به گزارش مجله شبانه
باشگاه
خبرنگاران، وبلاگ
منتظران در جدیدترین نوشته خود آورده است:
در تمام انرژی های موجود در کل دنیا، انرژی هستهای بسیار گرانبها و ارزشمند است. هر مولکول از هزاران اتم تشکیل شده است و با شکافتن هسته هر اتم انرژی فوقالعاده زیادی از آن آزاد میشود.
این انرژی در قلب هسته اتم نهفته است و خارج از آن نیست منتهی با یکسری عملیاتهای خاص انرژی ذخیره شده خارج میشود. انسان نیز یک انرژی هستهای در درون خود دارد که با یکسری اعمال و رفتار و افکار ویژه آن را خارج میسازد و به بیانی دیگر آن را در جهت صحیح و درست خود بکار میگیرد و بالفعل میسازد.
فطرت
انرژی هستهای در درون اتم نهفته است و بعد آزاد میشود فطرت نیز گنج گرانبهایی است که در روح آدمی است. سرمایه عظیمی که گاهی اوقات انسانها با مرگ خودشان آن را نیز به گور میبرند بدون آنکه اطلاعی از آن داشته باشند و آن را استفاده کنند. وجود انسان از دو بعد خلق شده که علاوه بر استقلال ذاتی هر کدام، به شدت درهم تأثیر میگذارند از سویی جسمش شگفتانگیز و پیچیده است و از طرفی روح خدائیش . به نظر ما، انرژی هستهای درون انسان همانند فطرت خدا خواهی است کلمه فطرت قبل از قرآن سابقهای ندارد و برای اولین بار قرآن این لغت را در مورد انسان به کار برده است.موجودات مختلف هر کدام برپایه خاصی خلق شده اند و هر کدام گونه ای متفاوت دارند .
طبیعت/موجودات بی جان
به اعتبار خواص گوناگونی که اشیاء دارند ویژگی ذاتی برای آنها قائل میشویم. اسم این ویژگی ذاتی شیء بیجان، را طبیعت میگذاریم. مثل خواص طلا، اکسیژن، آب.
غریزه/حیوانات
غریزه مخصوص حیوانات است. ویژگیهای مخصوص درونی است که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمهآگاهانهای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص میدهند این حالت غیراکتسابی و سرشتی است. مثلاً بچه حیوانات پستاندارد در همان بدو تولد وقتی به دنیا میآیند سریع دنبال پستان مادر میگردند و از آن تغذیه میکنند.
احکام الهی نه تنها تحمیل و تکلیف بر انسان نیست، بلکه تشرف حقیقی او به جامع عبودیت الهی و کسوت تقرب الهی است. زیرا دین راه راست و رسیدن به لقاء الله هدف و اگر راهی را فطرت انسان بطلبد و هدفی را تقاضا کند. آن راه و هدف فطری است
فطرت/انسان
فطرت نیز ویژگیخاص و منحصر به فرد انسان است. فطرت مانند طبیعت و غریزه یک امر تکوینی است یعنی جزو سرشت انسان است امری است از غریزه آگاهانهتر، البته غریزه در حیوانات در حدود مسایل مادی زندگی حیوانی است اما فطریات انسان گرایشها و تمایلاتی است که او را به ماوراء طبیعت مربوط میکند و این خواستهها او را به تکامل میرساند. فطرت عنصری غیرطبیعی است به معنای دقیقتر خواسته روح و سرشت که انسان را به امور غیرطبیعی و غیرمادی وابسته کرده است.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
در فطرت هر کس این معرفت هست که خداوند آفریننده اوست.
فطرت به معنای آفرینش بدون سابقه است، گونهای خاص از آفرینش و ویژگی که در اصل خلقت است. نوعی از سرشت و طبیعت در انسان ،که برای پذیرش دین آمادگی دارد و اگر به حال طبیعی خود رها شود همان راه را انتخاب میکند. مگر اینکه عوامل خارجی او را از راهش منحرف بکنند. این خلقت در هیچ غیرانسانی سابقه ندارد.
فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمىدانند ( روم/30)
فطرت
فطرت، رنگ خدایی
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ
این است نگارگرى الهى و كیستخوشنگارتر از خدا و ما او را پرستندگانیم(بقره/138)
این آیه با ظرافت از فطرت صحبت میکند. اینکه صبغة الله ،رنگی است که دست حق در متن تکوین و در متن خلقت انسان را به آن رنگ، متلون کرده است. و این حقیقت در سرشت انسان است.
ویژگیهای فطرت
ـ نیاز به آموزش ندارد.
ـ در همه یکسان است.
ـ نباید آن را آلوده و یا خطخطی کرد.
ـ دلیل نمیخواهد و بدیهی است و یا دلیلش همیشه همراهش است.
ـ تبدیل و تفسیری در آن راه نمییابد.
فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا
و هرگز براى سنتخدا دگرگونى نخواهى یافت (43/فاطر )
ـ فطرت خاموش نمیشود.
ـ فطرت مانند چراغی است که هیچگاه خاموش نمیشود، اما بواسطه گناه و نافرمانی و غفلت کم نور و کمسو میشود. و این چراغ هدایت فطری بر اثر اطاعت محض روشن و پرنور و پرفروغ میگردد. اگر انسان، انسانیت فطری خودش را حفظ نکرده باشد. تصمیمات انبیاء برای او فایده ندارد. تصمیمات انبیاء برای اشخاص مسخ شده و انسانیت از دست داده، مفید نیست.
الگو
رسالت انبیاء
مبعث انبیاء پاسخگویی به تقاضایی است که این تقاضا در سرشت بشر وجود دارد. درواقع آنچه که بشر به حسب سرشت خودش در جستجوی آن بوده است و خواهد بود،پیغمبران آن را بر او عرضه داشتهاند و عرضه میدارند که همان فطرت است.
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ
به یقین خدا بر مۆمنان منت نهاد [كه] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند(العمران/164)
چراغ روشن میشود.
چراغ فطرت به دو طریق روشنتر و پرنور میشود.
1ـ اجباری و بهواسطه عوامل بیرونی است.
آنجا که انسان در اوج سختیها و مشکلات قرار میگیرد خدا را با نهایت اخلاص میخواند و نماد سختیها و مشکلات را طوفان و نماد زندگی انسان را کشتی و مسافران آن میداند.
فطرت نیز ویژگیخاص و منحصر به فرد انسان است. فطرت مانند طبیعت و غریزه یک امر تکوینی است یعنی جزو سرشت انسان است امری است از غریزه آگاهانهتر، البته غریزه در حیوانات در حدود مسایل مادی زندگی حیوانی است اما فطریات انسان گرایشها و تمایلاتی است که او را به ماوراء طبیعت مربوط میکند و این خواستهها او را به تکامل میرساند
2- اختیاری و به واسطه عوامل درونی است. در این مورد انسان به واسطه ترک گناه و انجام درست واجبات این نیرو و انرژی فوقالعاده را در خود احیاء و زنده میگرداند و آن را در مسیر درست معرفت الهی و خداشناسی قرار میدهد. هر چقدر ترک گناه بیشتر و دقیقتر انجام شود. این فطرت پاک و پاکترمی ماند .
پیامبران، باغبان گل فطرت
حالت پیامبران حالت باغبانی است که گلی یا درختی را پرورش میدهد که در خود این درخت یا گل یک استعدادی یعنی یک طلبی برای شی و خاص هست. و انسان که نیمی ملکوتی و نیمی خاکی است. همیشه در تضاد این دو گرایش و میل قرار دارد و این نوسان و مبارزه او را یا به حد اعلاء انسانیت میرساند یا از حیوانات پستتر مینماید. لو در ذات خودش یک وجود عالی و متعالی دارد و یک وجود مادی. وجود عالی و متعالی همان فطرت خداخواهی است و وجود مادی طبیعت حیوانیت اوست.
تشریف نه تکلیف
مطالبی را که عقل اثبات میکند، تحمیل بر خواستههای انسانی نیست بلکه پاسخ به ندای فطرت است و انسان اگر چیزی را که عقل اثبات میکند، پذیرفت، به خواسته فطرت خود پاسخ مثبت گفته است. نه اینکه چیز بیگانهای را بر فطرت تحمیل کرده باشد. بلکه فطرت را از راه صحیح تغذیه نموده و غذای لازم فطرت را به او عطا کرده است.
احکام الهی نه تنها تحمیل و تکلیف بر انسان نیست، بلکه تشرف حقیقی او به جامع عبودیت الهی و کسوت تقرب الهی است. زیرا دین راه راست و رسیدن به لقاء الله هدف و اگر راهی را فطرت انسان بطلبد و هدفی را تقاضا کند. آن راه و هدف فطری است.