حكايت گنجشك و ابراهيم نبي

در ميان ولوله‌ي مردم كوه آتش تاتسجنيق و پادشاه، حكايت گنجشك و ابراهيم رنگ و بويي ديگر دارد.

به گزارش خبرنگار اجتماعي باشگاه خبرنگاران؛ همه نگاهها هراسان به آتش و ابراهيم بود؛ در اين ميان گنجشكي به آتش نزديك مي‌شد و بازگشت.
 ابراهيم از گجشك پرسيد: چه مي‌كني؟  
گنجشك گفت: در اين نزديكي چشمه آبي است و من مرتب نوك خود را پر از آب مي‌كنم و بر روي آتش برافروخته مي‌ريزيم.
ابراهيم گفت: ولي حجم آتش نسبت به ميزان آبي كه تو مي آروي خيلي بيشتر و به هيچ وجه دردي را دوا نمي‌كند.
گنجشك در حالي كه به كار خود ادامه مي داد گفت: مي‌دانم كه نمي توانم آتش را خاموش كنم، اما اين آب را مي‌آورم تا آن هنگام كه خداوند از من پرسيد وقتي كه بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه كردي؟ بگويم : هرانچه را كه از توانم ساخته بود انجام دادم.
و حال خوشا به حال آن گنجشكان سرافراز..../ف
برچسب ها: حکایت ، گنجشک ، ابراهیم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار