رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنهای بعد از شهادت فرزند این مادر دلیر فرمودند: «او اولین فرد نظامی بود که من در نماز به او اقتدا کردم.»
به مناسبت درگذشت مادر شهید شیرودی، ذکر خاطراتی از این دلاور آسمانی ایران زمین نشان خواهد داد که از دامن شهربانو که دامن پاکی بوده است رزمندهای برای دفاع از کیان و ناموسمان متولد شد.
«سروان شیرودی یک خلبان هوانیروز بود و انسانی همیشه آماده شهادت. به یکی از برادران که از دوستان قدیمیاش و از روحانیون متعهد کرمانشاه است گفته بود، فلانی بیا یک خداحافظی از روی خاطر جمعی با تو بکنم، زیرا میدانم که باید شهید بشوم. این برادرمان گفته بود که خدا کند حفظ بشوی و خدمت کنی. گفته بود نه، شهید کشوری را در خواب دیدم که به من گفت: شیرودی یک عمارت خیلی خوبی برایت گرفتهام، باید بیایی توی این عمارت بنشینی، میدانم که رفتنی هستم. به یکی از برادران هم گفته بود که دعا کن تا شهید شوم، از بعضی جریانات سیاسی دلم گرفته است. درگیریهای سیاسی، این جوان مؤمن را بسیار آشفته و ناراحت کرده بود.
شهید دکتر چمران نیز درباره شجاعت و جسارت شهید شیرودی میگوید: من خاطرات بسیاری از سروان شیرودی دارم. آشنایی ما از روزهای اولی که در کردستان شروع به مبارزه کردیم آغاز شد. او از طرف هوانیروز با ما همکاری میکرد و در بزرگترین نبرد نظامی که از پاوه شروع و به نوسود، مریوان، بسطام، بانه، سردشت و مرزهای عراق ختم میشد، با ما بود. در این عملیاتها بزرگترین حماسه توسط خلبانان هوانیروز انجام میشد و در بیشترین نبردهای ما که به صورت هلیکوپتر در ارتفاعات بالا انجام میگرفت، این برادر حضور داشت و بزرگترین پیروزیها را برای اسلام به دست آورد.
یکی از این خلبانان سروان شیرودی بود که واقعاً از ستارههای درخشان مبارزات کردستان بود و با هلیکوپتر خود مثل یک جت عمل میکرد. هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه میرفت و دشمن را زیر رگبار گلوله میگرفت و مثل یک جت جنگنده فانتوم مانور میداد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد میکرد بزرگترین ضربات را به آنها میزد. در خطرناکترین حملهها و جنگها پیشقدم بود به همین علت چند بار هلیکوپتر او سقوط کرد، ولی به طور معجزهآسایی نجات یافت.
روزی در مریوان باخبر شدیم نیروهای ارتش در نزدیکی سقز در محاصره و کمین دشمن قرار گرفتهاند. در این محاصره حدود 30 تن از برادران ارتشی به شهادت رسیدند و عده زیادی هم مجروح شدند. وضع آنجا بسیار وخیم بود. به سروان شیرودی گفتم به این منطقه عزیمت کند و برادران ارتشی را نجات دهد. به سرعت به سمت سقز حرکت کرد و با تاکتیکهای شجاعانه دشمن را زیر آتش گلوله خود گرفت. قسمتی از نیروهای دشمن زیر پل سقز مستقر بودند و سروان شیرودی برای ضربه زدن به آنها چنان شیرجه میرفت تا بتواند زیر پل را هدف قرار دهد. آن قدر به حملات خود ادامه داد تا توانست مقاومت دشمن را در هم شکند و نیروهای ارتش را از کمین آنها نجات دهد. در همین عملیات هلیکوپتر وی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سقوط کرد اما توانست با شجاعت تمام خود را از محاصره دشمن نجات دهد./ج1