بهمن قبادي سالها در سينماي هنري تلاش کرد تا نامي برآورد. او دستيار کيارستمي بود و خيلي ها قبادي را سايه کيارستمي مي دانستند، اما اين سايه هيچ گاه رنگ نگرفت.

باشگاه خبرنگاران- شاعري نوپرداز که سني مذهب و اصالتا کرد است، با دختر يک تيمسار شاهنشاهي ازدواج کرده، اما راننده آنها که به اين زن علاقمند است، صبر مي کند تا هنگام انقلاب خود را در صف مجاهدين جا زده و با او و همسرش تسويه حساب کند.
اين شاعر حدود 30 سال در زندان مي ماند و وقتي آزاد شد درپي همسرش به ترکيه مي رود.
"بهمن قبادي" سالها در سينماي هنري تلاش کرد تا نامي برآورد. او دستيار کيارستمي بود و خيلي ها قبادي را سايه کيارستمي مي دانستند، اما اين سايه هيچ گاه رنگ نگرفت و او هيچ وقت نتوانست يک سينماگر روشنفکر درجه يک معرفي شود.
"قبادي" از ابتدا هم آرمان هاي روشنفکري نداشت و تمام تلاش هايش در آن مسير فقط به يک دليل بود يعني شهرت يا همان چيزي که ظاهرا مهمترين علاقه شخصي او در زندگي است. او مي خواست مثل کيارستمي مشهور باشد، اما از سينماي انتلکت آبي برايش گرم نشد.
"بهمن قبادي" از فيلم (کسي از گربه هاي ايراني خبر ندارد) به اين سو پس از دلسرد شدن نسبت به اوج گيري در فضاي جشنواره اي براي ديده شدن سمت جنجال هاي سياسي رفت.
قبادي خيلي دوست داشت که "گربه هاي ايراني" تيپي شبيه فيلم (سنتوري) پيدا کند. "سنتوري "فيلمي بودکه قبل از دريافت مجوز اکران، سي دي آن در بازار پخش شد و به همين علت علي رغم اينکه اقبال تجاري را از دست داد، بسيار بيشتر از حد معمول توسط توده مخاطبان ديده شد و جنجال آفريني کرد.
قبادي هم فيلم خودش را در بازار و به صورت غير قانوني پخش کرد تا جنجال بسازد و در ابتداي  سي دي تصويري از خودش قرار داد که با مخاطبين مکالمه مي کرد تا به اين طريق شناخته شود.
در بطن فيلم هم حضور بي مورد يک خواننده رپ فقط چنين توضيح پذير مي نمود که اين خواننده قرار است مانند ماجراي محسن چاووشي در فيلم سنتوري توجهات را به خود جلب کند.
اما (فصل کرگدن) اوج دست و پا زدن هاي قبادي براي جنجال سازي و ديده شدن است. حضور آرش (يک خواننده ايراني خارج نشين) در کنار مونيکا بلوچي (هنرپيشه خارجي) و بهروز وثوقي (ستاره سينماي قبل از انقلاب) و همچنين يک کارگردان و بازيگر سريال هاي ترکيه اي، ترکيبي را تشکيل مي داد که گرچه حضور اکثرشان در فيلم هيچ لزومي نداشت، اما فقط به درد جنجال ساختن مي خورد.
قطعا در خارج از کشور هم ايراني هايي پيدا مي شدند که به جاي مونيکا بلوچي با آن فيلمساز ترک، نقش کاراکترهاي ايراني را بدون لهجه هاي غليظ تازي ايفا کنند يا حضور بسيار کوتاه و حتي بي کلام آن خواننده ايراني اين سوال را پيش مي کشد که چه لزومي داشت چنين نقشي را او بازي کند؟
پر واضح است که تمام اينها دست و پا زدن هاي قبادي براي جنجال سازي و ديده شدن است و حتي از همين جهات به کيفيت فيلم هم صدمه هاي جدي وارد شده، مخصوصا بازيگراني که فارسي را خوب بلد نيستند.
در مورد بازي بهروز وثوقي هم بايد گفت علي رغم افسانه اي که از ايشان براي بازي در فيلم هاي قبل از انقلاب ساخته شده، وثوق در اين فيلم فقط تيپ بازي کرد، يعني تيپ آدم کم حرف و افسرده.
راننده يک تيمسار شاهنشاهي بدون هيچ دليل قابل مشاهده اي پس از پيروزي انقلاب تبديل به يکي از چهره هاي شاخص مي شود.
آيا فضاي اول انقلاب در محاکمات حساب نشده آن خلاصه مي شود و ترورهاي پرتعداد کوچه بازاري که از دايره هدفگيري مجال انقلابي گذشته بود و هر فرد مذهبي اما معمولي را نيز در امان نمي گذاشت، قسمت ديگري از حقيقت نيست که بدون آن پازل شناخت تاريخي ما کامل نمي شود؟
به هرحال، اشاره به همين چند مورد فوق کافي بود و دقت در ايرادهاي تاريخي_ سياسي اين فيلم مثل غلط املائي گرفتن از خط خط هاي يک خردسال است.
ديروز به بهمن قبادي مي گفتيم شما را چه به سينماي روشنفکري؟ و امروز هم بايد به او گفت شما را چه به سياست؟ 
او به درد اين مي خورد که يک خواننده پاپ باشد تا علاقه مفرطش به شهرت توده اي ارضا شود. عشق به خوانندگي و موزيک عام پسند را در دو فيلم اخيرش به وضوح مي بينيم. همچنين تاکيد بدون جهت و بدون نتيجه گيري اش را بر حس پان کردسيم.
فيلمبرداري کار هم که از نظر فني با کيفيت انجام شده (سواي کار فيلمبردار) در کارگرداني به درد چيزي بيشتر از کارت پستاليسم نخورد، فکر نمي کنم کسي جز با انگيزه هاي سياسي از ته دل اين فيلم را دوست داشته باشد و تحسين کند. به هرحال تشويق يک هنرمند بي استعداد مثل هورا کشيدن براي يک سخنران لال است./ي2

يادداشت از ميلاد جليل زاده.



اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار