بسم الله الرحمن الرحيم
نحوه
به اسارت گرفتن خاندان اهل بیت(ع) بسیار سخت و غم انگیز بود، برای درک
بهتر این مطلب به روایتی اشاره میکنم، در يكي از جنگها مسلمانها پيروز
شدند، مرد فاسدي را كشتند. اين مرد همسری داشت. مرد كه كشته شد، هسرش را
اسير گرفتند. او را نزد پيغمبر بردند كه يا رسول الله! شوهرش كشته شد و
همسرش هم اسير است. منتهي آن كسي كه ميخواست اين خانم را بياورد، صاف او
را نزد پيغمبر نبرد. مسير اين خانم را كج كرد. از يك راهي او را برد كه بدن
برادر يا شوهرش را ببيند جيغ بزند. يعني دل اين زن را بسوزاند. وقتي آمد
به پيغمبر گفت: مردش را كشتيم و زنش را اسير كرديم. اين خانم را اسير
كرديم. ضمناً يك شيرين كاري كردم، چه كردي؟ راهش را گرداندم، بدن را ديد
جيغ زد. پيغمبر ناراحت شدند! فرمودند: ما جنگ ميكنيم اما چرا دل زن اسير
را سوزاندي؟
و ما در جریان کربلا میبینیم که پس از شهادت امام
حسین(ع) و اسارت اهل بیت(ع)، زينب كبري(س) را از يك مسيري آوردند كه بدن
قطعه قطعه امام حسين(ع) را ببيند و بسوزد، این در حالی بود که پيغمبر
فرمودند: دل زن كافر را نسوزانيد. و اينها دل نوهي ایشان را سوزاندند.
با همین مقدمه مروری هم بر درسهای عاشورا مخصوصا پس از به اسارت رفتن خاندان عترت(ص) خواهیم داشت.
جایگاه نماز در کربلاامام
حسین(ع) در آن شرایط سخت حتي از مستحبات صرف نظر نكردند، یا حسين عبودیتت
تو در مقابل تير هستي. ديگر حالا نميخواهد اذان بگويي. نه! ميگويند: علي
اكبر(ع) اذان گفت. يعني اذان هم گفته شد. اقامه هم گفته شد. جماعت، اول
وقت، يعني نه امام حسين(ع) از نمازش گذشت و نه از مستحبات آن. شما اين را
حساب كنيد، يك كسي اينقدر عاشق خداست كه همه چيز را براي خدا ميدهد، از
آن طرف هم مثلاً دختر خانم، ميگويد: من لاك زدم نميتوانم وضو بگيرم. حالا
فعلاً نماز نميخوانم. بعداً كه لاكهايم پاك شد نماز ميخوانم. يك امشب
شب عروسي است، حالا باشد بعد قضايش را ميخوانم. يا الآن دارد اتوبوس
ميرود، بگذار برود زودتر به مقصد برسيم. بعد نمازمان را قضا ميخوانيم.
يعني از اتوبوس پياده نميشود. وقت نماز هم هست، كنار مسجد هم هست، يعني ده
دقيقه حاضر نيست، با خدا حرف بزند. البته خدا هم انتقام ميگيرد. در قرآن
يكي از اسمهاي خدا «ذُو انْتِقامٍ» (آلعمران/4) است. انتقام ميگيرد.
يعني در صف جماعت نميآيد، بعد ميرود در صف تخم مرغ ميايستد. نمازش را
ميخواند. به جاي اينكه دو تا دعا كند، حديث داريم بعد از نماز واجب، دعا
مستجاب است. اين به هواي اينكه وقتش تلف نشود ميدود. پشت چراغ قرمز مي
ايستد. اينطور نيست كه اينهايي كه ميدوند به دنيا برسند. خيليها ميدوند
يكجاي ديگر گير ميكنند. منتهي نميداند كه از كجا سيلي ميخورد. نمي دانيم
از كجا سيلي ميخورد.
عاشورا و حفظ فقهدر
جریان گرداندن خاندان عترت(ص) در کوی و برزنهای کوفه و شام، برخی از روی
ترحم به کودکان آنها صدقه میدادند، الله اكبر! وقتي به اهل بيت(ع) صدقه
دادند، زینب(س) فرمودند:
«إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَام» (بحارالانوار/ج45/ص114) صدقه بر ما حرام است. ما سادات هستيم. صدقه بر سادات حرام است.صلابت و قاطعيت در برابر دشمنمسأله
ديگر، گريه همراه با قدرت است، زينب كبري(س) در فراق برادر و مصایب کربلا
گريه كرد، امام حسين گريه كرد. اما گريه ضعف نبود، به دليل اينكه به يزيد
گفت:
«اني لاستصغرك» خيلي تو را كوچك مي دانم. يعني خيلي آدم پستي هستي و این شخصیتهای بزرگ هرگز در مقابل یزیدیان اظهار عجز نکردند.
اين
كلمه «اني لاستصغرك» را يكبار ديگر معنا میكنم، «اني» به درستي كه من
زينب، «لاستصغر»، صغير، صغير يعني كوچك. من خيلي تو را كوچك ميدانم. تو
آدم نيستي كه با تو حرف بزنم. خيلي پست هستي.
یزید ميخواست دل زينب را بسوزاند گفت: وضع چطور است؟ حضرت فرمودند: «
مَا
رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» (بحارالانوار/ج45/ص115) هرچه از خداست زيباست.
فكر نكن اگر ما را كشتي، كشتنها براي ما تلخ نيست. افتخار ميكنيم به اين
شهادتها. غمخواري و دلسوزي براي ديگران اسراي
كربلا به ما گفتند: ضمن اينكه غرق در غم هستيد، ديگران را از غم نجات
بدهيد. چطور؟ زينب كبري(س) خودش داغ ديده است. نزد امام سجاد آمد و فرمود: ا
ي
امام زينالعابدين! غصه نخور. «وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الْطَّفِّ عَلَماً
لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ(ع) لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا
يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ»
(بحارالانوار/ج28/ص55) اي امام سجاد! غصه نخور اينها را شهيد كردند. در اين
سرزمين پرچمي بالا خواهد رفت، كه تا آخر تاريخ محو شدني نيست. غصه نخور. يعني
خود زينب كبري(س)، «اُم المصائب» نمايشگاه همه غصهها در عين حال ديگران
را از غصه در ميآورد. این درس به ما میگوید گاهي آدم خودش هم مقروض است،
بايد سعي كند قرض ديگران را كمك كند، بدهد. نگويد: آقا خودم هم مقروض هستم.
اسرا
نشان دادند، زن ميتواند مديريت بحران داشته باشد. مديريت بحران! هر زني
ضعيف نيست. هر مردي هم قوي نيست. يك زن توانست دوره اسارت را... ببينيد
امام حسين از صبح تا ظهر بود. زينب كبري چندين ماه و چندين سال بود. يعني
زن ميتواند يك مديريت بحران داشته باشد. يعني در سختترين شرايط ميتواند
مديريت كند.
بصيرتدهي، افشاگري،
سركوبي ظالم، سخنرانيهايي كه زينب كبري(س) در كوفه و شام كردند،
ظالمكوبي، مظلوم يابي، افشاگري، كارهاي مهمي بود.افشاگري امام سجاد(ع) در مسجد شامدر
مسجد شام وقتي امام سجاد(ع) روي منبر آبروي يزيد را برد، يزيد ديد الآن
مسجد منفجر ميشود، ممكن است بريزند سر وی و در همان محراب او را بكشند. به
مؤذن گفت: اذان بگو. تا مؤذن اذان گفت، امام سجاد(ع) تهديد را تبديل به
فرصت كردند و فرمودند:
مؤذن بايست. اين اللهاكبر است من هم شهادت ميدهم. بعد فرمودند: «اشهد ان محمداً رسول الله» اين محمد جدّ من است يا جدّ تو؟! يعني
با هر اهرمي خواستند امام سجاد(ع) را ساكت كنند، نشد. اينها ديناميت
بودند. قرآن ميگويد: من ديناميت هستم. يعني مواد منفجره هستم.
اسارت، ادامه دهنده راه شهادتاسرا
به ما گفتند، يكي از درسها اين است كه جنگ هميشه با شمشير نيست. گاهي آدم
با بيانش، گاهي با قلمش، گاهي با تدبيرش، گاهي با صبرش، گاهي با هجرتش،
گاهي با تلاوت قرآن. سر امام حسين(ع) که روي ني قرآن ميخواند ميداني چقدر
چيزها را خنثي ميكرد؟ مردم در مواجهه با این صحنه به خود آمدند و اشاره
داشتند که اینها به ما گفتند: كه اينها مسلمان نيستند. به ما گفتند: اينها
نميدانم از دين برگشتند، اما اين دارد قرآن ميخواند. وقتي به زينب كبري
صدقه ميدهند، ميگويد: صدقه بر من حرام است. يعني چه؟ يعني ما نسل پيغمبر
هستيم. به شما چه گفتند؟ گفتند: ما چه كسي هستيم؟ يعني هر كلمهاش يك
برنامه را خنثي ميكرد. اصلاً همه كارهايشان نارنجك بود. قرآن خواندن امام
حسين(ع) افشاگري بود. صدقه را برميگرداند ميگفت: من سيد هستم. سيد هستي؟
حتي در خرابه شام كه اينها را جا دادند، مردم تماشا ميآمدند، اينها براي
تماشاچيها سخنراني ميكردند. يعني همان تهديدها را تبديل به فرصت
ميكردند.
اسرا را به خانه يزيد بردند. زينب كبري(س) نزد خانم يزيد
رفت طوري حرف زد كه خانم يزيد منقلب شد. امام سجاد(ع) سمت مردها بود. با
پسر يزيد طوري حرف زد كه يك روز يزيد خانه آمد ديد زنش به او فحش ميدهد.
بچهاش هم به او فحش ميدهد. يعني انقلاب از داخل خانه يزيد شروع شد.
پايداري در دعوت به حق و امر به معروفقرآن
ميگويد: اگر به بچهات حرف زدي گوش نداد بايد ولش كني؟ «وَ أْمُرْ
أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِر» (طه/132) يعني با بچهات حرف ميزني
بايد مقاومت كني. نبايد بگويي: گفتم گوش نداد، ديگر ولش كردم. به دخترم
گفتم: با اين حجاب بيرون نرو. گوش نداد. من هم او را رها كردم. گفتم: با
فلاني رابطه نداشته باش، ديدم گوش نميدهد، او را رها كردم. همين!
شما
يك شيشه آب ليمو را اگر ديدي درش باز نميشود دور مياندازي؟ آنقدر دست
به دست ميگرداني تا بالاخره يكي در اين را باز كند. ممكن است گوش به حرف
شما ندهد. گوش به حرف دبيرش بدهد. گوش به حرف استاد دانشگاهش بدهد. گوش به
حرف يكي ديگر بدهد. برو بگو: آقاجان من يك دختر دارم. حرف من در او اثر
نميكند. منتهي اين دختر من چون به شما علاقه دارد، به يك استاد دانشگاهي
به يك دبير دانشمندي، دلسوزي، به عمويي، دايي، ممكن است حرف شما اثر نكند.
امام
(ره) در امر به معروف و نهي از منكر ميفرمايد : اگر ديدي حرفت اثر
نميكند ولي به ديگري بگويي، حرف او اثر ميكند، واجب است به ديگري بگويي.
امام
حسين(ع) را كشتند بلكه اهل بیت(ع) شكست بخورند. اما اينها به قدري از
درون قوي بودند، كه تمام تهديدها، كشتنها، اسارتها را پس زدند بعد
رابطه اينها با خدا... خيلي عجيب است.
شكر خدا در همه حال و به بهترين شكليكي از بچههاي اسير، از او پرسيدند وضع چطور است؟ گفت:
الحمدلله...
ما ميگوييم: الحمدلله! حالتان چطور است؟ الحمدلله! حالتان چطور است؟
الحمدلله! اين بچه داغ ديدهي كربلاست، اسير شده، شكنجه شده گفت:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى» (بحارالانوار/ج45/ص110)
«رمل» يعني شن. به عدد دانههاي شن خدا را شكر. نه صد هزار مرتبه شكر.
خدايا
به آبروي محمد و آل محمد(ص)، ايمان كامل به ما عنایت کن، راه را برای ما
روشن بفرما تا درسهای قیام عاشورا و انقلاب اهل بیت(ع) در دوران اسارت را
درک کنیم./ص