آدم‌هایی که اطلاعاتی اساسی درباره خانواده سلطنتی بریتانیا داشتند، می‌گفتند سویل رفاقت نزدیکی با شاهزاده فیلیپ (شوهر ملکه الیزابت) داشته که بعدها به مشکلی بزرگ برخورده است. هنگامی که می‌پرسیدم چرا آدمی مثل سویل باید اینقدر به خانواده سلطنتی نزدیک باشد به من می‌گفتند مساله به بچه‌آزاری (یا بچه‌خواهی) و مرده‌بازی (نکرو فیلیا یا انجام عملی جنسی با جسد مردگان) مربوط است و البته فعالیت‌های داوطلبانه مشهور او در بیمارستان‌ها امکان دسترسی به هر دو مورد را برای او فراهم می‌کرد.

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه وطن امروز، در قلب جامعه به اصطلاح مدنی، زیرگوش بزرگ‌ترین بنگاه خبرپراکنی بریتانیا، بیش از نیم‌قرن طول کشید تا به قول انگلیسی‌ها صدایی به قربانیان یکی از حیوان‌صفت‌ترین مجرمان تاریخ بخشیده شود. سرانجام زماني تجاوزهای جنسی و تعدی فیزیکی جیمی سویل، مجری مشهور بی‌بی‌سی و یار گرمابه و گلستان ولیعهد انگلستان، پرنس چارلز، فاش شد که یک سال از مرگ او می‌گذشت. او از بیش از 600 نفر هتک حرمت کرد که بیش از 450 تن آنان دوران کودکی و نوجوانی‌شان را سپری می‌کردند و دچار آسیب‌های روحی و جسمی شدیدی شده بودند.
 
پاییز امسال، انفجار بمب‌ رسانه‌ای جنایت‌های یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های رسانه‌ای بریتانیا، به معنی خزان اصل گردش آزاد اطلاعات در غرب نيز بود.
 
آیا اینکه رسانه‌های جریان اصلی بریتانیا نیم‌قرن حقایق وحشتناک درباره یک چهره منحرف را سانسور کرده‌اند نشانه تنها نبودن جیمی سویل در ارتکاب جنایات خود نبوده است؟
 
این مقاله سعی می‌کند به چنين سوالاتی پاسخ دهد؛ مثل اینکه چرا حتی پس از اثبات جرائم متعدد سویل در ماه‌های گذشته هرگونه ارتباط میان او و ولیعهد انگلستان و بدنه دربار در رسانه‌های بریتانیا انکار می‌شود؟
 
چارلز-سویل، از کی و کجا؟
 
«برندان تربویل» نویسنده یک سایت مستقل و افشاگر به نام «اکتیویست پست» در نوامبر 2012 به دنبال افشای نخستین اتهامات سویل مقاله‌ای تحقیقی و مستند درباره ارتباط نزدیک او با چارلز، ولیعهد بریتانیا در قالب شبکه مخوف «بچه‌آزاری» منتشر کرد: «متاسفانه بی‌بی‌سی و رسانه‌های جریان اصلی بریتانیا به شکلی از مرتبط دانستن پرنس چارلز و مابقی ایل و تبارش در راس قدرت و برخورداري از مقام ژنتیکی سلطنتی پرهیز می‌کنند، انگار که آنها ورای دسترسی هستند. همین رویکرد قابل انتظار را در یک مورد دیگر به شکلی کاملا کنایه‌آمیز، رسانه‌های اصلی برای مسکوت گذاشتن اتهامات مربوط به جیمی سویل اتخاذ می‌کنند. متعاقب افتضاح سویل، جریان اصلی رسانه بویژه بی‌بی‌سی حالا با دردسرهای بسیاری در زمینه اعتبار و احترام مواجه است. خلاصه هر موضوعي که پرنس چارلز را در جایگاهی غیرقابل اغماض در ارتباط با سویل قرار دهد یا دخالت بالقوه او را در ابراز تمایل شدید به ایجاد روابط غیرطبیعی با کودکان نشان دهد نه‌تنها به شکل رسمی پوشش داده نمی‌شود بلکه به طور کلی مورد انکار قرار می‌گیرد».
 
تربویل در ادامه می‌نویسد: رابطه دوستی چارلز با «جیمی جون جونی‌اش» ظاهرا به دهه 1970 بازمی‌گردد زمانی که این دو در جریان کار با خیریه‌های ویلچر ورزشی برای کودکان با یکدیگر آشنا شدند اما با اینکه صدها عکس و خبر در این باره منتشر شده، بی‌بی‌سی و دیگران هیچگاه حاضر نشدند به این ارتباط بپردازند.
 
مهم‌ترین مراکز خیریه‌ یادشده در منطقه‌ای آشنا برای بسیاری از ورزش دوستان جهان یعنی «استاک مندویل» در شمال‌غرب لندن است. جایی که معتبرترین رقابت‌های ورزشی معلولان به طور مرتب در آن برگزار می‌شود. حال بد نیست بدانید که طبق گزارش رسمی پلیس انگلیس در فوریه 2013 بيست‌و چهار مورد از تجاوزها و تعدی‌های گزارش شده از سوی سویل به کودکان (عمدتا معلول) به همین منطقه مربوط می‌شود.
 
و آیا هیچ ارتباطی نمی‌توان بین این کودک‌آزاری‌ها و خیریه‌هایی که پرنس چارلز و مجری مشهور بی‌بی‌سی را به هم متصل می‌کرد، برقرار کرد؟
 
نه! عجله نکنید، همه چیز به حدس و گمان ختم نمی‌شود. بلکه ارتباط ولیعهد با جیمی بچه‌آزار در اصل بسیار عمیق‌تر از این حرف‌ها بوده است اما برای آنکه به اسرار مگوی چارلز و خاندان سلطنتی پی ببرید، باید ابتدا به درستی از ماهیت «سرجیمز ویلسون وینسنت سویل» مطلع شوید. او نه فقط شوالیه سیاه مقرب ملکه بلکه کلید اسرار سیاه و شیطانی شوهر الیزابت دوم و پسرش نیز هست، کلیدی که یافتنش به معجزه نیاز نداشت چرا که درست جلوی چشم همه در مرکز کانون توجه افکار عمومی یعنی بی‌بی‌سی قرار گرفته بود.
 
سویل نامی مترادف بی‌بی‌سی
 
«دیوید آیک» شناخته‌شده‌ترین افشاگر اسرار سیاه خانواده سلطنتی انگلستان شاید نخستین کسی بود که پرده از حلقه شوم بچه‌آزاری جیمی سویل و ارتباط آن با مناسک شیطان‌پرستی بالادستی‌ها برداشت. این فوتبالیست و خبرنگار ورزشی اسبق بی‌بی‌سی نزدیک به 2 دهه پیش در این‌باره اطلاع‌رسانی کرده بود اما به قول خودش رسانه‌های حاکم بر جامعه چنان افکار عمومی را جهت‌دهی و برنامه‌ریزی کرده‌اند که مردم متوجه هیچ‌چیز غیرعادی نمی‌شوند. آیک در مقاله‌ای بسیار مهم که در اکتبر 2012 با عنوان «جیمی سویل... ورودي فاضلاب» منتشر کرد، او را چنین معرفی کرد: «او یک چهره شاخص بریتانیایی و گنجینه‌ای ملی(!) بود اما کمتر کسی چیزی درباره‌اش می‌دانست. اینکه او به چه کارهایی و با چه کسانی مشغول است. هرچند از خصلتی بین‌المللی و قابلیت ویژه‌ای برای آزار جنسی کودکان برخوردار بود که او را در روش زندگی با بسیاری از نام‌های ابرمشهور همراه می‌کرد».
 
نویسنده انگلیسی، سویل را یکی از نخستین چهره‌های سرگرمی‌ساز در فضای خاص موسیقی دهه 60 توصیف می‌کند که لقب «صفحه‌سوار» یا «disc jockey» یافته و در فرهنگ بزن و بکوب بریتانیایی دهه 60 جایی برای خود باز کرده بودند.
 
سویل از آن چهره‌هایی بود که اگر یک بار بر صفحه تلویزیون سیاه و سفید آن زمان می‌دیدی دیگر محال بود فراموشش کنی، با آن موهای رنگ شده غالبا بلوند، لباس‌های بشدت رنگارنگ و پرزرق و برق همراه با چندین حلقه و جواهرآلات و البته لبخندی شرارت‌آمیز و نگاهی کاملا غیرطبیعی.
 
از آن دست کاراکترهایی که به معنای واقعی کلمه غریب و در عین حال تفرقه‌انگیز بودند. مردم یا عاشقش می‌شدند یا از او متنفر بودند، حد وسطی وجود نداشت. این آقای «صفحه‌سوار» موج‌سوار خوبی هم بود و پس از به هم زدن شهرتی حسابی در مجالس رقص، خودش را به رادیو لوکزامبورگ مشهور دهه 50 و سپس بی‌بی‌سی، رسانه قاهر دهه‌های بعدی رساند. مهم‌ترین برنامه رتبه‌بندی موسیقی پاپ در بریتانیا و چه بسا جهان در فاصله سال‌های 1964 تا 2006 انحصارا توسط او اجرا می‌شد و او مهم‌ترین رازش را جلوی چشم مخاطبان میلیونی بی‌بی‌سی مخفی کرد؛ شوی تلویزیونی «جیمی، ترتیبش را خواهد داد» (Jim’ll fix it).
 
در فاصله سال‌های 1975 تا 1996 که مستقیما با کودکان سروکار داشت این برنامه‌ای زنده از بی‌بی‌سی بود با اجرای تک‌نفره سویل که ظاهرا رویای بچه‌ها را برآورده می‌کرد اما در اصل به کابوس چند نسل از بچه‌های انگلیسی تبدیل شد. آنها برای عموجیمی مهربانشان می‌نوشتند که ترتیب فلان چیز را برای‌مان بده و این شامل هر چیزی از سوار شدن بر یک بالن تا دیدار ستاره پاپ مورد علاقه‌شان می‌شد.
 
سال گذشته تهيه‌كننده اين برنامه فاش كرد سويل را در اتاق رختكن استوديو در حال تجاوز به يك دختر خردسال ديده است.
 
سویل به خاطر فعالیت‌های خیریه هم معروف بود یا دوهای مارتن زیادی که در آنها شرکت می‌کرد. هم به‌طور افتخاری برای درمانگاه عمومی شهر زادگاهش لیدز اعانه جمع می‌کرد هم یک داوطلب و خیر(!) افتخاری در بیمارستان استاک مندویل بود که تعداد زیادی کودک با آسیب‌های نخاعی در بخش ویژه‌اش بستری بودند. در عین حال در بیمارستان روانی کاملا امنیتی برودمور نیز سمت داشت؛ جایی که بسیاری از مشهورترین قاتلان بریتانیا نگهداری می‌شدند.
 
اخیرا فاش شده که او چه در استاک مندویل و چه در برودمور اتاق‌های شخصی برای خود داشت و حتی برای رفت و آمد به حفاظت‌شده‌ترین بخش‌های بیمارستان روانی یادشده، دسته کلید مخصوص خودش را داشت.
 
اما در همان حال که جامعه بریتانیا او را یک شخصیت سرگرم‌کننده با سیگارهای برگ گرانقیمت و تکیه‌کلام‌هایی مثل «پسرا و دخترا»، «حالا بعد... حالا بعد» و «صفای مروت!» که در دهان مردم می‌چرخید مي‌پنداشت، زندگی او کاملا از آنچه تصویر می‌شد متفاوت بود.
 
برخلاف آن «مرد مردمی» که بی‌بی‌سی از او به نمایش می‌گذاشت، سویل یک ابلیس هرزه بود در ارتباط با حلقه‌های شیطانی که فعالیت‌های خیریه را عمدا برای دسترسی به کودکان و نوجوانان در پیش گرفته بود. تازه پس از مراسم ختم قهرمانانه‌اش در سال 2011 و ابراز افتخار بنگاه خبر پراكني بریتانیا به این نمادش بود که یک تلویزیون رقیب، مستندی درباره سوءاستفاده جنسی سویل از دختران کم‌سن و سال منتشر کرد و رفته‌رفته بخش ناپیدای کوه یخی برملا شد.
 
سلطنت از پای‌بست بیمار است
 
اما برملا شدن ابعاد پنهانی اين کوه یخی فقط به خود سویل مربوط نمی‌شد. آیک می‌نویسد: آدم‌هایی که اطلاعاتی اساسی درباره خانواده سلطنتی بریتانیا داشتند، می‌گفتند سویل رفاقت نزدیکی با شاهزاده فیلیپ (شوهر ملکه الیزابت) داشته که بعدها به مشکلی بزرگ برخورده است. هنگامی که می‌پرسیدم چرا آدمی مثل سویل باید اینقدر به خانواده سلطنتی نزدیک باشد به من می‌گفتند مساله به بچه‌آزاری (یا بچه‌خواهی) و مرده‌بازی (نکرو فیلیا یا انجام عملی جنسی با جسد مردگان) مربوط است و البته فعالیت‌های داوطلبانه مشهور او در بیمارستان‌ها امکان دسترسی به هر دو مورد را برای او فراهم می‌کرد.
 
سویل رابطه‌اش با دربار را بشدت جدی می‌گرفت و عموما می‌دانستند که او به‌طور مرتب به کاخ باکینگهام، کاخ کنزینگتون (جایی که پرنس دایانا پس از طلاق از پرنس چارلز در آنجا زندگی می‌کرد) و های گروو (ملک اربابی چارلز در حومه) سر می‌زند.
 
او حتی به نشریه سلطنتی «اسکوایر» گفته بود: «چیزی که درباره من و خانواده سلطنتی وجود دارد این است که من کارها را انجام می‌دهم و پنهانی‌ترین پوشش را به کار می‌برم. من میلیون‌ها سال است خانواده سلطنتی را می‌شناسم.» بنا بر گزارش روزنامه دیلی‌میل انگلستان، پس از مرگ سویل در سال 2011 معلوم شد که وی به چشم یک میانجی‌گر برای حل اختلافات میان ولیعهد و همسرش (چارلز و دایانا) دیده می‌شده که البته با حضور وی این رابطه به طلاق انجامید. «برندان تربویل» حدس می‌زند که پرنس دایانا از طریق نقش واسطه‌گر و شخصیت بی‌پروای سویل بود که پی به عمق فعالیت‌های شیطانی شوهرش چارلز و سایر وابستگان سلطنتی و حکومتی برد و دچار واپس‌زدگی و سپس تقابل با شبکه یادشده شد و سرانجام کناره گرفتن از خاندان مخوف سلطنتی و بعضی فاش‌گویی‌ها به قیمت جانش تمام شد. به نوشته «تربویل» پرنس دایانا که یک زن متشخص و با تمایلاتی طبیعی بود، تصور می‌کرد با تهدید شوهرش، چارلز به افشای مناسک شنیع شیطان‌پرستی که همراه با تجاوز جنسی گروهی به کودکان عمدتا زیر 10 سال همراه بود، می‌تواند وی را از شرکت در چنین مراسمی بازدارد اما زن بیچاره نمی‌دانست که شیطان‌پرستی و مناسک مخفی مربوط به آن نه‌تنها با تار و پود خانواده سلطنتی بریتانیا گره خورده بلکه حلقه «بچه‌آزاری» دامنه بسیار وسیعی از صاحبان قدرت در سراسر جهان را دربر می‌گیرد. چارلز تا قبل از جدایی دایانا، تهدیدهای وی را جدی نمی‌گرفت اما بعد با خبرهایی که احتمالا سویلِ «رابط» از افشاگری‌های اولیه دایانا در مورد «حلقه» به گوشش رساند، فهمید که باید برای حفظ اسرار «حلقه‌شیطانی» که متضمن ارتباط وی با قدرتمند‌ترین افراد جهان بود، کاری بکند و آن قربانی کردن زنش بود. «دایانا» در واقع با تهدید شبکه بچه‌آزاری به افشاگری، حکم قتل خودش را امضا کرده بود و حتی کمی پیش از مرگ از «نیروهایی تاریک» و «اعضای یک سازمان» صحبت کرده بود که وی را می‌پایند. به گفته ندیمه دایانا وي به خاطر آنچه یک کابوس وحشتناک توصیف می‌کرده و در اصل می‌توانسته یک تهدید مستقیم باشد در وحشت از مرگ خود بسر می‌برده. وی گفته بوده که در خواب دیده شخصی (مثل چارلز یا پدرش فیلیپ) در مرگش در اثر پاره‌آجر، تصادف اتومبیل یا ضربه مغزی نقش اساسی بازی می‌کند. همچنین دیوید آیک، پس از مرگ مشکوک پرنسس دایانا در حادثه تصادف اتومبیل در پاریس، در پاییز سال 1997، در کتابی تحت عنوان «بانو می‌میرد» به نقل داستانی اسرارآمیز می‌پردازد. ماجرا از این قرار است که آیک در مصاحبه با یک شامان (جادوگر یا معبّر) اهل آفریقای‌جنوبی درمی‌یابد که پرنسس دایانا هم با وی تماس داشته. او از یک خواروبارفروش محلی که مطمئن بوده تلفنش کنترل نمی‌شود به جادوگر زنگ زده تا رازی را که درباره خاندان سلطنتی دارد با وی در میان بگذارد. دایانا حتی از آن جن‌گیر راهنمایی هم خواسته بود. آن راز چندان هم مبهم نیست چون دایانا در صحبت با دوستانش همیشه از نام مستعار «خزندگان» به جای خانواده سلطنتی استفاده می‌کرد؛ واژه‌ای که معادل عبارتی است که در کتاب مقدس به شکل ظاهری «اجنه» در دوران حضرت سلیمان(ع) اطلاق شده است.
 
نقل‌قول دیگری از وی وجود دارد که مدعی می‌شود عنوان «خزنده» یا «مارمولک»، نامی است که خود اعضای خانواده سلطنتی بر خود نهاده‌اند، چرا که این عنوان در همان فصل کتاب مقدس برای جن‌های خدمتگزار شیطان به کار رفته است. دیوید آیک معتقد است که دایانا می‌خواسته این راز را به جهانیان اعلام کند و حتی با برخی دوستان نزدیکش در این باره مشورت کرده است و وقتی خبر به گوش چارلز رسیده، شیشه عمر پرنسس محبوب انگیسی‌ها شکسته است.
 
سرنخ حلقه شوم در خانه ملکه
 
به کلید اسرار تاریک خانواده سلطنتی یعنی «جیمی سویل» بازگردیم. یک بار وقتی از او سوال می‌شود که چرا اینقدر به مجالس دربار دعوت می‌شود پاسخ می‌دهد: «چون من ذاتا آدم مفرحی هستم و اینها را می‌خندانم». اما آیا یکی از قدرتمندترین خاندان‌های جهان یک دلقک منحرف را به خلوت خود راه می‌دهد تا فقط خنده‌ای کرده باشد؟ این پرسشی است که پاسخ به آن چیستی «حلقه بچه‌آزاری» را روشن می‌کند. دیوید آیک در دهه 1990، در کتاب «بزرگ‌ترین راز» درباره ارتباطات خانواده سلطنتی بریتانیا با دیگر حلقه‌های قدرت جهان از طریق مناسک شیطان‌پرستی شامل تجاوز و قتل کودکان خبر داده بود. حال می‌دانیم که این ارتباطات از نخست‌وزیر اسبق بریتانیا «ادوارد هیث» تا «جورج بوش» پدر و پسر را شامل می‌شود. حتی ردپای برخی شیوخ عرب در این محافل جنایتکارانه به چشم می‌خورد. اما پرسش کلیدی اینجاست که چرا نقش کسی مثل «سویل» در چنین حلقه‌ای اینقدر پررنگ بود. پاسخ این است: ضرورت زمان!
 
در واقع پیش از آنکه مجری مریض بی‌بی‌سی به تامین کودکان بی‌گناه مورد نیاز برای این محافل بپردازد، نقش دلال حلقه را کسان دیگری بازی می‌کردند از جمله عموی پرنس چالز و مرشد او «لرد مونتباتن». مونتباتن هم مانند برادرش یک شیطان‌پرست «بچه‌آزار» قهار بود که نقش حلقه واسط این محفل مخفی را بازی می‌کرد. او بود که در دهه 1960، دست سویل تازه‌شهرت‌یافته را در دست فیلیپ، شوهر ملکه الیزابت و پدر چارلز گذاشت و عملا تربیت شاهزاده اول بریتانیا با لرد مونتباتن بود. اما از آنجا که او از طبقه اشراف بود، دخالت‌هایش در کار دیگر اعضای خانواده سلطنتی کار دستش داد و به خاطر رقابت قدرت در دربار با شاه ادوارد هشتم سابق، برادر بی‌تاج و تخت ملکه الیزابت که چندین هزار سرباز ارتش سلطنتی را به آلمان‌ها فروخته بود، درست مثل پرنس دایانا حذف شد. بمبگذاری قایق تفریحی وی در سال 1979 به ارتش آزادیخواه ایرلند نسبت داده شد اما آنها بلافاصله این موضوع را تکذیب کردند. روشن بود که پس از مرگ مونتباتن یک نفر باید جای کاهن اعظم معبد «بچه آزار»ها را پر کند و «جیمی سویل» با ابزاری که برای جلب کودکان داشت بهترین گزینه بود. وی همان قدر در بیماری کودک‌آزاری پیشرفت کرد (طوری که حتی به برادرزاده و خواهرزاده‌های کم‌سن و سالش هم رحم نکرد) که در سیاست. در حقیقت از سال 1979 تا زمان مرگش در سال 2011، سویل مهم‌ترین دلال سیاسی میان دربار و دو حزب محافظه‌کار و کارگر بود. تصورش را بکنید که وی 11 سال پیاپی تعطیلات کریسمس را مقابل چشم خبرنگاران کنجکاو با مارگارت تاچر و شوهرش سپری کرد. یا اینکه از طریق یکی از اعضای برجسته حلقه شومش، رولند سلبی که عضو ارشد حزب کارگر بود با شاگرد مستعدش «تونی بلر» آشنا شد و وی را به دربار وصل کرد.
 
حلقه جهانی «بچه آزاری»
 
«دوروتی دختر کوچک خانواده بوش در کودکی همیشه از درد ناحیه تحتانی بدنش می‌نالید، وقتی از نزدیکان خانواده دلیل آن را جویا شدم به شایعه‌ای وحشتناک در مورد جرج بوش پدر اشاره کردند. می‌گفتند او به دختر خودش تجاوز می‌کند و این بخشی از رسم خانوادگی بوهمین‌ها بود.» این بخشی از تحقیقات «گرگ‌ هلت» محقق نیوزلندی است که از زبان یکی از همسایگان قدیمی خانواده بوش پدر بیان شده است. تا مدت‌ها مردم آمریکا شایعه بچه‌آزاری بوش پدر را افسانه می‌خواندند تا اینکه همین چند سال پیش در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، یک روزنامه‌نگار آمریکایی مستقل فیلمی کوتاه از مراسم شیطان‌پرستانه بوهمین‌ها را در یوتیوب منتشر کرد؛ مراسمی که یادگار اجداد ایلومیناتی (فراماسون) خاندان اصالتا ژرمنی بوش در جنگل‌های بوهمین آلمان بوده است. گفته می‌شود در این مراسم همه برهنه هستند و یک یا چند کودک کم‌سن و سال را که دزدیده شده‌اند، مورد تجاوز و شکنجه قرار داده و زنده زنده می‌سوزانند. حقیقتا اینها به افسانه و کابوس بیشتر شبیه است تا داستانی واقعی اما با فاش شدن بیش از 600 تجاوز و تعرض جنسی از سوی فقط یک نفر (جیمی سویل) که 450 مورد آنها را کودکان یا نوجوانان شامل می‌شدند، رفته رفته به حقیقتی شوم در رابطه با ماهیت حقیقی خانواده‌های قدرتمندی می‌رسيم که امپریالیسم و استعمار را در جهان اداره می‌کنند. تجاوز و شکنجه کودکان بی‌گناه تا دم مرگ برای افکار عمومی غرب رسم تازه‌ای نیست. «ادوار هیث» نخست‌وزیر سرشناس انگلیس در فاصله سال‌های 74 ـ 1970 مدت‌ها به این جنایت‌ها متهم می‌شد و جالب اینکه او هم یکی از مرتبطین با جیمی سویل بود. بیماری او نوعی پیشرفته‌تر از «بچه‌آزاری» صرف بود. «هیث» که توسط رسانه‌ها «پیرمردی مهربان» معرفی می‌شد، عادت داشت پس از تعدی به بچه‌های کم سن و سال آنها را به صورت سادیسمی شکنجه و در واقع زنده زنده تشریح می‌کرد. بارها روزنامه‌نگاران و حتی بازرس‌های پلیس او را در مورد شایعات وحشتناکی که پشت سرش در جریان بود مورد سوال قرار دادند اما آقای نخست‌وزیر مصونیتی سلطنتی داشت، درست مثل سویل. اما راز ارتباط او با جنایت‌های مزبور در قایق مشهورش نهفته بود که هر آخر هفته او و برخی اعضای «حلقه بچه‌آزاری» را به جزیره‌ای کوچک و مشهور اما همانقدر ناشناخته در آن سوی کانال مانش می‌برد. جزیره «جرسی» که برای سال‌ها و قرن‌ها، اسرار مگوی خانواده‌های سلطنتی بریتانیایی و اروپایی را در خود دفن کرده است؛ بهشت اشراف و ثروتمندان جهان و جهنم کودکان معصوم. کودکانی بی‌سرپرست که در نوانخانه مشهور «آو دلا گارن» نگهداری می‌شدند و هر از چندگاهی مورد لطف و نوازش سلطنتی‌ها و خیرین ثروتمند قرار می‌گرفتند اما در راهروهای تاریک نوانخانه اسرار تاریکی نهفته بود که نه‌تنها به ادوارد هیث، جیمی سویل و پرنس چارلز مربوط می‌شد بلکه بسیاری از میلیاردرها و قدرتمندان گوشه و کنار جهان و تاریخ معاصر در آن شریک بودند، حتی بنجامین فرانکلین، يكي از بنيانگذاران ایالات متحده آمریکا!


انتهاي پيام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.