اما کمکم عنوان جشنخوانی
به خود جشن و عید نیز اطلاق شد و هر دو مفهوم و معنای مشترکی را به خود
گرفتند. از جمله اینها جشنهای دوازدهگانه سال است که در روزگار ساسانیان و
پیش از آن، با آداب و تشریفات ویژهای برگزار میشد. زیرا ایرانیان برای
هر یک از روزهای ماه، نامی داشتند و هنگامی که نام روز با نام ماه برخورد
میکرد آن روز را جشن میگرفتند...
به طور نمونه فروردین نخستین ماه سال و آغاز
بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه، فروردین روز نامیده میشد و
زمانی که ماه و روز در فروردین ماه با هم مقارن میشد جشن فروردگان را بر
پا میکردند. به همین ترتیب جشنهای اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان،
مردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دیگان (خرم روز)، بهمن
گان و اسفندگان نیز برگزار میشده است.
● «نوروز»
روز
اول فروردین یا «هرمزد روز» نزد ایرانیان، آغاز سال نو و جشنی بزرگ و
باستانی به نام نوروز است. این روز در واقع با وارد شدن خورشید یا مهر به
برج حمل شروع میشود و میتوان آن را سرآغاز تجدید سلطنت و حیات خورشید
دانست. برگزاری روز آغاز سال یا نوروز پیوسته با آداب و سنن ویژهای همراه
بوده است.
در ایران باستان دو جشن نوروز و مهرگان، دو جشن مربوط به
طبیعت بودند که اولی آغاز بهار و دومی آغاز فصل سرما بود. در تاریخ از دو
نوروز بزرگ و کوچک ذکری به میان آمده است. روز ششم فروردین یعنی خرداد روز
را نوروز بزرگ مینامیدند.
در نوروز مراسمی با آیینها و سنتهایی
برگزار میشد که در نهایت وابستگی اعتقادی انسان را به طبیعت و احترام به
مظاهر آن و طلب خیر و برکت را نشان میداد. یکی از این مراسم، جشن
چهارشنبهسوری است.
«ابوجعفر نرشخی» مولف تاریخ بخارا در سده سوم درباره
این جشن مینویسد: «چون در تقویم و روزشماری ایرانیان هر ماه بی کم و کاست
سی روز بوده و هر روز نامی داشته است و پنج روز کبیسه را «بهیزک» و
اندرگاه مینامیدند... و چون در روزشمار تازیان چهارشنبه نامیمون بوده
است، به همین خاطر چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی
میپرداختند و افروختن آتش، نشانه غلبه روشنی بر تباهی و بیماری و موجب
تقدس آن شناخته شد.
در برخی از شهرها نظیر اصفهان، هیزم را به سه دسته
تقسیم میکردند و برخی معتقدند که اشاره به سهگانه دین اهورایی یعنی
«اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» بوده است.
در واقع نوروز، در
میان اقوام مختلف به مفهوم پاکیزگی ادواری و احیا و بازآفرینی متناوب حیات و
آفرینش همه مفاهیم زندگی است که در آن پلیدی رانده و سیاهی زدوده میشود.
شاید خانهتکانی مفهومی از همین اندیشه است. ارواح درگذشتگان فرود میآیند و
چشم انتظار مرحمت هستند. در میان اقوام هند و اروپایی، فرقهای به نام
هیتی Hittie، جشن بهاری و جشن نوروز را بر پا میکردند و ظاهرا وابسته به
گوشه شناخته شدهای از جشن فصلی است که نخستین هدف آن نیرو بخشیدن دوباره
به زمین پس از رکود زمستان و مظهر حیات بر مرگ یا غلبه نیکی بر بدی به شمار
میرود.
در میان اقوام بینالنهرینی، تموز Tammoz یا دوموزی Dumuzi،
خدای رویش گیاه در بینالنهرین که برابر با آدونیس Adonis یونانی، سیاوش
ایرانی، اوزیریس Osiris مصری و آدهون Adhon کنعانی است، به عنوان نماد
چرخه مرگ و تولد دوباره نباتی و نوزایی به شمار میرود.
تموز در اساطیر
آشوری، چوپانی زیباست که در درگیری با گرازی کشته میشود، وی همسر ایشتار
Ishtar است. خشونت ایشتار هر ساله تموز را از میان میبرد و او را به جهان
فرودین میفرستد و بدین ترتیب، فصل خشک آغاز میشود و گیاهان با آن
میمیرند و به همین خاطر ایشتار هر ساله به جهان فرودین سفر میکند تا تموز
(بهار و رویش و باروری) را به زمین بازگرداند.
نزد آشوریها،
یونانیها، مصریها و رومیان که با تمدن خاورمیانه رابطه داشتند، این مراسم
بر پا میشد و یکی دیگر از مراسم تموز جشن آب پاشان بود که هر ساله، بنابر
سنت کهن آشوریان برای مشایعت خدای تموز به جهان فرودین آب میپاشند تا
زودتر بازگردد. چنین رسمی هنوز در ایران به شکل پاشیدن آب به دنبال مسافر
وجود دارد.
جشن اکیتو Akitu نام جشن نوروز در بابل است که همه ساله از
آغاز تا دهم ما نیسان در نیمه دوم سال یعنی در ماه تشریت برگزار میشد و
میان جشن سال نو اکیتو و نوروز ایرانی همسانیهای فراوانی به چشم میخورد.
در
یونان، آدونیس خدایی بود که پرستش او در سراسر حوزه مدیترانه و آسیای صغیر
رواج داشت. او از درختی متولد شد و اسطورهای تمثیلی از مرگ و رستاخیز
طبیعت است. برایش چند روزی را در پایان سال میگریستند (مرگ با زمستان) و
سپس به شادی میپرداختند.
در ظروف سفالی دانههای گیاهی سبز میکردند و آنگاه در پایان جشن بهاری، در آب میافکندند (همانند رسم ایرانیان).
در
مصر بنابر تواریخ و گزارشهای سده چهارم هجری، در نوروز کسی را به عنوان
«میرنوروزی» برمیگزیدند. صورتش را رنگین میکردند و به شیوه محتسب، دفتری
در دست، سوار چهارپایی میشد و از مردم وجه رایج میخواست و همه مردم
آبرومند را به مسخره میگرفت. گویا میرنوروزی و کوسه برنشین بازمانده همین
رسم است.
تکرار نمادین کار آفرینش در ایام جشن نوروز تا زمان ما، در
میان منداییان Mandaeans به جای مانده است؛ تخم کاشتن و سبزه رویاندن در
اعتدال بهاری معمول بوده که با آیینهای کشاورزی همراه شده است و نماد رویش
و بالش گیاهان و نو شدن (نوروز) زندگی انسانی و طبیعت است./س