​متنی که میبینید یه درد نامه ست دردنامه ای که تو یکی از کامنت های وزیر متدین و انسان دوست این مملکت اسلامی گذاشتم تا اگه وجدانش اجازه داد و اونو مطالعه کرد به اندازه ی یک نسیم ملایم و گرم لمس کنه اون حرارت آتشی رو که خدای متعال در قرآن کریم وعده داد ه به ضایع کنندگان حق یتیمانی مثل مادر و خواهر من.....
من سید علی موسوی فارغ التحصیل کاردانی بیهوشی هستم نه یه متکدی که به قصد گدایی بخواد حرفی بزنه......... آره درست متوجه شدید من یه فارغ التحصیل دانشگاهی اونم تو یه رشته ی به ظاهر لوکس و پر درآمد هستم ولی ببینید به دلیل بیداد رابطه بازی و وجود جنایات آشکار حق خوری در استخدام نیرو باید مثل متکدی ها درد نامه بنویسم...آخه شما به عنوان یه انسان قضاوت کنید وقتی من با داشتن یه مادر و خواهر یتیمی که چشم امیدشون به منه که سرپرستشون هستم چکار باید بکنم تا به یه متکدی تبدیل نشم؟؟؟ اگر به این سوال من جواب بدید و کمکم کنید تا آخر عمر مدیونتون میشم.......فقط در نظر داشته باشید که خانواده ی سه نفره ی ما هیچ منبع درآمدی با تاکید میگم هیچ منبع درآمدی نداره.... و همه ی امید ما به آزمون استخدامی تامین اجتماعی بود که بعد از این همه انتظار و درس خوندن برای آزمون در کمال ناباوری توی اطلاعیه ی این آزمون نوشته که فقط کارشناس بیهوشی میگیرن نه کاردان............ حالا میخوام به آقای وزیر محترم و مسلمون و متدین و مومن و انسان دوست بهداشت اینو بگم که>>>>>>> آقای دکتر نمیدونم به این کارای تبلیغاتی که میکنی چقد اعتقاد داری مثل راه اندازی نورآوران سلامت یا انجام جراحی رایگان در مناطق دور افتاده یا شفای چشم فلان دختر یتیم یا......... این رو هم بدون که خواهر من هم یتیمه و برای اینکه با عزت زندگی کنه احتیاج داره به اینکه سرپرستش که من هستم شاغل باشم.....دیگه خودت بقیه شو با وجدانت مرور کن............درسته من و خانواده ی یتیمم برای تو تبلیغات نداریم ولی بهتره در کنار زندگی تبلیغاتی خودتون کمی هم به فکر اون دنیای دائمی باشید نه این مدت کوتاه مسئولیت........فرض کنید تا ابد هر دولتی که تو این مملکت سر کار میاد شما در راس امورش باشید به نظرتون این مدت از پنجاه سال بیشتر میشه؟؟؟؟؟؟ واقعا پنجاه سال زندگی تبلیغاتی ارزش داره یا اون دنیایی که یتیمانی مثل مادر و خواهر من صاحبش هستن و یقه ی افرادی مثل.............
بگذریم درد دل من تازه شروع شده ...........متن زیر را برای بیشتر روزنامه ها و شبکه ها و.... فرستادم تا شاید یه آدمی پیدا بشه و بفهمه زیر پوست این شهر ما هم وجود داریم و داریم له میشیم .......پس شما رو قسم میدم به مادرم فاطمه ی زهرا هر کسی میتونه کمکم کنه تو یه بیمارستانی مشغول به کار بشم تا بتونم عزت مندانه زندگی مادر و خواهر یتیمم رو تامین کنم...آره تعجب نکنید من از همه ی شما آدمای معمولی درخواست کمک میکنم نه از وزیر بهداشت چون غرورم اجازه نمیده به ایشون چیزی بگم تا اون دنیا...............................​


جناب آقای دکتر هاشمی........جناب آقای وزیر.......جناب آقای مسئول...جناب آقای وزیری که شما و همقطارای سیاسی چپ و راستتون ادعای درد مردم رو دارید به دادم برسید.....شاید بگید چرا سلام نکردم .......به شرف و آبروی مادرم فاطمه ی زهرا از شدت درد و بغض دارم خفه میشم..بله این حرف یه جوون 29 ساله است... آقای وزیر مطمئنم که این درد نامه رو نمیخونی ولی با کور سویی ضعیف از امید این دردنامه رو میذارم توی کامنت تون شاید یه شخصی دیگه اونو بخونه اونم نه یه مسئول فقط یه انسان این متن رو بخونه تا لاأقل یک لحظه فقط یک لحظه به این فکر بیافته که آیا واقعا این دنیایی که طول مدت ریاستش فقط 4 ساله ارزش این جنایات رو داره؟ اونم جنایت در حق یتیم هایی مثل مادر و خواهر من؟ ....................پس خوب متن زیرو بخون تا شاید...........
شما رو قسم میدم به جدم فاطمه ی زهرا یکی جواب این سوال منو از طریق ای میل یا شماره تلفنی که میذارم بده. سوالم اینه منی که مدرک کاردانی هوشبری دارم و سرپرست یه مادر و یه خواهر یتیم هستم و از زمان فارغ التحصیلی تا الان همیشه بیکار بودم چیه؟ به جدم فاطمه ی زهرا الان با بغض و گریه دارم این درد نامه رو مینویسم چون با اینکه مدرک کاردانی هوشبری دارم ولی فقط طی مدت طرح سر کار بودم و بعد از اتمام طرح تا الان بیکار بودم به طوریکه امرار معاش من و مادر و خواهر یتیمم از طریق کمک های ناچیز دیگران تامین میشه شما بگید این چیزایی که گفتم واقعا درد نیست؟ واقعا اگه به سنگ هم بگم آب نمیشه؟ من الان 29 سالمه و مجرد هستم اصلا به فکر ازدواج هم نیستم و توی این سن که همه آرزوی تشکیل خانواده دارن من هیچ آرزویی ندارم جز اینکه شب و روز منتظر این آزمون استخدامی تامین اجتماعی بودم و بینهایت واسش مطالعه کردم و با ذوق و شوق منتظر اعلام تاریخ ثبت نام آزمون بودم تا اینکه با دیدن رشته های مورد نیاز تا مرز سکته پیش رفتم چون پیش مادر و خواهر یتیمم نابود شدم چون رشته ی هوشبری فقط کارشناسی میگیرن........حالا تویی که داری این درد نامه ی منو میخونی و مسلمون هم هستی بدون که دارم با گریه این کلمات مینویسم و این گریه یه گریه ی معمولی نیست بلکه گریه ایه که دل هر انسانی رو خون میکنه چون پشت این گریه ی من گریه ی مادر و خواهرم قرار داره که الان تو اتاق کناری دارن ضجه میزنن اونم نه به خاطر بی پولی و یتیمی بلکه فقط به خاطر اینکه دارن میبینن سرپرست شون که من هستم از شدت درد و بی کسی دارم ضجه میزنم چون تنها امیدم برای استخدام از بین رفت و موندم چطوری جواب نیاز های این دو یتیم بدم. ای کسی که این درد نامه رو میخونی قسمت میدم به دل سوخته ی زینب خدا وکیلی تو بگو اینکه یه پسر 29 ساله که هیچ آرزویی واسه خودش نداره فقط میخواد یتیم داری کنه و با هزار امید و آرزو رفته درس خونده تا شرمنده ی مادر و خواهر یتیمش نشه بعد به اینجایی که گفتم برسه دلت رو خون نمیکنه؟ یه لحظه خودتو بذار جای من واقعا بغض گلوتو فشار نمیده؟جون بچه ات جون مادر و خواهرت یه لحظه خودتو جای من بذار واقعا اینکه یه پسر 29 ساله ی مجرد بدون هیچ غروری داره گریه میکنه شما رو حتی به اندازه ی سر سوزنی به فکر فرو نمیبره؟ حالا تویی که داری این درد نامه رو میخونی قسمت میدم به پدر همه ی یتیم ها حضرت علی این حرفای منو به گوش هر مسئولی که میتونی و زورت میرسه برسون...قسمت میدم به دل سوخته ی زینب کبری درد دل منو به دست کسی که مسئوله برسون اصلا قسمت میدم به آه خواهر یتیمم که حرفای منو تا دیر نشده به دست کسی که مسئوله برسون تا کمکم کنه ...من هیچ کسی رو ندارم و تنها جایی که تونستم حرفم بگم همینجا بود اونم بعد از خوندن این اطلاعیه ی استخدامی تبعیض آمیز. برادر یا خواهر عزیزی که این درد منو خوندی میسپارمت به مادرم فاطمه ی زهرا تا عاقبت به خیرت کنه اگه به دادم برسی مطمئن باش دعای مادر و خواهر یتیمم پشت و پناهته....تا دیر نشده با دادم برس.......سید علی موسوی کارداني بیهوشی تلفن>> 09167456764