قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۶۸﴾ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾
گفتند اگر كارى می كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد (۶۸)گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بی آسيب باش (۶۹)
*بخشی از داستان ابراهیم و نمرود و نمرودیان را در این آیات می خوانیم.
*داستان چنین است که روزی نمرودیان یعنی خودپرستان عهد ابراهیم همۀ معابد خود را ترک گفتند تا برای برپا کردن جشنی به صحرایی روند و از ابراهیم نیز خواستند که با آنان همراه شود. ابراهیم نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من امروز خسته و بیمارم.
*چون نمرودیان پیِ کارِ خود رفتند ابراهیم تبری در دست گرفت و همۀ بتهای معبد را شکست و تنها بت بزرگ را باقی گذاشت. چون نمرودیان آمدند و بتها را شکسته دیدند گفتند چه کسی این کار را کرده؟
*همۀ گمان به ابراهیم بردند و او را حاضر کردند. ابراهیم برای تنبّهِ آنها گفت این کار من نیست، شاید بت بزرگ خشم گرفته و همۀ بتان را گردن زده است.
*آنها می دانستند که بت بزرگ کاری نمی تواند بکند و شاید عده ای به همین اشاره ابراهیم به خود آمدند و ترک هوی کردند، اما اکثریت همچنان بر جهالت خویش اصرار ورزیدند و بالاخره تصمیم گرفتند که آتشی عظیم بر افروزند و ابراهیم را با منجنیق از دور به میان آتش اندازند.
*آنها چنین کردند و ابراهیم را به میان آتش انداختند اما خداوند می فرماید: «ما گفتیم ای آتش!، سرد و سلامت باش بر ابراهیم.» و ابراهیم خود را در گُل و گلستان یافت.