مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:از سيدمهرداد ضيايي خواستيم تا از حضورش در سريال «يلدا» (حسن ميرباقري) و «خاطرات مرد ناتمام» (صادق كرميار) بگويد، اما خواسته يا ناخواسته مسير گفتوگو به سمت و سويي رفت كه نميشد از آن به سادگي عبور كرد.
بازيگر سريالهاي «آشپزباشي»، «يك مشت پرعقاب»، «راه بيپايان»، «بيگناهان»، «تاوان» و... آرام است و با طمانينه صحبت ميكند، اما بيتفاوت نيست و بيمحابا درددل ميكند.
بازيگر فيلمهاي «به رنگ ارغوان»، «به نام پدر»، «مارمولك»، و «كتاب قانون» در گفتوگو با باني فيلم از وضعيت توليد، دستمزدها، فيلمنامه و... و البته همكارياش با برادران ميرباقري و صادق كرميار ميگويد.
پس از سريال «يلدا» اين روزها استراحت ميكنيد؟كتابي را كه قرار بود امسال به پايان برسانم به دليل مشاغل زائد و ناگزير به پايان نرسيد.
منظورتان بازيگري كه نيست؟!چرا اتفاقاً از جمله بازيگري! به هر حال نتوانستم آن كار را به پايان برسانم به همين دليل آن كتاب را دوباره به دست گرفتم. ويرايش يك كتاب ديگر را نيز در دست دارم. امسال به جز ويرايش كتاب مسعود فراستي، كتاب مهم ديگري را ويرايش نكردم، ولي اين كتاب، كتاب خوبي است.
دو كتابي كه روي آنها كار ميكنيد در حوزه حرفه سينما و بازيگري و از اين دست است؟نه آن كاري كه ترجمه ميكنم در حوزه افسانههاست. آن كاري كه ويرايش ميكنم هم در حوزه علوم انساني و ارتباطات است. گزيدههاي شعرهايم نيز كه برميگردد به هفت- هشت سال اخير و به پيشنهاد يكي- دو ناشر در حال جمعآوري است.
يعني ممكن است امسال به چاپ برسد؟ببين الان وضعيت كتاب طوري نيست كه بگويي فلان كتاب به امسال ميرسد يا خير. خودم ركورددار اين موضوع هستم چون كتابي دارم كه سيزده سال در نوبت چاپ بوده است.
فكر ميكنم قرارداد فيلمنامهاي را براي عيد نوروز هم دست بگيريد؟بله قرار بود فيلمنامه سريال نوروزي شبكه اول را بنويسم.
كاري كه قرار بود داود ميرباقري آن را بسازد؟بله، ولي گويا بسيار اصرار ميورزيدند اين كار طنز باشد؛ در حالي كه كار من طنز نبود و يك فضاي شاعرانه داشت و به كارهاي قديمي خود داود ميرباقري نزديك بود.
البته سريال نوروزي شبكه اول كه «پايتخت 2» است؟- سيروس مقدم؟
بله.
بله، او ميتواند، اما داود ميرباقري و نوع نگاه و سبك كارش طوري نيست كه بتواند چهارصد قسمت را در چهار روز بسازد.
چهارصد دقيقهاي...!؟يا حتي چهارصد قسمتي با 26 ساعت كار در روز!
فكر كنم در شرايط فعلي تصميم داري مدتي كار بازيگري نكني؟بله، چون معلوم نيست چه زمان ميتوانم دستمزدي را كه از همان اول ناعادلانه تقسيم ميشود، دريافت كنم. در حال حاضر من سريال «خاطرات مرد ناتمام» را روي آنتن دارم و اخيراً مجموعه «يلدا» را به پايان رساندهام.
در حالي كه ما هنوز دو سوم از دستمزد حضورمان در سريال «خاطرات مرد ناتمام» را دريافت نكردهايم. تكليف شما وقتي در چنين شرايطي هيچگونه دريافتي نداشتهايد، چيست؟! آن هم من كه حداقل 12-10 جور كار ميكنم! حالا فكر كنيد آدمهايي كه تنها در يك شاخه هنري فعاليت دارند، چه وضعيتي را تحمل ميكنند!
البته شما هم تمام رشتههاي هنري بدون پول اين روزها را برگزيدهايد؟متأسفانه همين طور است. ما هنوز با سريال «يلدا» نيز تسويه حساب نكردهايم، اگر چه در قياس با بد قوليها و بد اخلاقيهاي تلويزيون با سريال «خاطرات مرد ناتمام» وضع در سريال «يلدا» بهتر بود.
شايد به اين دليل كه آنجا كار واقعاً كم هزينهتر بود و از اين سو، تنها كسي كه شرف و آبروي خودش را گرو گذاشته به عنوان تهيهكننده، آدم بسيار خوش نامي به نام آقاي محسن علياكبري است و كسان ديگري كه از طريق نام اين تهيهكننده به نان و نوايي رسيدند و خواستند اين كار انجام شود و خودشان در حاشيه نام آن آدم خوشنام قرار بگيرند، چيزي براي از دست دادن ندارند.
دوستان تلويزيون نيز در اين شرايط كاري نميكنند، جز اينكه قصه را به گردن رياست جمهوري بياندازند و بگويند بودجه تلويزيون پرداخت نشده است. ميگويند آقاي احمدينژاد پيشنهاد كردهاند به جاي نصف بودجهاي كه بايد بدهند و هنوز ندادهاند، سهام عدالت ميدهند.
حالا اينكه صدها نفر نويسنده و هزاران نفر بازيگر، عوامل پشت و جلوي دوربين و... مطالبات خودشان را از كاري كه چندين ماه طول كشيده چگونه بايد از طريق سهام عدالت دريافت كنند، معمايي است كه بايد براي آن پاسخي پيدا شود!
البته شما بازيگري هستيد كه اصولاً كم پيشنهاد كاري هم نداريد؟من در سال 1391 تنها دو كار انجام دادهام.
منظورم پيشنهاد كاري است، خب شما خيلي از كارها را هم رد كردهايد. هستند تعداد زيادي بازيگر، كه در اين بازار كساد توليد پيشنهاد هم ندارند و اوضاع وخيمي را سپري ميكنند.متأسفانه درست ميگوييد! هستند دوستاني كه پيشنهاد هم ندارند. الان همه جا همين طور است، خود من اگر مدتي نميخواستم در سينما يا تلويزيون كار كنم، ميرفتم تئاتر كار ميكردم يا...
فعاليت راديو ميكرديد؟- بله ميرفتم و براي راديو مينوشتم! من از سال 1375 براي راديو مينوشتم و بازي ميكردم، ولي كافي است برايت بگويم راديو از اواخر بهار امسال تا به حال نميتواند پول هيچ نوشتهاي را بدهد! البته نوشتههاي نمايش راديو را عرض ميكنم.
تازه اين كار، كم دستمزدترين حوزه نوشتاري دراماتيك و در عين حال مشكلترين نوع اين كار است كه من آنجا هم نميتوانم بروم و بنويسم! حالا شما برويد سراغ كسي كه تنها بازيگر نمايش راديويي است و در حوزههاي ديگر مثل سينما و تلويزيون و... نميتواند كار كند و ببينيد چه بلايي سر او ميآيد كه آمده!
شرايط طوري شده كه گاهي فكر ميكنم كه چه كاري در بيزنس بلد هستم كه بروم آن كار را انجام بدهم! مثلاً با 42 سال سن بروم شاگرد يك حجره شوم با يك دستمزد ماهي چند صد توماني! فكر ميكنم چقدر شرافتمندانهتر بود اگر من چهار درخت گردو داشتم در همين لواسان و محصول آنها را ميتوانستم تابستان بفروشم!
باور كن رفتم اين كار را انجام بدهم، در حالي كه ديدم مافياي فروش گردوي كنار جاده، خودش يك قصه وحشتناك است كه ميتواند انسان را تهديد به قتل كند! ماحصل همين براي من شد يك قصه كه آن را نوشتم.
پس از گردو هم سود خود را بردهايد!بله يك جورهايي! حالا فكر كنيد كسي كه اين نوع دغدغهها در سرش ميگذرد، چگونه ميتواند كار با كيفيت انجام دهد.
ميتوان گفت اگر مهرداد ضيايي مجبور نباشد، كار بازيگري نميكند؟ بله.
يعني اگر از همكاريات با داود ميرباقري بگذريم، بقيه كارها را با نگاهي ديگر ميپذيري؟چه بگويم؟! همين اخيراً حجت قاسمزاده كاري را پيشنهاد كرده كه البته هنوز قراردادي نبستهايم، ولي پذيرفتهام. رفاقت من با حجت هم برميگردد به سالها پيش با نوشتن و البته با يك دعوا آغاز شد و بعد از آن ما با هم دوست شديم و هنوز هم ادامه دارد. من او را نويسنده و كارگردان خوبي در حوزه تلويزيون ميدانم، ولي ما مگر چند نفر از اين دست آدمها در تلويزيون داريم؟
برويم سراغ «يلدا»؟- بله.
به نظرم شخصيت كاوه در سريال «يلدا» كاراكتري شبيه و نزديك به بازيگرش بود كه از سوي شما اجراي قابل قبولي هم داشت.داود ميرباقري آب پاكي را ريخت روي دست من و گفت كاوه نزديكترين شخصيت اين درام است به خودم و از سويي به خودت. به هر حال او از زندگي شخصي من هم مطلع است. با توجه به اينكه خوشرزم آدم خوشنامي است و با او كار كرده بودم و همچنين ساير دوستان آنجا از رفقاي قديمي من بودند و البته خود آقاي داود ميرباقري، جواب مثبت دادم و رفتيم چهار ماه، چهار ماه و نيم در شاهرود و اين كار را انجام داديم.
فكر ميكنم خلق و خوي خودت نيز در شكلگيري كاوه تأثير گذار بود؛ به لحاظ لحن و بيان و كلام و البته واكنشهاي شخصيت به اطرافش.بله تا حدودي. البته بگويم نزديك بودن شخصيت به بازيگرش ميتواند از آفات كار براي بازيگر به حساب بيايد براي من هيچگاه راحت نبوده ايفاي نقشي كه شبيه به خودم باشد. به همين دليل تلاشم هميشه اين بوده كه تغييري در واقعيت بدهم و در واقع كار هنرمند همين است.
در واقع فاصله گرفتن بازيگر از خودش (واقعيت) براي نمايش يك شخصيت جذاب...دقيقاً. فاصله گرفتن از واقعيت سرد و بيروحي كه وجود دارد و دوباره آفريدن يك واقعيت و حقيقت كه ميتوان گفت كار سختي است.
و اين نوع نگاه خاص در ايفاي هر نقش روي حال و هوا و روحيه شخصي بازيگرش نيز تأثيرگذار است؟بله تأثير ميگذارد. من اصولاً فيلمنامه را نميخوانم، خيلي از كارگردانان، به ويژه آنها كه سابقه همكاري با هم نداريم، فكر ميكنند من هر روز و هر شب چندين ساعت روي فيلمنامه كار ميكنم، ولي واقعيت اين است كه به سختي رخ ميدهد كه من يك فيلمنامه را تا آخر بخوانم و البته اين هم دلايلي دارد.
اين مسئله علت خاصي دارد؟دوست دارم همان لحظه بخوانم و كاري كه ميكنم همان لحظه آفريده شود. من هيچ گاه از نگاه يك بازيگر به كار نگاه نميكنم. هميشه به طور خودآگاه و ناخودآگاه به متن و درام به عنوان يك نويسنده نگاه ميكنم و هرگز نتوانستهام از اين مسئله فاصله بگيرم و....
و اين يك دغدغه ذهني است كه تمركز تو را در زمان بازي يك نقش ميگيرد.- قبول دارم!
چون تو هميشه كه فيلمنامه داود ميرباقري را كار نميكني.نكته همين جاست! من هميشه به شكل غير مستقيم با خودم فكر ميكنم كه اگر من اين فيلمنامه را مينوشتم چگونه ميشد!؟ اگر كارگردان از نوع كارگردانان سنتي كارگردان سالار باشد كه خودش را پروردگار و باهوشتر از همه قلمداد كند و نويسندهتر، كارگردانتر، بافهمتر، هنرمندتر و همه چيزتر، مگر اينكه خلافش ثابت شود، طبيعتاً راه گفتوگو بسته است.
اما اگر آدمي باشد كه آنقدر باهوش باشد كه خودش را باهوشتر از همه فرض نكند، آن وقت باب گفتوگو باز ميشود. من و آقاي داود ميرباقري بر سر جملات و ديالوگها بحث و گفتوگو ميكرديم او وقت ميگذاشت تا مرا توجيه كند و من نيز تلاش ميكردم تا او را قانع كنم. و در عين حال بدون اينكه از دست هم ناراحت شويم، كار پيش ميرفت. در مورد قرآن كه كلام خداست ما 14 نوع روايت داريم (كه گاهي برخي تغييرات در خوانش ميتواند تفاسير را تغيير دهد، اگر چه نثر تغيير نميكند) چطور ميشود يك فيلمنامه تنها يك روايت داشته باشد؟!
من اگر ببينم باب گفتوگو باز نيست از يك جا، ديگر سكوت ميكنم و در لاك خودم ميخزم. فقط در حد يك ديالوگ گفتن و اينكه كارگردان همهچيدان احساس كند پيروز ميدان است، همين!
در سريال «يلدا» و نقش كاوه يكي از سكانسهايي كه تو از خودت به شدت فاصله گرفتي، آن سكانسي بود كه اين شخصيت وجوه به شدت درونياش را كنار ميزند و بر سر همسرش (با بازي فريبا كوثري) فرياد ميزند؟ بله درست است. شگفتانگيز وقتي است كه يك شخصيت درونگرا رفتاري برونگرا از خود به نمايش ميگذارد و اگر اين رفتار قابل باور و تأثيرگذار باشد، نتيجه درستي حاصل شده است. گاهي اوقات شگفتيهايي كه ما در لحظه به وجود ميآوريم در حكم تزئينات است كه اگر درست مورد استفاده قرار بگيرند، علاوه بر شگفتي، تأثيرگذاري عميقتر و بلندتري دارند. ضمن اينكه باورپذيرتر هم هستند.
و حسن ميرباقري را در كارش چقدر متبحر ديدي؟حسن ميرباقري ايدههاي بسيار خوبي دارد و من مطمئن هستم روزي ميتواند تجربيات خودش را به حد ايدهها و افكار بزرگش برساند.
و همكاري با صادق كرميار براي سريال «خاطرات مرد ناتمام» كه هم اكنون روي آنتن شبكه اول سيماست.سابقه صادق كرميار در بحث نويسندگي و اينكه ما به طور غيرمستقيم دوست همديگر بوديم و دوستان مشتركي داشتيم، و از سويي هم حضور آقاي علياكبري كه هيچگاه از او بدقولي و بد كرداري در امر تهيه نديده بودم، باعث شد وارد اين كار شويم. نويسندگان ديگر اين كار هم سيدعلي ميرفتاح و ابوالفضل زرويي نصرآباد نيز از دوستان مستقيم و غيرمستقيم من بودند كه هم از نويسندگان و هم انسانهاي بسيار خوبي هستند.
اين كار سرگذشت مفصلي داشت. سه- چهار سالي به هر علتي اين كار توليد نميشد، پس از توليد هم با بيمهري مواجه شد.
به خاطر مسائل مالي؟بله و جايي كه نبايد جمع ميشد، جمع شد.
يعني تصويربرداري به زمان بيشتري نياز داشت؟بله، بيدليل كار در شهريور ماه به پايان رسيد. در حالي كه ميشد مدت تصويربرداري كار ادامه پيدا كند. تلويزيون به تعهداتش عمل نكرد و با بد رفتاريهاي خودش هيچ اهميتي به كار نداد و همه اينها باعث شد هم آدمي مثل علي اكبري آبرويش را به گرو بگذارد و از سوي ديگر دلالها و واسطههايي كه عناوين مختلف از جمله شراكت وسط آمده بودند، فرار كنند از هر گونه سرزنش، ملامت و... .
همزماني اين سريال با مجموعه «كلاه پهلوي» نيز با توجه به نزديكي تقريبي زمان قصه در نوع خودش جالب بود.بله، كلاه پهلوي با بودجه نامحدود، اگر چه چندين بار به علامت هشدار تعطيل شد، اما هيچ كس به طولاني شدن زمان تصويربردارياش اعتراضي نكرد. به همين دليل سالهاي سال طول كشيد. كافي است به تيتراژ و شمايل فيلم نگاه كنيد تا متوجه شويد اين كار چند سال طول كشيده و چقدر خرج آن شده است.
قصه كلاه پهلوي و «خاطرات مرد ناتمام» به لحاظ زماني تفاوت چنداني ندارد يعني برميگردد به انتهاي دوره پهلوي اول و ابتداي دوره پهلوي دوم و هر دو يك دوره 10-15 ساله را پوشش ميدهند. البته در كلاه پهلوي ما يك مقدار عقبتر (ابتداي دوره پهلوي اول) هم ميرويم. باور كنيد تا آنجا كه من ديدم، نوع برقراري ارتباط اين دو كار با مخاطب اصلاً با هم قابل مقايسه نيست.
«خاطرات مرد ناتمام» با تمام سادگي و بياعتناييهايي كه از سوي تلويزيون ديد، در نهايت خلوص و سادگي ارتباط خودش را برقرار ميكند. در حالي كه «كلاه پهلوي» براي برقرار كردن اين ارتباط نيازمند تلاش بسيار زيادتري است. تعداد بازيگران نامدار در سريال «كلاه پهلوي» از موهاي سر من خيلي بيشتر است؛ هر چند كه من طاس هستم! در سريال «خاطرات مرد ناتمام» به نامها توجهي نشده، به كيفيت بيشتر دقت شده است.
مشخصاً از حضورتان در سريال «خاطرات مرد ناتمام» و اولين تجربه سريالسازي كرميار راضي هستيد؟بله در مجموع و به نسبت با توجه به امكاناتي كه داشته راضي هستم، چون خروجي بهتري دارد. پس پر خرج بودن و استفاده كردن از آدمهاي نامدار، الزاماً عامل موفقيت و اقبال مخاطب از يك سريال تلويزيوني نميتواند باشد.
حضور متفاوت از مهرداد ضيايي در دو سريال «يلدا» و «خاطرات مرد ناتمام» هم يك اتفاق خوب براي تو بوده است.بله.
و به عنوان سؤال آخر، برنامه بعدي تو به غير از سريال حجت قاسمزاده چه خواهد بود؟كاري مربوط به رسانههاي تصويري بود كه مثل بسياري از كارهاي اخير كنسل و موكول شد به بهار سال آينده.
كاري است مربوط به فريدون حسنپور كه تكليفش معلوم نيست و ممكن است نروم. حميد هنري هم كاري را در آبادان ميسازد كه نتوانستم در خدمتش باشم و شرمندهاش شدم. يك سينمايي هم به تهيهكنندگي روحا... شورجه پيشنهاد شد و... اما پيشنهادها يك طرف و رضايت آدم از كاري كه انجام ميدهد، طرف ديگر. دو- سه كار تئاتري را هم از دست دادم كه هم در زمينه نويسندگي بود و هم در زمينه بازيگري...