اما پولی را که آقای خاتم زیر پتو گذاشته بود پیدا نکرده بودند و آن هزار دینار هم مانده بود.

* آخرین باری که شهریه امام را پرداختید چقدر بود؟

- امام احساس کرده بودند که رژیم بعث با حوزه علمیه مخالف است و می خواهد آنجا را متلاشی کند، لذا تصمیم گرفته بودند به هر وجه که هست حوزه را نگه دارند. هنوز آقای حکیم حیات داشتند امام خواستند شهریه را دو برابر کنند. آن موقع دو دینار می دادند، امام می خواستند چهار دینار کنند، مرحوم آسید جعفر مرعشی از علمای نجف آمد خدمت امام و مطرح کرد که تا آقای حکیم زنده است، مصلحت نیست این کار را بکنید، چون ایشان ریاست حوزه را داشتند . امام پاپس گذاشتند. بعد از فوت آقای حکیم، امام این قضیه را شروع کردند و آقای خوئی هم دنبالشان شهریه را زیاد کردند.

* امام معمولا سالی چند بار به کربلا می رفتند؟

- تمام زیارت های مخصوص را می رفتند.

*هر بار چقدر می ماندند؟

- یکی دو روز قبل را می رفتند و یکی دو روز بعد هم می ماندند. تقریبا سالی پنج بار. حرم حضرت علی(ع) را هم که هر شب سه ساعت بعد از مغرب می رفتند.

*به ایران که برگشتید در تهران مستقر شدید؟

- وقتی به ایران برگشتم، احساس کردم وظیفه ام تمام شده است و به قم رفتم و یکی دو ماهی آنجا بودم که مرحوم حاج احمد آقا زنگ زد و گفت: امام می گویند به رضوانی بگویید بیاید، چرا از ما دوری می کند؟ به همین دلیل رفتم خدمت ایشان. گفتند در دفتر استفتاء باشید.

*کس دیگری هم بود؟

- بله؛ آقای خاتم، آقای قدیری، آقای ملکوتی و دو سه نفر دیگر هم بودند. البته چند روزی بیشتر ادامه پیدا نکرد. تا این که حاج احمدآقا زنگ زد و گفت: امام می گویند می خواهم شما را برای شورای نگهبان تعیین کنم. گفتم: اختیار دارند. شورای نگهبان که تشکیل شد، به تهران آمدم. سال 59 و اولین دوره شورای نگهبان بود. دوره اول را سه سال بودم، چون قانونش این بود که شش نفر بیرون می رفتند و شش نفر دیگر می آمدند که یکمرتبه دوره همه شان با هم تمام نشود و هر بار فقط دوره شش نفرشان تمام شود. قرعه به اسم ما اصابت کرد و گفتیم: الحمدالله و رفتم بیرون، ولی نگذاشتند و گفتند بیایید در دیوان عدالت اداری.

*چه سالی؟

- سال 63 مرحوم آیت الله خوانساری به رحمت خدا رفته و بازاری ها خدمت امام رفتند که یک کسی را برای امامت آنجا(مسجد حاج سیدعزیزالله) تعیین کنند.آقای (شیخ حسن)صانعی آمد به دفترم در دیوان و گفت : «امام گفته اند بروید آنجا ». استعفا دادم و رفتم آنجا .در دوره های بعد هم عضو شورای نگهبان بودم. بعد از فوت امام هم آقا مرا خواستند برای شورای نگهبان . فقط همان سه سال را شورای نگهبان نبودم و تا حالا بوده ام.

*در مورد مسئله بانک ها هم ظاهراً مسئولیتی داشتید ؟


- آقای حاج شیخ یوسف صانعی یک روز مطرح کرد که مسئله بانک ها را باید شرعی کرد . می خواست با آقایان فقها مشورت کند و مسئله اش این بود که سودهایی که از بانک ها می گیرند ، چون از حد تورم پایین تر است ، سود نیست که بشود ربا . یک کسی پول را داده به بانک که بانک به مصارفی برساند و سودی که به او می دهند ، قدرت خرید آن به اندازه قدرت خرید اولیه پول نیست ، بنابراین ربا محسوب نمی شود . من به ایشان گفتم مسئله بانک ، مسئله یک دسته خاص نیست . شما به عقیده خودتان می گویید این ربا نیست. اما این، مسئله بانک را حل نمی کند . مردم از علمای دیگر تقلید می کنند که عقیده شان با عقیده شما مخالف است . پرسید : «پس چه کار کنیم ؟» پیشنهاد کردم که از راه عقود شرعیه مسئله حل شود. گفت : «پس من به آقای نوربخش می گویم که شما می روید ». قبول کردم و رفتم .

*پیشنهادهای شما تدوین و چاپ هم شده است ؟

- بله، بانکی ها چاپ کرده اند .

*بانک ها با توجه به احکام شرعی به ربا آلوده نیست ؟

- نمی شود نظر داد که خلاف شرع هست یا نیست . باید تک تک این عقود را مطالعه کرد و دید چه جور قراردادهایی هستند تا بشود حکم داد. بستگی دارد که طبق عقود شرعیه قرارداد ببندند یا نبندند . عمل بکنند یا نکنند .

* اگر طبق عقود شرعیه انجام ندهند رباست ؟

- ربا نیست ، چون قراردادی که می بندند ظاهرش شرعی است. اگر به آن عمل کنند ، سودی که دو طرف می گیرند حلال است ، اما اگر به این عمل نشود، شخصی که پول را در بانک گذاشته ، بانک را وکیل کرده است که در کارهای حلالی خرج شود. اگر عمل نشد ، تصرف این پول برای بانک و مشتری ای که از بانک پول گرفته ، غصبی است ، اما درآمدهایش برای صاحب پول حلال است و ربا نیست .

* پس کسی که پول را در بانک می گذارد ، مشکلی ندارد و کسی که پول را از بانک می گیرد . فقط در صورتی که طبق عقود شرعیه عمل کنند ، حلال است ، آیا این عنوان وکالت پیدا می کند ؟

-بله ، ورقه ای که به مشتری بانک می دهند ، ورقه ای است که به عنوان وکالت که صاحب پول، بانک را وکیل کرده است .

* اگر صرفاً نوشته باشد و وکالتی انجام نشده باشد ، باز هم درست است ؟

-می شود یک معامله باطل . بیش از این نمی شود ، مگر این که طرف قصد ربا کرده باشد .

*در معامله باطل اگر سودی به طرف تعلق بگیرد ، متعلق به صاحب پول است ؟

- بله .

*بفرمائید از کِی با مقام معظم رهبری آشنا شدید ؟

- ایشان یک بار آمدند نجف اشرف .

*قبل از امام؟

- بله ، در سال 31 ، 32 بود . در آنجا با هم آشنا شدیم . ایشان با آقای مسلمی کاشانی رفت و آمد می کردند و ما هم دوست ایشان بودیم .من دیگر ایشان را ندیدم تا وقتی که به ایران آمدم . وقتی شورای نگهبان و مجلس تشکیل شد ، با هم دیدارهایی داشتیم . تا وقتی که توان جسمی داشتم ، جلساتی هم داشتیم . ایشان بسیار خوش فکر هستند و از توان علمی و فقهی قوی و خوبی برخوردار هستند .

*در جلسات فقهی ایشان حضور داشته اید؟
بله.

*وجوه شباهت ایشان و امام چیست؟

- همان طور که ما امام را تشخیص دادیم، ایشان را هم همین جور تشخیص داده ایم ایشان به همان روش امام پایبند هستند. بقیه مدعیانی که سنگ این چیزها را به سینه می زنند ، در عمل پایبند نیستند، اما ایشان پایبند هستند. وقتی می گویم ایشان متد امام را قبول دارند، یعنی از نظر تفکر و عمل در زهد و ساده زیستی و شجاعت و تدبیر و همه چیز مثل امام عمل می کنند.

* از نظر رهبری و عبور از سختی ها و مشکلات، شیوه ایشان را چگونه ارزیابی می کنید ؟

- مشکلاتی که ایشان دارند ، امام نداشتند . مشکلات ایشان کمرشکن است . کسانی که آن زمان ولو به ظاهر طرفدار امام بودند ، یک کاسه بودند و جرئت نمی کردند مخالفت کنند ، اما بعد از امام عده ای جرئت کارشکنی پیدا کردند . هر جا هم تیغشان ببرد می زنند، اما الحمدلله تا حالا کاری از پیش نبرده اند. البته خدا هم کمک میکند. غائله سبز، کم غائله ای نبود. بیست میلیون دلار فقط امریکا خرج کرد.

*به عناصر داخلی اشاره کردید و تفاوت برخورد آنها با امام و آقا . در دهه اول انقلاب، غرب با پدیده هایی مثل اشغال سفارت آمریکا، کلاف سردرگم شده بود. بعد دشمن، خود را بازسازی کرد . در زمان امام ماهواره و اینترنت نبود. الان دشمنی ها پیچیده تر، عمیق تر و گسترده تر شده است.

- ایشان بسیار خوب انقلاب و نظام را رهبری کرده اند. البته کمک خدا و امام زمان(عج) است . از شرایط بسیار دشواری، انقلاب را عبور داده اند.

*از شما به خاطر پاسخ های موجز و دقیق و وقتی که در اختیارمان گذاشتید ممنونیم .

انتهاي پيام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار