پس از زندگي آدم و حوا و پس از بزرگتر شدن يکي از فرزندانشان اولين زوج عاشق جهان با ياري خداوند با يکديگر ازدواج کردند.

باشگاه خبرنگاران، مردي تنها در روي زمين خاکي زندگي مي‌کرد، زني تنهاتر و دورتر از او در کنار جنگل زندگيش را سپري مي‌کرد، آن‌ها تنها بودند تا يکديگر را در روزي ملاقت کردند...
ملاقاتشان کنار رودخانه‌اي بود که از زلالي آبش مي‌شد چهره‌ي خود را در آن ديد.
مرد و زن غمگين بودند و خدا از آن ها غمگين‌تر....
در حالي که به آب خيره شده بودند خداوند رحمت خود را به آنان ارزاني داشت و محبت را در دلهايشان قرار داد....
زن و مرد مي‌خنديدند باران تندي شروع به بارش کرد، مرد براي آنکه زن خيس نشود دستش را به روي سر زن گرفت، خدا که اين صحنه را تماشا کرد قدرتي به دستان اين مرد عطا کرد تا خانه‌اي براي همسرش بسازد و آن را از ناگواري دور کند...
زن نيز به دنبال آن برگي برداشت و روي سر همسر خود گرفت تا او را نيز از خيس شدن رهايي بخشد...
خدا نيز زماني که اين موضوع را ديد قدرتي به دستان زن عطا کرد تا زندگي شوهرش را زيبا کند....
گذشت روزها و ماه‌ها خداوند به آنان کودکي ارزاني داشت و کودک اشک مي‌ريخت و زن غصه مي‌خورد، خدا که از اين موضوع ناراحت شده بود، به فرستگانش دستور داد تا راه آرام کردن نوزاد به مادرش بياموزند و حب مادرانه را در وجود زن نهاد...
کودک که آرام شد زن خنديد و خدا خوشحال گشت روزهاي آفتابي و باراني از پي هم مي‌گذشت زمين پر شد از آدم‌هاي رنگارنگ و بچه‌ها و مادرهاي شاد که به دنبال چيدن گل‌ها مي دويدند و بازي مي‌کردند....
خدا همه چيز را ديده بود مردي که دستش را بالاي سر زني گرفته بود، زني که در گوشه‌اي از خاک با هزاران اميد گلي کاشته بود تا به فرزندش هديه کند و نگاه‌هايي که به دنبال مهرباني بودند و پرنده‌هايي که...
خدا خوشحال بود، چون ديگر غير از او هيچکس تنها نبود....
برچسب ها: زندگی ، آدم ، حوا ، بزرگتر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار