داستان حقيقي چگونگي کفن و دفن خفتبار و ذليلانه همسر اول رضاشاه و به اصطلاح ملکه مادر پهلويها، توجه مرا نسبت به مطالعه دقيق پايان کار دو شاه منحوس و مستبد پهلوي- "رضا خان و محمدرضا"- و وابستگان درجه اولشان جلب کرد.
خوشبختانه همانگونه که در تاريخ معاصر، درباره برخي عملکردهاي ضد ميهني، ضد ديني و خائنانه پهلويها مثل همکاري آنها با انگليسيها در تجزيه بخشهايي از خاک ايران-بحرين- و اعمال کاپيتولاسيون به نفع مستشاران و اتباع آمريکايي حاضر در خاک ايران، اطلاعات کافي وجود دارد، درباره چگونگي مرگ و پايان کار اين خاندان پليد نيز، حقايق و اسناد تاريخي ثبت و ضبط است.
يکي از مهمترين رويدادهاي دوره دوم حکومت پهلوي
که حتي پس از مرگ شاه و فروپاشي رژيم 2500 ساله شاهي، همه سلطنتطلبان خبيث و
وابستگان رژيم مستبد پلوي، از شرح آن و حتي سخن گفتن درباره آن فرار ميکنند،
مسئله تاسيس حزب واحد رستاخيز توسط محمدرضا پهلوي در اسفند ماه 1353 و تصريح شاه
بر مجبور بودن مردم ايران براي عضويت در اين حزب واحد ميباشد. اسناد تاريخي فرح ديبا را جزء اصليترين پيشنهاد
دهندگان تاسيس حزب واحد رستاخيز معرفي ميکند و شايد به همين دليل باشد که اين زن
خبيث، حاضر به تشريح چگونگي همدستياش در اقدامهاي شاه و ساواک در موضوعهايي مثل
فعاليت حزب واحد اجباري رستاخيز و شکنجهگاههاي مخوف پهلويها نيست.
رضا قلدر به اصطلاح موسس کودتاچي اين سلطنت در سالهاي آخر حكومت استبدادي خود به جزيره موريس تبعيد شد تا در پایان زندگیاش از ابهت و شکوه رضاخاني خبری نباشد و سرنوشتش تلختر از آنچه بدبینترین افراد دربارهاش پیشبینی کرده بودند، رقم بخورد.
مرگ خفتبار "رضاخان ميرپنج" در آفريقا
"رضا قلدر" سرانجام پس از دومین سکته قلبی در"ژوهانسبورگ" مرد. جسد وي را پس از مرگ به مصر بردند و در آنجا به امانت گذاشتند. در اردیبهشت1329, در دوره نخست وزیری"رجبعلی منصور" جنازه به ایران آمد و به شهر ري برده شد و در آنجا دفن شد. ابتدا برخی از نمایندگان جبهه ملی با برگزاری مراسم براي وي مخالفت کردند و قصد داشتند در مجلس سخنرانیهایی درباره دوره "رضا قلدر" و علیه وي ایراد کنند که این امر منجر به نگرانی دربار شد. سرانجام با وساطت "منصورالملک" نخست وزیر وقت با"حسین مکی" و مذاکره مکی با "محمد مصدق" قرار بر این شد که مجلس در این باره سکوت کند و نطقی علیه رضاخان ایراد نشود .
در 24 دیماه 1357 و زمان کوتاهی پیش از پيروزي انقلاب اسلامي، جنازه رضاقلدر بار دیگر به همراه جسد پسرش "علیرضا پهلوی" توسط محمدرضا، نخست به "لسآنجلس" و سپس به "مصر" برده شد."همسران رضا خان":
رضا قلدر، نيز همچون همه پهلويها به
زنبارگي و خست و مالاندوزي و دزدي معروف بود.
همسران "رضا شصتتير" نيز همانند خود رضا قلدر به سرنوشت شومي دچار شدند.
"تاجالملوک"( "ملکه مادر")
"تاجالملوک آیرملو" معروف به "ملکه مادر"، "دومین همسر رضاخان" و
"مادر محمدرضا
پهلوی" بود.
آیرملو در 15 رجب 1294
شمسي در سن 24 سالگی یا به قولی 18 سالگی به عقد رضاخان ميرپنج در آمد.
"اشرف"، "فاسدترين دختر رضاخان" در خاطراتش مینویسد: "هنگام عروسی،
مادرم 24 سال داشت".
دفن زن رضا قلدر در گور دسته جمعي:
ماجرا از اين قرار بود که بدليل عدم پرداخت پول بوسيله رضا پهلوي و ديگر نوادگان تني و ناتني تاجالملوک،"فرح"، بيوه هفتاد ساله محمدرضا، مبلغ پنج هزار دلار براي کفن و دفن زن اول رضاخان ميپردازد، اما غلامرضا پهلوي شياد، آن پول را خرج اعتياد. بيبند و باريهاي خود ميکند و شهرداري نيويورک ناچار ميشود، جنازه بر جاي مانده و در حال گنديدن تاجالملوک را به همراه جسد تعدادي از ولگردها و بيخانمانهاي نيويورک در گوري مخصوص اين افراد دفن کند."قمر الملوك" همسر سوم رضاقلدر:
رضا خان كه به زن بارگي معروف بود در سال 1306 با زنی از خانواده قاجار ازدواج كرد، به نام "قمرالملوك" كه "غلامرضا" از اوست. نام اصلی وي "قمرالملوك" بود و تعلیمات ابتدایی و متوسطه را دیده بود و با اصول معاشرت آشنایی داشت. گفتهاند که روز عید قربان، هنگامی كه رجال كشور برای سلام نزد "احمدشاه" رفته بودند، وزیر جنگ(رضاخان) لبخندزنان به "مجدالدوله" گفت: "به من خبر دادند كه شما نوه بسیار زیبایی دارید و من خواستم موافقت كنید كه او را به همسری خود انتخاب كنم". مجدالدوله با این پیشنهاد موافقت كرد و روز بعد رسماً مراسم خواستگاری انجام شد. پس از موافقت در حالی كه "توران" 17 ساله و رضاخان 47 ساله بود، در سال 1300 ازدواج صورت گرفت.یك سالی كه رضا شصتچي با توران زندگی كرد همیشه میان تاجالملوك و او به علت حسادت تاجالملوك، دعوا و جنجال بود و تاجالملوك، توران را در فشار قرار داد.
به هر حال دسیسه چینیهای تاجالملوك از یك سو و بدخلقی رضاخان از سوی دیگر، توران جوان را كه به اجبار ازدواج کرده بود عاصی کرد و روابط این دو را تیره ساخت. رضاقلدر این زن را پس از یك سال طلاق داد. تنها لطف رضاخان به ملكه توران، اجازه نگهداری از فرزند بود؛ اما به نقلی دیگر رضاشاه هرگز توران را طلاق نداد و همچنان توران در حلقه نكاح او بود.
توران پس از جدایی، با پسرش غلامرضا زندگی میکرد و سالها بعد در سال 1324 با ملکپور (بازرگان معروف) ازدواج کرد. او پس از انقلاب اسلامي، ایران را ترک کرد و در آلمان اقامت گزید تا اینکه بر اثر کهولت سن به خانه سالمندانی در پاریس سپرده شد و همانجا به سال۱۳۷۴در سن ۹۱ سالگی مرد.
"فرزندان رضاخان":
رضاقلدر 11 و به روايتي 12 فرزند داشت که نخستین پسرش، محمدرضا بعد از او به سلطنت رسید.
"اشرف پهلوي"، امالفساد دربار:
اشرف پهلوی که فساد او شهره عالم بود،
"خواهر همزاد محمدرضا" است. او پس از اتمام تحصیلات رایج آن زمان، بنا به توصیه پدرش با
"علی قوام" پسر "قوامالملک شیرازی" ازدواج کرد که بعد از ۲۰ شهریور این ازدواج به طلاق انجامید.
دومین ازدواج اشرف با "احمد شفیق"، خواهر زاده "ملک فاروق" "پادشاه مصر" بود. وی در دوران نخست وزیری مصدق به خاطر دخالت در سیاست و حمایت از مخالفان دولت از کشور تبعید شد و به فرانسه رفت و قبل از کودتای 28 مرداد وارد تهران شد.
بعد از مدتی، ازدواج اشرف با شفیق به طلاق انجامید. اشرف بعد از سال ۴۰ با جوان تحصیل کردهای به نام "مهدی بوشهریپور" در پاریس ازدواج کرد. اشرف بخاطر نوع شخصیت و دخالتش در سیاست ایران و دست داشتن در معاملات مالی و اقتصادی و نیز زندگی خصوصی جنجالبرانگیز و مفاسد اخلاقی گسترده، مورد انتقادشدید مخالفان حکومت پهلوی قرار داشت.
فساد
مالی و اخلاقی اشرف پهلوی به حدی بود که حتی "ساواک" را به واکنش واداشت و رفتارهای
او را مغایر شئون سلطنت گزارش کرد. خبرهای متعدد از دخالت او در قاچاق مواد مخدر
در کنار عیاشی و ولخرجی، در همه محافل بر سر زبانها بود.
اشرف در
سالهای پس از انقلاب اسلامي در آمریکا زندگی میکرد و در حال حاضر از سرنوشت او خبری در
دست نیست. چند سال پیش، جسته و گریخته، خبرهایی از ابتلای او به آلزایمر شدید
حکایت میکرد.
سرنوشت شوم "فرزندان اشرف":
"شهريار شفيق":
"شهریار شفیق" با نفوذی که در ارتش ایران داشت قصد انجام کودتایی را
برای بازگرداندن شاه معدوم به ایران داشت که در نهایت در روز جمعه 16 آذر 1358 هنگام خروج از اقامتگاه اشرف، به ضرب دو گلوله افراد مسلح که به پشت گردن و سر وی اصابت کرد، كشته شد.
"آزاده شفيق"
آزاده شفیق "دختر اشرف" و همکار
"بهروز صوراسرافیل" در شبکههای ماهوارهای سلطنتطلب، به دلیل نامعلومی مرد.
آزاده در سالهای بعد از انقلاب اسلامي با راه اندازی کمپین و انتشار روزنامه "ایران آزاد" با همکاری "بهروز صور اسرافیل"، از دیگر عناصر سلطنت طلب به فعالیت علیه جمهوری اسلامی ايران پرداخت.
"غلامرضا پهلوي" شاهزاده دزدها:
غلامرضا
پهلوي، "دومين فرزند پسر رضا ميرپنج" يا رضا شصتتير است. او در 25 ارديبهشت 1302 در تهران به
دنيا آمد. مادرش توران، "همسر
سوم رضاشاه" بود. توران دخترخاله "وثوقالدوله"، عامل "قرارداد 1919"بود كه ايران را
به مستعمره انگليس تبديل ميكرد، اما اين قرارداد به مرحله اجرا درنيامد.
یکی از منابع در آمد غلامرضا پهلوی، قاچاق مواد مخدر بود. "فریده دیبا" (مادر فرح دیبا)در مورد فعالیتهای وی میگوید: "من گاهی اوقات به دخترم (فرح) میگفتم این درست نیست که غلامرضا به عنوان برادر محمدرضا به ساختمانسازی مشغول باشد و یا از خارج دستگاه تلویزیون وارد کند!” غلامرضا در خانوادهی پهلوی به خست فراوان معروف بود.
حمایت غلامرضا از اشرف
هم نه از این بابت بود که آنها خواهر و برادر ناتنی بودند، بلکه بیشتر از آن جهت
بود که با هم شریک تجاری بودند! غلامرضا همیشه از فرط استعمال تریاک چشمانش قرمز بود و لباسش بوی تریاک میداد!
غلامرضا در سال ۱۳۲۰ و پس از کنار رفتن رضاخان پالاني از سلطنت به همراه پدر مجبور به ترک ایران و اقامت در آفریقای جنوبی شد. او در سال۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و کسی از سرنوشت او خبر ندارد.
"عبدالرضا پهلوي"
"عبدالرضا
پهلوی" درمهرماه 1303 به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و
مقدمات نظام را در تهران سپری کرد. سپس به همراه برادرش محمدرضا برای تحصیل به
مدرسه "انستیتو لو روزه" سوییس فرستاده شد. پس از بازگشت به ایران در سال 1315 وارد مدرسه نظام و دانشکده افسری شد.
او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضاخان در
سال 1323 برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد در "دانشگاه
هاروارد" به آمریکا رفت.
عبدالرضا پس از
اتمام تحصیلات در سال 1326 به ایران بازگشت و علیرغم داشتن
تحصیلات عالیه در رشته اقتصاد تنها سمت تشریفاتی ریاست افتخاری برنامه هفت ساله
دولت به او سپرده شد.
او در سال 1329 ازدواج کرد اما به دلیل مسایل خانوادگی و شخصی و اختلاف همسرش با محمدرضا پهلوی از دربار دوری میجست و بیشتر وقت خود را صرف شکار و تاکسیدرمی حیوانات و کشاورزی و رسیدگی به زمینهای کشاورزی ۳۷۰۰ هکتاری خود در دشت سازی میکرد. وی همچنین چندین دوره ریاست مجمع جهانی حفاظت از حیات وحش را به عهده گرفت!!!
نامبرده پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به اتفاق خانوادهاش کشور را ترک کرد و هیچکس از محل زندگی او اطلاعی ندارد و گفته میشود که نام خانوادگی خود را هم تغییر داده است .
"احمدرضا پهلوي"
احمدرضاپهلوی "هشتمین فرزند و پنجمین پسر رضاخان ميرپنج" بود. او در سال ۱۳۰۴به دنیا آمد و پس از تحصیلات ابتدایی مشغول تحصیل در مدرسه نظام بود که پس از برکناری و تبعید پدرش در سال ۱۳۲۰با او به آفریقای جنوبی و در سال ۱۳۲۳برای ادامه تحصیل به بیروت رفت."فاطمه پهلوي":
فاطمه پهلوی "دهمین فرزند رضاخان" درسال ۱۳۰۷ متولد شد. تحصیلات متوسطهاش را نیمه تمام گذاشت و سپس در بیروت، اروپا و آمریکا ادامه تحصیل داد. در زمان رضا شاه، دربار ایران طرحی برای ازدواج فاطمه با خسرو خان قشقایی در دست داشت که با شکست مواجه شد. پس از مرگ پدرش، ابتدا در مرداد ۱۳۲۷با یک روزنامهنگار آمریکایی ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر دو پسر شد. این ازدواج موجب اعتراضاتی در ایران گردید، چرا که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان ممنوع و ازدواج زن ایرانی با تبعه سایر کشورها نیاز به کسب اجازه قبلی از دولت ایران داشت. نادیده گرفتن این دو مورد موجب شد تا فاطمه پهلوی از امتیازات خود محروم گردد.از سوی
دیگر دربار نیز نسبت به این ازدواج روی خوشی نشان نداد. چرا که فاطمه پهلوی جشن
ازدواج خود را در پاریس و درست در روزی برگزار نمود که دربار ایران به مناسبت
"دفن رضاخان" در کشور عزای عمومی اعلام کرده بود. اخبار این ازدواج و همزمانی آن با
عزاداری به صورت بسیار پر سر و صدا در مطبوعات انعکاس یافت.
سرانجام
دربار در سال ۱۳۳۲به فاطمه پهلوی و شوهرش اجازه بازگشت به
کشور را داد. در مرداد ۱۳۳۸ فاطمه از شوهر آمریکایی خود طلاق گرفت و
در آبان همان سال با "سپهبد محمد خاتمی" ازدواج نمود. خاتمی در سال ۱۳۵۴در حال کایتسواری در حوالی سد دز با
کوه برخورد کرد و کشته شد.
"فاطمه پهلوی" از جمله اعضای خاندان پهلوی بود که به فعالیتهای اقتصادی روی آورد و یکی از سهامداران اصلی «شرکت سی.آر.سی» بود که در سال ۱۳۴۳باشگاه پرسپولیس را راهاندازی نمود. اندکی پیش از انقلاب اسلامی، او روانه خارج از کشور شد. مدتی ساکن پاریس بود و سپس به لندن رفت و در سال ۱۳۶۶ در آنجا مرد. وی کاخهای متعددی در تهران و شمال ایران داشت.
"شمس(خديجه) پهلوي":
"شمس (خدیجه) پهلوی" در سال 1296 به دنیا آمد. او پس از سپری کردن تحصیلات رایج در آن زمان، به اصرار پدرش با "فریدون جم" فرزند "مدیرالملک جم" (وزیر و نخست وزیر دوره قاجار و پهلوی) ازدواج کرد. لیکن پس از کنارهگیری رضا شاه از سلطنت، از همسرش جدا شد و چندی بعد در سال ۱۳۲۲با "عزتالله مینباشیان" که هنرمند بود آشنا شد و در سال ۱۳۲۴در قاهره با او ازدواج کرد. همسر جدید او نام و نام خانوادگی خود را به "مهرداد پهلبد" تغییر داد. مهرداد پهلبد در سال ۱۳۴۳به وزارت فرهنگ و هنر منصوب گردید و تا ۱۳۵۷در این سمت باقی ماند.
شمس و
خانوادهاش در شهریور ماه سال ۱۳۵۷ کشور را ترک کردند و چندی بعد در کشور
"ترینیداد و توباگو" در منطقه کارائیب ساکن شدند.
شمس
پهلوی در اسفند ۱۳۷۴در سن ۷۸سالگی مرد و در ایالت کالیفرنیا به گور سپرده شد.
"محمودرضا پهلوي":
محمودرضا پهلوی "نهمین فرزند و ششمین پسر رضا خان شصتچهار" در مهرماه ۱۳۰۵به
دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد. او پس از برکناری
و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا شاه به ایران بازگشت و
چندی بعد برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی در دانشگاه کالیفرنیا
و میشیگان به آمریکا رفت.
او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد که این ازدواج پس از سه سال به جدایی انجامید. محمودرضا در سال ۱۳۴۳ با "مریم اقبال" دختر "دکتر منوچهر اقبال" ازدواج کرد ولی نامبرده نیز پس از مدتی از او جدا شد .وی در سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در سال ۲۰۱۰ در کالیفرنیا مرد.
"حمیدرضا پهلوی"؛ فردی معتاد و هوس باز:
"حمیدرضا پهلوی" از سوی خاندان سلطنت متهم بود که در مجامع و محافل موجبات آبروریزی خانواده سلطنتی را فراهم میآورد تا اینکه در سال ۱۳۴۰ به طور کامل از دربار طرد شد و عنوان شاهزادگی از وی سلب گردید.
حمیدرضا؛ برادر
کوچکتر محمدرضا شاه معدوم، نیز سوابقی زیادی در مفاسد اخلاقی و اقتصادی دارد؛
او معتاد به هروئین بود و زنان بدکاره و کابارهای را به خانه میآورد. حمیدرضا
پهلوی رقیب اشرف در قاچاق مواد مخدر بود. "هما"، همسر حمیدرضا، نیز معتاد به هروئین و بدکاره بود و حمیدرضا از او
به عنوان وسیلهای برای تامین مقاصد خود اعم از تهیه هروئین و جمع کردن زنان زیبا
به دور خود، استفاده میکرد.
در یکی از اسناد آمده است:
همسر حمیدرضا به نام هما مثل او معتاد به (هروئین) است و در عین حال سابقه نامطلوبی از لحاظ عصمتی دارد، حتی با دارو دسته "پری غفاری" دمساز است و خانهای در تخت جمشید دارد و اصولاً زن شرعی او نبوده و دو بچه فعلی آنها به نام "بهزاد" و "نازک" به طورغیرشرعی به دنیا آمدهاند و تنها وقتی خواستهاند به لندن بفرستند یک کلاه شرعی درست کردهاند و برایشان شناسنامه گرفتند.
این زن هرزه به شدت مورد علاقه حمیدرضا بوده و به این جهت از تمام کارهای نامشروعش چشمپوشی مينمود، به طوری که حتی در برابر خیانتهایش نیز سکوت میکرده است. هما در کنار فساد اخلاقی، به هرویین اعتیاد شدیدی داشت و به همراه حمیدرضا مرتباً آن را استعمال میکرد.
فرزندان حميدرضاپهلوي با رسواييهاي خود در کشورهاي
غربي وارث خوبي براي وي نبودند و هر دوي آنها به سرنوشت شومي از بين رفتند.
سرنوشت فرزندان حميدرضا:
"نازک پهلوي":
نازک پهلوی با هویت جدید در کشور انگلیس مشغول به بازیگری در فیلمهای غیراخلاقی بود. نازک پهلوی دختر شازده حمیدرضا پهلوی و دختر عموی "رضا ربع پهلوی" در سن 29 سالگی در پاریس مرد. اما حرف و حدیثهای زیادی پیرامون مرگ او وجود دارد.
هیچ توضیحی درباره علت مرگ نازک پهلوی از سوی خاندان فاسد پهلوی داده نشده است. ظاهرا "لیلا پهلوی" خواهر خودکشی کرده رضا ربع پهلوی از زندگی غیر اخلاقی و سرنوشت شوم نازک آگاه بوده است.
گفتني است، حتی قبر او در پاریس بی نام و نشان و متروک بوده است.
"بهزاد پهلوي":
بهزاد برادر نازک، در سال 1983 در اسپانيا مرد و در همان جا در گورستان دفن شد.محمدرضد پهلوي و فرزندانش:
سرنوشت فرزند رضا شصتچي،"محمدرضا پهلوی"، نیز بیشباهت به سرنوشت پدرش نبود. محمدرضا که به گواه دوستانش همچون "حسین فردوست" فردی فاقد اعتماد به نفس بود، در دورههایی از عمر منحوس خود دچار افسردگی شدیدی شد، تا آنجا که سفارت آمریکا در ایران به صراحت به آن اشاره میکند. بر اساس اسناد سفارت آمریکا، او قبل از 28 مرداد سال 1332 یکی از دورههای افسردگی را پشت سر گذاشت. همین اسناد نشان میدهد که در روزهای پایانی حضورش در ایران در سال 1357 باز هم افسردگی دیرین به صورتی فلجکننده به سراغش آمد و تا لحظه مرگ رهایش نکرد. سرنوشت تراژیک او نیز همچون پدرش با مرگ در سرزمینی بیگانه (مصر) و در انزوا رقم خورد تا همگان شاهد پایان تلخ دیکتاتوری باشند که رویای تمدنی بزرگ را در سر میپروراند و در این راه از سرکوب شدید مخالفانش فروگذار نکرد.
"ثریا
اسفندیاری" همسر شاه معدوم:
دختر
"خلیل اسفندیاری" و "آوا کارل"، متولد 1311 در چهارمحال و بختیاری، شهرستان نارسان، روستای قهفرخ" (فرخ شهر کنونی) متولد شد. وی یک برادر کوچکتر به نام بیژن داشت.
دوران کودکی او در برلین گذشت و در سال 1316 به همراه خانواده به ایران بازگشت و در
اصفهان در مدرسه آلمانیهای مقیم اصفهان به تحصیل پرداخت و زبان فارسی را نزد معلم
خصوصی فرا گرفت. با تعطیل شدن مدرسه آلمانیها در سال 1320 پس از اشغال ایران، ثريا وارد مدرسه "ميسیونرهای مبلغان انگلیسی" شد و تا 15 سالگی در این مدرسه بود. در
سال 1326 به سوئیس رفت و زبان فرانسه را آموخت و در آنجا بود که توسط شمس برای
ازدواج با محمدرضا شاه انتخاب میشود و در یک مهمانی رسمی در سفارت ایران به
محمدرضا شاه معرفی شده و در 23 بهمن 1329 با وی ازدواج میکند.
"ليلا پهلوي":
لیلا پهلوی در حالی که نزدیک به ۹ سال داشت، مجبور به ترک ایران و زندگی در تبعید شد. در تبعید، شاهد مرگ پدرش و حوادثی بود که برای خانوادهاش در سالهای اولیه انقلاب اسلامي پیش آمد. خاطرات تلخ از رویدادهای تلخ زندگیاش وی را به بیماری افسردگی مبتلا کرد.
دختر محمدرضا، در سن ۳۱ سالگی، در اتاقش درهتل "لئونارد" واقع در مرکز شهرلندن، با مصرف بیش از اندازه قرصهای خوابآور خودکشی کرد. علت مرگ وی خودکشی با مصرف حدود ۲۷۰ قرص خوابآور شناخته شد. ليلا در زمان مرگ ۳۱ سال داشت و مجرد بود.
"عليرضا پهلوي"
علیرضا پهلوی "سومین فرزند محمدرضا پهلوی"، دیکتاتور سابق ایران، از همسرش فرح بود. فرزند نخست آنها "فرحناز" و دومین فرزندشان رضا، ولیعهد بود. علیرضا و لیلا فرزندان کوچکتر شاه معدوم و فرح بودند. رضا به یاد بنیانگذار سلسه پليد پهلوی (رضاخان) و علیرضا به یاد علیرضا برادر تنی محمدرضا که در سانحه مشکوک هوایی کشته شد، به این اسامی نامیده شدند .
در تاریخ۱۴ دی ۱۳۸۹
خورشیدی، برابر با۴ ژانویه۲۰۱۱ میلادی، علیرضا پهلوی در منزل شخصیاش
درخیابان نیوتون غربی در محله "سات
اِندبوستون"،
به ضرب گلوله، به زندگی خود پایان داد.
ای کاش بعضی از مردم بدون مطالعه و آگاهی طرفداری بی مورد از این خاندان و بازماندگانشان نکنن.
تاریخ را فاتحان می نویسند
مصاحبه هاشون هم ببینید مخصوصا اون رو که درمورد جایگاه زن هست از نظر شاه ملعون