باشگاه خبرنگاران :از قافيههاي ابيات پاياني شعر آدمي هنوز نيامده، اما وصف آمدنش چنان شده که قرار را از آن که فهميد خواهد ربود و شور زندگي را به آن که فهميد خواهد رساند.
قافيههاي ظهور چون نور خورشيد است که از لابهلاي شاخ و برگ درختان سر به آسمان کشيده و چون قطره شبنم نشسته بر روي گلبرگهاست.
و اين وصف عدهاي است که به انتظار نشسته اند و نه اينکه تنها به اميد و بي هيچ حرکتي بلکه با تمام وجود در راه تلاش براي آبادي زندگي دنيا و آخرت در حرکتند اما گوشه سينهيشان هميشه اين انتظار را با جان نگهداري ميکنند و در رفتارشان پيداست که منتظر وعدهي الهياند و در وعده الهي خطا راه ندارد، اينان آناني هستند که آفتاب پايان زمان، مهدي موعود بر آنان خواهد تابيد و دلهاشان را به نور زلال هستي روشن خواهد کرد و عدهاي هم دل خوش به زرق و برقهايي شده اند که چون چشمبندي بر چشمانشان شده و مانع ديدن زيبايي حقيقت ميشود.
و اينان همانند آناني هستند که در اين آسمان هدايت شيفتهي ابرهايي شده اند که يقيناً پايدار نيستند و ميگذرند و اين آفتاب است که هميشگي است.
کاش ما هم منتظر باشيم، منتظر ظهور، منتظر کسي که اکمال و اتمام دين در او پيداست کسي که پايان همه شبهات و پايان همه کاستيهاست، کسي که معناي دين و پايان همه کج فهميهاست، منتظر کسي که خواستگاه عدالت است و پايان ظلم و زور، منتظر کسي که مظهر پاکيست و پايان دهند فساد و ناپاکي، منتظر کسي که به فرموده حضرت علي(ع) در خطبهي 150 نهجالبلاغه، جمعيتهاي گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجويان پراکنده را جمع ميکند.
چطور ميتوان انتظار اين همه خوبي را نکشيد، زندگي يعني انتظار و انتظار يعني منتظر، کسي که پيوسته خود را در آينه اعتقادات و دانستههاي خود از حقيقت شستشو دهد، يعني ثانيه ثانيه زندگي با همه آنچه خدا را خشنود ميکند، يعني پاک بودن از هر آلودگي اي که هر چند سخت اما حداقل بخواهيم منتظر باشيم.
انتظار همچون عشق سراسر بيقراري است، بيقراري که در آن شيريني خاصي نهفته است.
انتظار هرچه باشد با عشق و پاکي گره خورده است پس عاشق باشيم و پاک تا منتظر باشيم./ف