گروه اجتماعي باشگاه خبرنگاران،
روزگار غم سفر آخرين وعده الهي اش را به دوش ميکشيد و به انتظار رخ نمودن قامتي ديگر درس پيغمبري را تکرار ميکرد غم بود و تکرار غصه غرور...
جماعتي چند خفته در ايستگاه ناداني سکني گزيدند و اقامتي هر چند کوتاه را ضميمه نداشتههايشان کردند و شب چهره سياهش را بر دل مرداني انداخته بود که با چکمههاي غرور و با دستان تفستيده در گناه هتک حريم پيغمبري را تمام کردند.
آسمان نيلي اين روزها جاي زد سيلي بر ياسي است که در جوار پيغمبر نيلگون شد.
درد بر جان فاطمه (س) خنجر ميزد و ديدگانش را براي بارش باران سوراخ ميکرد و بيت الاحزان خلوتگهي بود براي او و خفتگان در گور مونسي براي او اما راز اشک هاي فاطمه چه بود؟
اديب يزدي کارشناس مذهبي گفت: گله مندي و اشکهاي حضرت زهرا(س) از عمل و رفتار برخي بود که سفارشهاي پيامبر اسلام را فراموش کردند و همانگونه که پيامبر برگزيده خداست جانشين او نيز بايد برگزيده خدا باشد.
وي ادامه داد: کشتي طوفان زده را کسي ميتوانست به ساحل نجات برساند که از ابتدا پيغمبر او را براي اين ردا تربيت کرده بود.
وي خاطر نشان کرد: تمام دغدغه حضرت فاطمه زهرا (س)اين بود که براي جلوگيري از تفرقه و انحراف در اسلام بايد امت پيامبر در محور يک وحدت واقعي مبتني بر آموزههاي وحياني و سفارش پيامبر حرکت کند.
قدمهايش براي روزگار سنگيني ميکرد و حرف هايش در گوش هيچ کس اثر روزگار چه بر سر خود آورده بود که سايه لطف خداوندي را در شب و روزش با ادله سست پاک ميکرد و لنگه هاي کهنه درب چوبي خانه علي (ع) شايد بهتر ميدانند که آن روز و آن شب صداي شکستن استخوان مادري نالان بيشتر از صداي کهنگيشان بود و کاش ميتوانستند بگويند که قصه درب و ديوار و مادري خميده افسانه نيست./ل
گزارش از محبوبه بابارحيم