شريفينيا
هنر پيشهايست با چهرهاي كه حدود بيست سال يكجور مانده و همين به جا
افتادن تصوير يك بازيگر در ذهن مخاطبين بيشترين كمك را ميكند.
او
پنجاه و هفت سال پيش در بيست و پنجم خرداد ماه و در خاتون آباد از
روستاهاي نزديك خوراسگان اصفهان به دنيا آمد در خلال سالهاي پاياني حكومت
پهلوي و سالهاي آغازين پس از انقلاب اسلامي، شريفينيا علاوه بر
فعاليتهاي پراكندهاش در زمينه ادبيات كودك و نوجوان، به فعاليت سياسي هم
ميپرداخت.
البته منقولات درباره حاشيه تاريخ زندگي شريفينيا خيلي
زيادتر از چند جمله است تا خوانديد و اگر از هنرهاي سياسي و ادبي و ... او
فاصله بگيريم و كم كم به هنر هفتمش نزديك شويم بايد گفت او اولين بار با
نقش كوتاهي در فيلم "پري" اثر داريوش مهرجويي (1373) ديده شد اما در حقيقت
مدتها پيشتر از آن اولين كار بازيگرياش را كليد زده بود يعني كاري كه
شريفينيا را به اوج رساند و يك شروع طوفاني برايش به حساب ميآيد البته
قبل از اينكه مردم شريفينيا را به عنوان بازيگر جلوي دوربين بشناسند، او
از افرادي بود كه در قسمتهاي مختلف (به خصوص عكاسي) در پشت قاب سينما
فعاليت چشمگيري داشت.
هنر
پيشهاي كه اين نگارش درباره اوست با تلويزيون شروع كرد. آن هم با سريالي
كه به قول ادبا (آب در خوابگه مورچگان ريخت) و بنيانهاي تفكر ايراني
درباره فيلم تاريخي مذهبي را زير و رو كرد. شريفينيا در آن سريال هم مسئول
سواركاري اسبها بود هم عكاس هم گرافيست تيتراژ و هم بازيگر نقش "وليد"
سريال امام (ع) در خاطرهي هم مانده و جالب است كه شريفينيا توانست ميان
آن همه هنر پيشه حرفهاي، خودي نشان دهد و ديده شود.
در
سريال امام علي (ع) براي معرفي شخصيت قومي بني اميه، ويژگيهاي شاخص آنان
بين شخصيت تقسيم شده بود يعني معاويه، عمروعاص، مروان و وليد بن عتبه.
وليد
شخصيتي تن پرور، زن بازه و عياش بود و تمام مخاطبين تلويزيون سكانس نماز
صبح چهار ركعتي او را كه با حالت مستي در مسجد كوفه به افتضاح انجاميد به
ياد دارند اين سكانس از آن جهت موثرتر هم ميشد كه تمام مخاطبين از همان
ابتدا ميدانستند كه در اواخر فيلم و در همين محراب شخصيت اصلي قصه يعني
حضرت علي(ع) به شهادت خواهد رسيد و چنين بود كه تضاد بين خلق و رفتار بني
اميه دو رو و منافق با بني هاشم و امير المومنين (ع) راست كردار كاملا به
چشم ميآمد حتي در ابتدا قرار بود نقش وليد را يكي از نابغههاي هزار چهره
سينماي كمدي بازي كند اما آنچنان كه بايسته بود از پس آن بر نيامد و يك نقش
كوتاه در اين سريال بسنده كرد و چنين بود كه شريفينيا چند ماه با سريال
امام علي (ع) مهمان شبهاي سه شنبه ايراني شد و سالها در ذهنها ماندگار
خواهد ماند.
داوود
ميرباقري، نوسينده و كارگردان امام علي (ع) در خلال ضبط اين سريال يك
سينمائي مشهور بنام "آدم برفي "را هم جلوي دوربين برد و براي آن از اكثر
عوامل و بازيگران امام علي (ع) استفاده كرد. شريفينيا در آن پروژه نيز به
عنوان بازيگر حضور داشت و ضمنا دستيار كارگردان بود.
از
آن روز به بعد شريفينيا در سي و سه فيلم سينمايي ديگر هم به نقش آفريني
پرداخت كه در خيلي از آنها مسئول انتخاب بازيگران بود همينطور در خيلي از
اين آثار غير از بازيگري عكاسي هم كرد و حتي در يك دورهي طولاني در تمام
كارهاي مهرجويي دستيار كارگردان بود كه شامل هشت فيلم شاخص اين فيلمساز
پيشكسوت ميشود.
او در اين سالها در پروژههاي سينمايي مختلف، جلوي
دوربين كارگردانهاي شاخص از سينماي ايران رفته كه تعدادي از آن افراد
عبارتند از؛ داوود مير باقري، داريوش مهر جويي، ابراهيم حاتمي كيا، ضيا
الدين دري، بهروز افخمي، مسعود جعفري جوزاني، كمال تبريزي، مرضيه برومند،
پريسا بختآور، حسن فتحي، فريدون جيراني، تهمينه ميلاني، كامران قدكچيان و
همينطور مرحوم علي حاتمي
شريفينيا 10 سال پس از سريال كمنظير و دوران
ساز امام علي (ع) با مجموعه "همسايهها" اثري از محمد حسين لطيفي، براي
بار دوم تقسيم به همكاري با تلويزيون گرفت البته فاصله بين پخش اين دو اثر
ده سال نبود چون ضبط سريال امام علي (ع) پنج سال به طول انجاميد و از
پروژه هاي عظيم صدا و سيما به حساب ميآمد.
اما
"همسايهها" كار كم خرجتر و سريعتري بود شريفينيا در اين سريال همبازي
ستارگاني چون امين حيايي، حسين پناهي و كيان ملكي شد و "همسايهها" هم
امروز جزو مجموعههاي بسيارپرطرفدار صدا و سيماي ايران به حساب ميآيد.
او
پس از اين و در همان سال 1380 دوباره در يك سريال ديگر با محمد حسين لطيفي
كاركرد كه امروز خيلي از مخاطبين نام آن مجموعه را به ياد ميآورند يعني
مجموعه "سفر سبز" اما چند سال بعد و در هزار و سيصد و هشتاد و شش، اين هنر
پيشه را در اثري از مردم سريالهاي روتين ايران ديديم.
"پيامك
از ديار باقي" نام كاري از سيروس مقدم است كه به صورت شبانه در نوروز از
سيماي جمهوري اسلامي پخش شد و مقدار زيادي از وزن خود را از حضور شريفينيا
بدست آورد.
محمدرضا شريفينيا در طول اين سالها به سبب بازيهاي
متعددش در سينما، شخصيتي تيپيكال پيدا كرده بود كه نقش او در "پيامك از
ديار باقي" هم به آنها شبيه بود.
اما
دو سال بعد و در هزار و سيصد و هشتاد و هشت با رفتن به جلوي دوربين
محمدرضا ورزي در سريال "سالهاي مشروطه" سعي كرد از يك سريال ديجيتال مربوط
به تاريخ معاصر ايران بود و ميتوانست تا حدودي در تغيير مسير شريفينيا
او را ياري دهد او در همان سال نقش كوتاهي را در سريال "مختار نامه"ي مير
باقري اجرا كرد.
در سال هشتاد و نه اين شخصيت دوباره به مجموعههاي
روتين بازگشت و براي يك سريال ماه رمضاني جلوي دوربين محمدرضا آهنج رفت.
"ملكوت" يك اثر ماورائي بود كه عادت داريم نمونههاي آن را در ماه مبارك
رمضان ببينيم نكته قابل توجه در اين اثر استفاده كارگردان از پرده كروماكي و
به كارگيري جلوههاي ويژه بود كه از بحث و نقد درباره آنها ميگذريم و
ميرسيم به بازي شريفينيا در يك نقش خاكستري مايل به سفيد
شريفينيا
در اينجا برخلاف خيلي از كارهاي گذشتهاش نقش منفي نداشت يا بهتر است
بگوييم آدم دو رو و متظاهري كه در فيلمهاي گذشته از او ميديديم اين بار
با صحنه بعد از مرگ روبروشده بود و ترحم مخاطب را بر ميانگيخت.
او در
همان سال در قسمت آخر سريال از ياد رفته اثر فريدون حسنپور هم حضوري
افتخاري يافت اگر مسعود اطيابي را ميشناسيد "سهمي براي دوست" نام سريالي
است كه شريفينيا در سال 1390 براي مسعود اطيابي بازي كرد.
و اما سال هزار و سيصد و نود و يك؛
در
اين ماهها، هرجمعه شب، شريفينيا را دوباره در يك پروژه عظيم تلويزيوني
ميبينيم يعني مجموعه "كلاه پهلوي"كه برخلاف سريال عظيم امام علي (ع) نقش
او در آن كاملا مثبت است.
بعد از تمام آثاري كه برشمرديم نوبت ميرسد
به سريالي كه در آن يك شريفينيا مثبت،مهربان، باوجدان و دوست داشتني
ديديم يعني سريال "ميلياردر" انگار او در فيلمهايش نرم نرمك به سمت شخصيتي
پدرانه پيش ميرود و اين ميتواند به كارهايي كه از او ميبينيم تنوع
بيشتري بدهد.
سال
هزار و سيصد و هفتاد يا به عبارتي بيست و يك سال پيش، شريفينيا كار
بازيگرياش را با تلويزيون شروع كرد و اكنون هم آخرين كارهايي كه از او
ديديم در تلويزيون بوده و حتي اينطور كه پيداست از اين به بعد حضور او در
سيما خيلي بيشتر از گذشته خواهد شد.
شب گذشته شريفينيا دوباره در يك
سريال شبانه از حسن مير باقري ديديم يعني مجموعهاي كه پخش آن از اربعين
آغاز شده و پانزده شب مهمان خانههاي ايراني خواهد بود.
به هر حال بازيگري در تلويزيون قابليتها، جذابيتها، خلاقيتها و تنوع خاص خودش را ميطلبد./ي2
نويسنده: ميلاد جليلزاده.