به
گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران؛ مادامی که در کوچه های حسرت و
آرزو قدم بر می داریم و همه ی هم و غم خود را به کار می بندیم تا آن را
داشته باشیم و آنگاه که در چند قدمی آن قرار داریم و یا حتی به آن می رسیم،
تازه برق دیگری چشمانمان را می زند و قصه ی رسیدن آرزو و حسرت دوباره
شروع می شود و این چرخ پایان ناپذیر می چرخد تا عمر آدمی را در این چرخش
ها کم و کمتر کند تا پایان پذیر و گاه حسرت ها و آرزوها و قدرت و ثروت
آنچنان چشمانشان را اسیر کرده که حتی بی اجازه اش ثانیه ای برای فکر کردن
نخواهیم داشت.
فکری بر پایان قصه ی هزار و یک شب عمرمان، فکری به
اینکه هم این داشته ها فانی اند و هم ما مسافران که روزی چند تنی از ما از
این قطار زندگی پیاده می شوند و جز خودشان چیزی نمی برند.
پی چرا
حسرت داشتن را باید خورد، زمانی که وقتی به آن رسیدی اندکی بعد باید رهایش
کرد و رفت، چرا این چند روز عمر را نباید در هوای انسانیت و دوستی و مهر و
محبت و سادگی قدم نزد و عطر گلها باغی را در سینه شناخت که نفسمان عطر
تازگی و طراوت به اطرافیانمان ببخشد.
حضرت علی (ع) در حکمت 219 در حکمت نهج البلاغه می فرماید؛ قربانگاه اندیشه ها زیر برق آرزوهاست.
آنچه
داستان زندگی ما آدم ها است، زندگی کردن در کنار سختی و مشقات با بردباری
تمام است؛ پس قدری از خواهش ها و آرزوهایمان بکاهیم و بر عطر دل انگیز
نفس هایمان بیفزاییم که آنچه می ماند همین نفس هایی است که آغشته به
معرفت و انسانیت است و ما بقی هیچ./ز
گزارش از نرجس رئیسی