به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران شهرکرد:
سمیه یزدانی از زائران شهرکردی در اروند کنار می گوید: اولین جایی که با کاروان آمدیم اروند کنار بود، حال و هوایش خیلی خوب بود، وقتی نیزارها را می دیدم گرما را حس می کردم، واقعا نمی فهمیدم، قابل درک برایم نبود که چطور رزمنده ها اینجا می جنگیدند.
یزدانی افزود: واقعاً من، من به نوعی خیلی با اینا فرق دارم. تو دلم آشوب بود، واقعا من کی ام؟ چطور آدمیام؟ چقدر با اینها فاصله دارم؟
وی ادامه داد: رزمنده ها و شهدا چطور آدم هایی بودن؟ حتماً یه چیزی دیدن، حس کردند، یه ندای درونی بهشون کمک می کرده، نمی دونم! واقعا نمی فهمم!.
زایر اروند کنار گفت: وقتی اروند را دیدم و سوار لنج شدم، اصلا فکرشم نمی کردم اروند این همه ابهت داشته باشه، تازه به وحشی بودن اروند رسیدم.
یزدانی گفت: یادمان شهدا را که می بینی، شهدای گمنام را می گم، واقعاً حس کردم اینا و یادمانشون یه جایی بالاتر از زمیناند، واقعا راست می گن "قطعه ای از بهشته"، یه لحظه، یه آنی بهشون حسودیم شد، یه حسی پیدا کردم که دوست دارم همیشه باهام باشه و زود اینجا و چیزایی را که دیدم فراموش نکنم.
زایر سرزمین نور تصریح کرد: داره باورم میشه من خودم اینجا نیامدم، برام کارت دعوت فرستادند، خیلی خیلی حس و حالم خوبه، دوست ندارم این حس را از دست بدم، دوست ندارم از اینجا بریم خیلی حالم خوبه.
وی با توصیف زیارتگاه شهدای گمنام اروند گفت: روی یادمان شهدا پرچم سبز رنگ از امام رضا علیه السلام بود، حالا فکرش رو بکن هم یادمان شهدا و زیارت شهدا و هم یاد امام رضا علیه السلام بیفتی، اینا چطور کنار هم بودن حکمتش چی بود، یه آن یاد امام رضا (ع) افتادم فکر کردم تو حرم امام رضا هستم، ممنونم از این شهدا.
یزدانی، شهدای گمنام اروند را گمنام نمی داند و می گوید: این شهدا، گمنام نیستند، چه جای با صفایی دارن، خیلی خیلی بالا هستند نمی دونم از اون بالا بالاها من را هم دیدند؟ من که خیلی خوب حسشون کردم، اینا هم بگم اروند اون چیزی که توی تلویزیون دیده بودم نبود خیلی با عظمت!!