فمینیسم معاصر، افراطی ترین و مستقیم ترین حمله ی طول تاریخ آمریکا را به خانواده صورت داده است. بنیادی ترین واحد جامعه خانواده است نه فرد، لیبرالیسم ذاتاً ضد خانواده است؛ نگاه او به فرد به صورت عددهایی است که همه با هم برابرند و از یکدیگر مجزا هستند .او افراد را به منزله ی اجزای قابل تعویض یک دستگاه اجتماعی جمعی می بیند و به جایگاه فرد به عنوان عضو خانواده اعتنایی ندارد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، جهانی که فمینیسم معاصر ترسیم میکند جهان عجیبی است و دیدگاهی را علمی می خواند که فقط به طور گزینشی آموزه های علوم مختلف را اتخاذ میکند و رویکردی متناقض و غیر لیبرال به اخلاق است که در آن درستی یک عمل تا حد زیادی به فاعل آن بستگی دارد.

جهان بینی ارائه شده در فمینیسم معاصر شباهت زیادی به شعبده بازی دارد که میتواند تردستی کند به شرط آنکه از زاویه ی خاصی به برنامه ی او نگاه کنید و هیچ تلاشی برای بررسی دقیق کارش صورت نگیرد. در حقیقت نهضت دفاع از زنان در غرب، یک حرکت دستپاچه، بی منطق و یک حرکت مبتنی بر جهالت، بدون تکیه بر سنت های الهی، فطرت و طینت زن و مرد بود و در نهایت هم به ضرر زنان و هم به ضرر مردان که بیشتر به ضرر زنان بوده است .

این قابل تقلید نیست اگر آزادی غربی گزاره موفق و دفاع از حقوق زن حقیقی بود احتیاج به این نبود که بعد از صد سال دوباره عده ای بیایند نهضت به راه بیندازند و جنجال بکنند .پس آن نسخه غلط بود.

نسخه ی فعلیشان هم غلط است و جز به بدبختی و مشکل تراشی برای زن و مرد و به خصوص برای زن به چیزی نخواهد انجامید .خانم سیمون دوبوار، فمینیستی تند رو در مصاحبه ای با بتی فریدن گفت: به هیچ زنی نباید اجازه داد تا در خانه بماند و به امر پرورش کودکان بپردازد ،جامعه باید به کلی تغییر کند و به زنان اجازه ندهد که فقط وظیفه ی پرورش فرزندان را بر عهده گیرند؛ یعنی اگر به هر زنی حق انتخاب در خانه ماندن و پرورش کودکان خود و یا شاغل بودن در بیرون را بدهد اغلب زنان ترجیح میدهند تا در خانه بمانند.

مریکیسن در کتاب خود با عنوان« تعالیم فمینیستی» به تحلیل واژه ی خانه داری می پردازد و ماهیت کارهایی که زنان در خانه انجام میدهند، کارهایی تمام وقت، کم دستمزد یا بدون دستمزد، بدون تعطیلی، مرخصی، ارتقا و بدون حق دریافت خسارت و تکراری است، و می کوشد ثابت کند که نقش خانه داری و بچه داری استثمار گرانه و ظالمانه بود.

 بتی فریدان میگوید: ناتوانی زنان خو گرفته با نقش خانه داری از درک امکانات وجودی خود تنها می تواند قابل مقایسه با بیماران مردی باشد که بخشی از مغز آنان در اثر شلیک گلوله از بین رفته و یا قابل مقایسه با بیماران مبتلا به روان پریشی باشد که قدرت خود را جهت ارتباط با جهان واقعی از دست داده اند. چنین بیمارانی نشانه ی منحصر به فرد انسان بودن را از دست داده اند.

جسی برنارد در کتاب آینده ی ازدواج میگوید: زن خانه دار هیچ کس نیست و خانه داری یک کار به بن بست رساننده است که وی نمی تواند در آن پیشرفت نماید . او در ادامه می گوید: خانه دار بودن، زن را بیمار می کند.

نانسی دموس نیز در نقد این مطلب میگوید: تحریک زنان برای احساس نارضایتی از خانه داری و از خانه بیرون کشیدن آنها برای رضایت مندی بیشتر نتیجه ای جز استرس بیش از اندازه برای آنان نداشته است و بسیاری از زنان دیگر نمی توانند بدون کمک متخصصان و داروها زندگی کنند. زنانی که همواره از جایی به جای دیگر می روند و از حرفه ای به حرفه ی دیگر می پردازند بیشتر گرفتار روابط غیر اخلاقی می شوند.

فمینیسم معاصر، افراطی ترین و مستقیم ترین حمله ی طول تاریخ آمریکا را به خانواده صورت داده است. بنیادی ترین واحد جامعه خانواده است نه فرد، لیبرالیسم ذاتاً ضد خانواده است؛ نگاه او به فرد به صورت عددهایی است که همه با هم برابرند و از یکدیگر مجزا هستند .او افراد را به منزله ی اجزای قابل تعویض یک دستگاه اجتماعی جمعی می بیند و به جایگاه فرد به عنوان عضو خانواده اعتنایی ندارد.

برچسب ها: فمنیسم ، وبگردی ، غرب
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.