مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود مقاله ای به قلم محمد ايماني و با این عنوان منتشر کرد:
تا كجا حرمت دارند ؟
1-خوش گماني و خوش بيني، ويژگي مردان الهي است. به وعده الهي حسن ظن دارند كه «كان حقاً علينا نصرالمومنين». در حق مردمان نيز اهل خوش گماني اند هم خوبي هاي آنها را بيش از عيب ها مي بينند و هم درباره رفتارهاي سوءظن برانگيز تا بتوانند حمل بر صحت مي كنند.
پيامبر اعظم(ص) آن قدر خوش بينانه برخورد مي كرد كه برخي از منافقان احمق در خلوت خود مي گفتند او ساده دل است و دعاوي ما را مي شنود و مي پذيرد. آيه نازل شد كه «قل اذن خير لكم. اي پيامبر بگو اين به نفع شماست». پيامبري با اين بزرگواري و شكيبايي در عين حال مشفقانه هشدار داد و فرمود «اتقوا فراسه المومن فانّه ينظر بنور الله.
از فراست و زيركي مومن بپرهيزيد كه او با نور الهي مي نگرد». شبيه همين تعبير بلند از اميرمومنان(ع) روايت شده كه فرمود «اتقوا ظنون المومنين فانّ الله تعالي جعل الحق علي السنتهم. از گمان مومنان بپرهيزيد كه خداوند بلند مرتبه حق را بر زبان آنان قرار داده است». يعني اينكه حسن ظن و خوش گماني مومن، بي حد و مرز نيست.
تا بتواند حمل بر صحت مي كند اما نه اينكه نبيند و نفهمد و تحليل عميق از رويدادها نداشته باشد. تا بتواند غمض عين مي كند و مي پوشاند اما اگر به حرف آمد و هشدار داد و نهي از منكر نمود و به معروف فرا خواند، كلمات حق است كه از فراست برمي خيزد و بر زبان او جاري مي شود. اينجاست كه مخاطب هشدار مومنان- به ويژه در درون جبهه خودي- بايد نگران شوند. نگران كه چه كرده اند موجب بدگماني و زنهار و هشدار مومنان شده اند. مي توان هم دنده پهني- لجاجت- كرد و به مسير ادامه داد تا نهايت سقوط.
2- كلمات متعددي از پيامبر اعظم(ص) و امير مومنان(ع) درباره حدشناسي و نگاه داشتن اندازه روايت شده، از جمله: «رحمت خدا بر كسي كه قدر و اندازه خود را بشناسد و از حد خويش تعدي نكند»، «رحمت خدا بر كسي كه قدر خود را بشناسد و در حد خود توقف كند» و «عالم كسي است كه قدر و اندازه خويش بشناسد و در ناداني انسان همين بس كه قدر و اندازه خود را نشناسد».
برخي از رجالي كه در جبهه حق جانبازي و خدمت كرده و سابقه اي اندوخته اند به مرور دچار اين سوء تفاهم مي شوند كه به اعتبار آن خدمات و خوبي ها مجازند تخطي از حق، زياده خواهي و امتيازطلبي كنند. تصور مي كنند چون حرمت و احترامي دارند، بنابراين مجازند از محدوده قانون و حق و مصلحت عبور كنند و چون مواخذه شدند، ابرو درهم بكشند و با ترش رويي بگويند مثل اينكه ما را به جا نياورديد؟!
آنها با بدفهمي نسبت به حرمتي كه دارند، از يك سو به جانب استبداد راي و تكبر مي غلتند و از جانب ديگر با غفلت هاي پياپي، براي اغيار و نامحرمان حاشيه امن مي سازند. بدين ترتيب حرمت اين عده تبديل به منطقه الفراغ قانون مي شود تا در سايه اين حاشيه امنيت قرق شده، جريان هاي نفاق جرئت و مجال خيانت پيدا كنند. اين در حالي است كه حرمت آنها صرفا به اعتبار حضور در جبهه حق و همراهي و خدمتگزاري است. به بيان استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) كه از منطق صحابي اصولي و اصول شناس پيامبر(ص) اخذ شده، به اين عده بايد گفت «صحابي شما محترميد اما حق محترم تر است».
امير مومنان ماه ها فتنه انگيزي صحابي پيمان شكن را صبورانه تحمل كردند اما آنجا كه كار به گردن فرازي و شورش كشيد از شكستن گردن فتنه گران ابا نكردند و فرمودند چون در برابر حق گردن كشيدند، گردن هاي آنها شكست. حضرت خطاب به همان ها فرمود «همواره منتظر عواقب خيانت شما بودم و آثار فريب خوردگي را در سيماي شما مي ديدم. جامه دين شما را از من مي پوشاند اما صدق باطنم حقيقت شما را بر من آشكار مي كرد». بد فهميدند و بد محاسبه كردند كه مهرباني و خوش بيني و شكيبايي و اتمام حجت از سوي امير مومنان(ع) را «فرصت» و «مجال» عهدشكني و خيانت ارزيابي كردند. آنها تحمل امام را حمل بر ضعف تحليل يا ضعف قدرت كردند اما بزرگواري و كرامت امام، تبديل به مكر خودخواسته براي آن جماعت شد.
3-مهربان تر و خوش گمان تر از مقتداي بصير و صبور انقلاب نمي شد با جماعتي حرف زد كه مدت هاست دانسته و ندانسته هيزم كش فتنه دشمن شده اند. ايشان در ديدار جمعي از علما و مردم قم ضمن مرور نقشه هاي ناكام دشمن و دعوت به تقواي جمعي فرمودند «ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتي كه در خرداد آينده در پيش داريم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است.
اگر مي توانستند كاري مي كردند كه اصلا انتخابات انجام نگيرد... يكي از راه ها اين است كه كاري كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگاني مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند. آن كساني كه ممكن است از سر دلسوزي راجع به انتخابات يك توصيه هاي عمومي بكنند كه آقا انتخابات اين جوري باشد، آن جوري نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مايوس نكنند، هي نگويند انتخابات آزاد باشد. خب معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد.
ما از اول انقلاب تا حالا سي و چند تا انتخابات داشته ايم، كدامش آزاد نبوده است؟... هي تكيه بكنند، هي بگويند، هي تكرار بكنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايده اي ندارد. اين يكي از خواسته هاي دشمن است. آن كساني كه در داخل اين حرف ها را مي زنند، ممكن است غفلت كنند. من مي گويم غفلت نكنيد، حواستان باشد كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند، مقصود او را تكميل نكند. اين يكي از راه هاي از شور و هيجان انداختن انتخابات است».
مقتداي انقلاب تعبير «غفلت» و «از سر دلسوزي» را براي برخي از مدعيان انتخابات آزاد به كار بردند كه نشانه نهايت سعه صدر، صبوري و حسن ظن است. در عين حال ايشان حجت را بر جريان ها تمام كرده و در واقع مرز جبهه خودي و دشمن را پررنگ كردند. نمي شود در جبهه دشمن ايستاد و حرف او را زد و خودي قلمداد شد. با اصرار بر تكرار ادبيات جهت دار دشمن نمي توان حرمت و احترام گذشته را حفظ كرد.
اگر همين بزرگواري مقتداي انقلاب نبود ملت غيوري كه روز نهم دي در كف خيابان ها جاري شدند و فرياد برائت از منافقان و محاربان سردادند، در كمتر از ساعتي تكليف اصحاب فتنه 88 را يكسره مي كردند. كساني كه در دوره هايي به تواتر از صندوق انتخابات به منصب و مسند رسيده اند و حالا با ادعاي انتخابات آزاد دانسته يا ندانسته در سلامت اين روند ترديد و تشكيك مي كنند، فارغ از اينكه چه مي خواهند يا به چه چيزي برسند و نرسند، حكم بر عليه خويش صادر مي كنند.
آيا اين گروه عارشان نمي آيد از اينكه به صف خيمه شب بازان آمريكايي و انگليسي بپيوندند كه براي دهه ها در ايران ديكتاتوري را غلبه دادند و انتخابات را تعطيل كردند اما پس از انقلاب علي الدوام مدعي شدند انتخابات در ايران آزاد نيست؟ از نگاه مستكبران انتخابات ايران آزاد نيست چون سلطنت طلب هاي حافظ ديكتاتوري و جريان نفاق داراي اسناد نوكري در لانه جاسوسي و اعقاب آنها نمي توانند انتخابات را تبديل به ضد خود كنند. عقده تاريخ گذشته آنها همان است كه با ريختن شعبان بي مخ ها به خيابان و كودتا، كمترين اثري از نقش ملت ايران در سياست و حكومت باقي نماند يا اين كه با مدل كودتاهاي مخملين و به اسم انتخابات يا اعتراض به تقلب، مهره هاي غرب روي كار آيد.
با اين تلقي، انتخابات ايران آزاد نيست اولا به اين خاطر كه برگزاري انتخابات خارج از مدار سيطره ابرقدرت ها، ذاتا جرم بزرگي است و ثانيا به اين علت كه به مرور دست نفوذي ها و خائنين از عرصه جشن ملي كوتاه شده است. اين علت اصلي به خود پيچيدن آمريكا و انگليس در برابر انتخابات ملت الهام بخش ايران است. با اين وصف آنچه جاي تعجب دارد هم زباني و هم سخني برخي رجال و طوايف سياسي داخلي با دشمن است.
اين طيف در واقع حربه كند شده دشمن را تيز و عليه ملت خود دلالت مي كنند. «و آن كس كه شمشير دشمن را به قوم خود دلالت و راهنمايي كند، سزاوار است كه نزديكان با او عداوت ورزند و ديگران از او ايمن نباشند» (خطبه 91 نهج البلاغه). اصرار بر غفلت و خطا، تبديل به خط خيانت مي شود و اين گونه كه شد عملا فرد «گراي» جبهه خودي را به دست دشمن مي سپارد. بدون كمترين ترديد مي توان گفت گراي بخش مهمي از عمليات رواني، تبليغاتي، سياسي و اقتصادي دشمن از ميان همين غفلت ها (به انضمام مشورت خائنانه برخي حلقه هاي اطراف رجال خودشگفت و خودمدار) به دست آمده است. اين جفا، جفاي بسيار بزرگ و جبران ناپذيري در حق ملت است.
4- انتخابات ولنگار، نسخه اي است كه شياطين جبهه استكبار فقط براي ما مي پيچند اگرنه در آمريكا و انگليس و فرانسه و آلمان يك سياستمدار منتخب پيدا نمي كنيد كه ادا و اطوار اپوزيسيون حاكميت دربياورد و در همين حال مانند انتخابات سال هاي 67، 87، 08، 48 و 88 ما نامزد انتخابات رياست جمهوري يا پارلمان باشد. اصلا در اين كشورها اپوزيسيون حاكميت پيدا نمي كنيد تا چه رسد به اين كه وارد گود انتخابات شوند. حتي در اين كشورها سياستمداري جرئت ندارد درباره مدعاي صهيونيستي هولوكاست ترديد كند. ماهيت نفاق بسياري از كساني كه در انتخابات مورد اشاره مجال نامزدي يا حضور در قدرت را پيدا كردند، براي نظام روشن بود اما با اين حال تحمل شدند.
انتخابات آزاد بالاتر از اين؟ ماهيت نفاق امثال خاتمي و موسوي و برخي زعماي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين (انقلاب) اظهر من الشمس بود اما تحمل شدند و اين تحمل را به بدترين احتمال حمل كردند و تا نهايت سقوط پيش رفتند. آنها به اصرار و برخلاف زنهار دلسوزان از پرتگاه پريدند و سرشان شكست. خيانت هايي از جنس آشوب افكني سال 88 و هم داستاني با جرياني كه همين روزها علنا مي گويد «انتخابات آزاد يعني امكان سرنگوني حاكميت و حالا كه چنين نيست پس انتخابات آزاد منتفي است»، چيزي نيست كه مشمول مرور زمان شود. آنها كوپن هاي خود را سوزاندند و باطل كردند.
5- از نگاه دشمن و طيف هاي فتنه گر، انتخابات آزاد اسم رمز و كنايه از چند چيز است: الف؛ امكان نامزدي افراد فاقد صلاحيت و داراي سوء سابقه از جمله خيانت در امانت. ب؛ الزام پيروزي نامزدهاي موردنظر آنان كه اگر چنين نشد به طور اتوماتيك نشانه تقلب است! ج؛ امكان ايجاد بلوا و به هم ريختن قاعده حاكميت رأي اكثريت (جمهوريت) در صورت ناكامي. در چنين فرآيندي به شهادت حوادث گذشته، نقشه دشمن با نقشه جريان هاي نفاق و حلقه هاي امتيازطلب منطبق مي شود يا هم پوشاني پيدا مي كند. تمكين در برابر قانون و موازين مردم سالاري و مكانيزم حقوقي انتخابات يا ترديدافكني و مقابله با اين روند پذيرفته شده در همه جاي دنيا، مرز روشن اعتقاد به مردم سالاري با ساختارشكني و همراهي نقشه دشمن است. بدين ترتيب حرمت سياستمداران تنها تا آنجا معتبر و محترم است كه در طول قانون باشد و معارضه با اين مسير نكند.
6- بخشي از هزينه هاي سياسي كه طي چند سال اخير به كشور و ملت تحميل شده حاصل تعارض هاي دو رجل سياسي است كه هم در عداوت با يكديگر افراط كردند و هم -اينك- به اعتبار نفوذ برخي اطرافيان آلوده، نقشي مشترك را در پركردن خانه هاي جدول دشمن ايفا مي كنند. خيرخواهانه بايد از آنان خواست اولا رشته اعتبار و حيثيت خود را پنبه نكنند، ثانياً دعواهاي ناحق خود را به بيرون از حريم منافع ملي ببرند و ثالثاً طعمه قلاب دشمن نباشند. سواري دادن و دوشيده شدن و بهانه فتنه قرار گرفتن، عار نخبگي است.
شروین طاهری در مقاله ای برای روزنامه وطن امروز این طور نوشت:
ر بیبیسی همه یا «سویل» اند یا قربانی او
اسکاتلندیارد سرانجام سیاهه بیپایان تجاوزات مجری مشهور بیبیسی را منتشر کرد. «سر جیمی سویل» مرد منحرفی که به مدت 4 دهه نامش معادل بنیاد خبرپراکنی بریتانیا بود و یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون دولتی انگلیس را اداره میکرد به 600 مورد آزار جنسی کودکان و حتی بزرگسالان متهم شده است، آن هم در نیمقرن فعالیت هنری! و چه هنری برای یک خبرنگار بیبیسی بالاتر از اینکه 50 سال علیه کودکان معصوم جنایت کند و آب هم از آب تکان نخورد.
در واقع همه سروصداها درباره کودکآزاریهای سریالی بزرگترین مجری تاریخ بیبیسی پس از مرگ او در 84 سالگی در سال 2011 به راه افتاد، اگر نه تا روز مرگ او به خاطر همکاری با مهمترین نهاد امنیتی بریتانیا که همان به اصطلاح بنگاه خبرپراکنی عمه بوقی (Auntie Beeb) لقبی که عوامالناس در کشورهای انگلیسيزبان روی بیبیسی گذاشتهاند) انگلوساکسونها باشد در مصونیت کامل بسر میبرد.
جالب اینجاست که حالا خود بیبیسی پیشاپیش خبرگزاریهای جهان، اخبار مربوط به رسوایی بزرگ کارمند سابقش را میفروشد، انگار نه انگار که مطابق همین اخبار، بیشترین آمار جنایتهای سویل در خود تشکیلات مربوط «عمه بوقی» رخ داده است. طبق گزارشی 20صفحهای که اخیرا توسط اسکاتلندیارد یا همان پلیس سلطنتی دربار فخیمه ملکه با همکاری یک نهاد خیریه تهیه شده، آقای مجری محبوب انگلیسیها نخستین جنایت را در سال 1955 در شهر منچستر مرتکب شده و آخرین را در سال 2009 در لندن؛ گویا شیطان 2 سال آخر عمر را به استاد مرخصی داده است.
در این فاصله بیش از 600 مورد آزار یا سوءاستفاده جنسی توسط او به ثبت رسیده که 73 درصد قربانیان این مجری هوسباز بیبیسی، کودکان و نوجوانان زیر 18 سال حتی بچههای معصوم زیر 10 سال بودهاند. یعنی معصومیت 440 کودک و نوجوان توسط سویل خدشهدار شده است.بیخیالی بیبیسی وقتی آزاردهندهتر میشود که بدانیم بالاترین آمار آزار جناب «سر» به داخل تشکیلات خود بنگاه فخیمه مربوط میشود.
چنانکه آمار نشان میدهد، جناب شوالیه مخصوص دربار انگلیس که لقب سر را هم از ملکه دریافت کرده بود، بیشترین خدمات را در استاکمندویل (پایتخت ورزشی معلولان بریتانیا) و دفتر اصلی بیبیسی انجام داده است، طوری که تعداد 24 تجاوز جنسی از بیمارستان استاکمندویل در شمال غرب لندن و 23 مورد از بیمارستان خیابان اورموند در نزدیکی مقر بنگاه خبرپراکنی در لندن، گزارش شدهاند که طبق گزارشهای پلیس، همگی به سویل دیوانه منسوب بودهاند.
این نشان میدهد که در بیبیسی هیچکس به هیچکس رحم نمیکند و عقل حکم میکند که مردم از این هیولاهایی که در قالب فرشته گریم میشوند و در استودیوهای فریبنده بیبیسی مقابل مخاطبان قرار میگیرند، فرار کنند.
تصورش را بکنید فقط 40 نفر از قربانیان سویل را پسران و مردان بین 8 تا 47 سال تشکیل میدادهاند و چه کسی تضمین میدهد که او هیچوقت پایش به رادیو صدای فارسی بیبیسی که تقریبا همزمان با نخستین جنایتهایش تاسیس شد نرسیده و یا تلویزیون فارسی بیبیسی که او برای سر زدن به آنجا تا روزبازنشستگی 2 سالی وقت داشته است. صادقصبا، عنایتفانی یا قطعا جوانترهایی مثل بهزاد بلور یا سیاوش اردلان قطعا در همه این سالها همكاران بالقوه جناب سرسویل محسوب میشدهاند، اگرچه اخبار متعدد حاکی از آن است که مرز بالقوه و بالفعل در این موارد بسیار کمرنگ است.
اگر کمی در این حقایق تامل کنید، این جملات پایانی را چیزی فراتر از یک کنایه رسانهای خواهید یافت. در این صورت متوجه میشوید که چرا بیبیسی در خط مقدم قداستشکنی و معصومیتزدایی از زندگی بشر مدرن حرکت میکند. در این بنگاه خبرپراکنی ـ یا آنطور که آن نویسنده بزرگ آلمانی گفته بود بنگاه لجنپراکنی ـ همه یا «سرجیمی سویل» هستند یا قربانیان او!
صبح امروز روزنامه خراسان مقاله ای با عنوان«اقيانوس عشق» به قلم کورش شجاعي منتشر کرد:
فقط موج آدم ها، موج پرچم ها و دريا دريا شور و اشتياق نبود بلکه اقيانوس عشق بود که موج مي زد و از جاي جاي ايران به سوي مشهد الرضا جاري بود. پيرزن ۸۰ ساله روستايي در راه بود مردان کهنسال نيز آرام آرام به سوي قبله راز و نياز گام برمي داشتند کرور کرور دختر و پسر جوان نيز عاشقانه روان بودند.
در اين بين نوزاداني هم در آغوش مادرانشان سوي مشهدالرضا مي آمدند برخي جاده ها هنوز برف داشت. سوز و سرما در بيابان ها و دشت ها و جاده هاي منتهي به مشهد بر دست ها و پاها و گونه هاي زائران تازيانه سرما مي زد اما وقتي اقيانوس عشق موج مي زند هيچ مانعي را تاب ايستادن در مقابل آن نيست، گرماي عشق نه برف و يخ بلکه سخت ترين سنگ هاي عالم را ذوب مي کند. ماجراي عاشقان زيارت، قصه و خيال و داستان و افسانه نيست اين جماعت به حقيقت پا به راهند و دل به نور ولايت روشن کرده اند اي کاش دوربين ها مي توانستند لااقل صحنه هايي از اين اقيانوس مواج عشق زائران عاشق را به تصوير بکشند.
از عشق آتشين ليلي و مجنون و فرهاد و شيرين و رمئو و ژوليت و... بسيار شنيده ايم و در وصف عشقشان چه رمان ها که نوشته نشده و چه نمايشنامه ها و فيلم هاي فاخري که تهيه نشده است اما اي کاش از اين محبت و عشق دوسويه بي مانند بين مردمان و اهل بيت پيامبر خاتم هم تصاويري شايسته و بايسته براي مشاهده جهانيان تهيه شود نه فقط از صدها هزار پير و جواني که پياده و به عشق عرض ارادت بيشتر خدمت امام رئوف، پياده پاي در راه گذاشته اند بلکه اي کاش جهان چشم باز کند و ببيند که شور عشق مردمان پاک سيرت و پاک نيت به حرم و حريم اهل بيت پيامبر رحمت چه صحنه هاي عاشقانه اي که نمي آفريند. روزهاي آخر صفر قلب معنوي ايران به نبض ميليون ها زائر عاشق به تپشي چنان مبارک دچار بود که مي پنداشتي اين روزها نبض جان عالم در مشهدالرضا و حريم ملکوتي حجت خدا، امام رئوف علي بن موسي الرضا(ع) مي تپد.
در سالروز رحلت پيامبر عظيم الشأن اسلام و شهادت امام حسن مجتبي(ع) و علي بن موسي الرضا(ع) ميليون ها انسان دل به نور خدا روشن کرده در حريم عبد صالح خداوند و هشتمين حجت برحقش علي بن موسي الرضا(ع) چنان عاشقانه گرد هم آمدند و آن چنان قلب هايشان با هم به يک عشق تپيدن گرفت که گويي اين قطعه بهشتي بر بال ملائک آماده پرواز تا عرش خدا بود و اگر اين اقيانوس عشق در پيش چشم جهانيان درست و دقيق و هنرمندانه به تصوير کشيده شود هر آن که بهره اي از فطرت پاک و الهي خويش را براي خود نگاه داشته باشد درمي يابد که چگونه خداوند «ثقلين» را «کتاب نور» را و «اهل بيت» را چنين حکيمانه براي نورافشاني و هدايت دل هاي عالميان تا روز موعود عزيز داشته و مي دارد.
هر چند که دشمنان و شب پرستان چه آنان که قرآن بر نيزه کردند، چه آنان که قرآن ها را سوزاندند، چه آنان که با هزار حيلت قصد خاموش کردن نور و مودت اهل بيت و ذي القربي را در دل ها داشتند، چه آنان که به زر و زور و تزوير سال ها دين را به پوستين وارونه اي بدل کردند و چه آن ها که از دين تنها به پر کردن کيسه خود پرداختند و چه آن ها که دين تنها لقلقه زبانشان بوده و هست و چه ... همه و همه تنها اگر کمي چشم خود را باز کنند به خوبي مي بينند و درمي يابند که عبوديت به درگاه خداوند و اطاعت از کلام الهي و پيروي از سنت نبوي و چنگ زدن به ريسمان مستحکم ولايت علوي و باليدن در حماسه عزت حسيني و درس گرفتن از مذهب جعفري و چشم اميد داشتن به قيام الهي مهدوي چه نيکو تقديري براي در دست دارندگان پرچم سرخ حسيني و بيرق هاي سبز مهدوي رقم زده است.
آنان که روزگاري حرم حسين بن علي را به آب بستند و چندين بار حرم شريف اباعبدا... را تخريب کردند و کوردلان سنگدلي که براي جلوگيري از زيارت اباعبدا... شرط قطع دست راست افراد را حکم حکومتي و مقرر کردند جواز زيارت اباعبدا... قطع دست زائر باشد تا شايد بدين وسيله ديگر کسي سوداي زيارت شهيد کربلا و احياگر دين مصطفي را در سر نپروراند اما باز هم ديدند که عاشقان صف کشيدند باور کنيد اين افسانه نيست تاريخ است هر که شک دارد به کتاب هاي معتبر تاريخي مراجعه کند تا از اشتياق مردمان براي زيارت اباعبدا... حتي در آن زمان هاي سخت چيزها دريابد و بخواند قصه واقعي پيرزني را که اصرار مي کرد دست چپم را قطع کنيد و اجازه زيارت حسينم را بدهيد و آن قدر اصرار کرد که به حضور حاکم بردندش و وقتي دليل اصرار بر قطع دست چپش را جويا شدند پيرزن گفت آخر دست راستم جواز زيارت قبلي ام شده است!!
حالا هم آن سنگدلان و کوردلان و هم دنيا ببيند که در اربعين حسيني با اين شرايط ناامن عراق و در شرايطي که گر چه دستي رسماً براي جواز زيارت قطع نمي شود اما هزاران کيلو بمب و مواد منفجره و صدها کوردل انتحاري را شب پرستان سر راه زائران کربلا مي کارند و ده ها زائر را به خاک و خون مي کشند تا شايد از موج عشق مودت اهل بيت کاسته شود اما اين روزها کربلا در اربعين ميزبان شانزده ميليون زائر است که اگر عراق امن شود و شرايط سفر براي همه عاشقان مهيا گردد آن گاه ديگر قيامتي باور ناشدني در عراق و کربلا در منظر و مرآي جهانيان شکل خواهد گرفت.
سير تاريخ خصوصاً پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نشان مي دهد نه تنها جهان اسلام که جهان بشري به سويي که گريزي از آن نيست در حرکت است و نقشه هاي شوم و پر از قساوت و کينه توزانه دشمنان دين خدا براي خاموش کردن نور حقيقت با بيداري اسلامي و بيدار شدن جان مردمان و تکاپوي آدميان براي دريافت حقيقت و معنويت نقش بر آب شده است، که اگر غير از اين مي بود اين حرکت ها و خيزش هاي اسلامخواهانه، دين مدارانه و حق طلبانه در منطقه و روحيه معنويت گرايي در بسياري از کشورهاي تن به سکولاريسم داده به وقوع نمي پيوست.
واقعيت قابل اشاره ديگر اين که اقيانوس عشق عاشقان اهل بيت پيامبر در شرايطي چنين موج مي زند که سردمداران قدرت و ثروت جهاني و لابي صهيونيستي هر چه توانسته اند از تهديد و حمله نظامي و فشارهاي سياسي بر ملت هاي مسلمان فروگذار نکرده اند و بيشترين تهديدها و فشارهاي سياسي، اقتصادي و رواني را متوجه قلب تپنده بيداري اسلامي يعني ايران عزيز کرده اند اما در عين حال معرفت و عشق به اهل بيت پيامبر اکرم(ص) هر روز در دل هاي پاک فطرتان جهان، مسلمانان و ايرانيان نيکو سرشت بيشتر موج مي زند و اجتماع عظيم شانزده ميليوني در کربلاي حسيني و اجتماع چند ميليوني عاشقان در حريم رضوي خود گواهي صادق بر اين ادعاست که اين مردمان پاک دل و پاک نيت تحت هيچ شرايطي دل از مودت اهل بيت پيامبر اکرم(ص) و عزت و استقلال ايران عزيز برنمي گيرند هر چند دشمنان بر طبل تهديد و تحريم و فشار بر مردم بيشتر بکوبند و هر چند برخي از مسئولين به جاي پرداختن به امور مردمان سر در دعواها و نيت هاي بعضاً آلوده و خودخواهانه خود داشته باشند.
«ائتلافهای نشدنی»عنوان سر مقاله امروز روزنامه آرمان نوشته دکتر غلامعباس توسلی (فعال سیاسی)را می خوانید:
از دید جامعهشناسانه امکان ائتلاف دو جریان با سابقه تقابل 30ساله مثل جریان اصولگرا و جریان اصلاحطلب در کوتاه مدت بعید به نظر میرسد اما در دراز مدت و با فراهم شدن مقدمات تعامل بین این دو جریان امکان ائتلاف آنها غیرممکن نخواهد بود. این دو جریان سالهاست که در جریان سیاسی کشور ایران حاضر و تاثیرگذار بودهاند و هر دو جریان سابقه اداره کشور را دارند و از این روی با فراهم شدن مقدمات تعامل میتوانند مانند اتفاقی که در سایر نقاط دنیا هم نمود عینی دارد با هم ائتلاف کنند.
مقدمات این تعامل و ائتلاف اولا قصد و نیت همگرایی به جای واگرایی است و ثانیا دست برداشتن از خود محوری و ترجیح مصالح جامعه بر مصالح شخصی و به رسمیت شناختن و رد نکردن یکدیگر و ثالثا برداشتن قدمی عملی در راستای تعاملی دو طرفه و ائتلافی بینابین. اما چشم انداز فعلی این تعامل را نشان نمیدهد. اصولگرایان در حال حاضر تمام قواها را در دست دارند و قدرت را در اختیار خود در آوردهاند و این امر تعامل بین دو جریان را سخت کرده و این دو جریان را تا حدی از هم دور میکند و باعث شکل گیری شرایطی شده که در آن جریان اصولگرا حتی دیگر حاضر به معذرت خواهی از کسانی که این جریان نسبت به آنها بیتوجهی کرده، نیست.
ما اگر قائل به آزادی بیان، آزادی فکر و انتقاد هستیم باید قبول کنیم که در مقابل ما جریان متفاوتی هم وجود دارد و آن جریان را بپذیریم و این امر در شرایطی امکان پذیر است که اهداف ما به جای اهداف شخصی، اهداف عمومی و ملی باشد. در آن شرایط است که دیگر نمیشود جریانی را بدون حکم قانونی محکوم کرد. ما با رجوع به ذات نظام خود که نظامی دموکراتیک است درمییابیم که نادیده گرفتن یک جریان کاری بهکل اشتباه و غلط است.
متاسفانه تا به حال نشانههای خوبی مبنی بر امکان ائتلاف دو جریان اصلی سیاسی کشور دیده نمیشود و به نظر میرسد که این دو جریان هنوز ضرورتی برای این اقدام احساس نکردهاند تا قدمی عملی بردارند و یکدیگر را به رسمیت بشناسند و جامعه را از نگرانی خارج کنند. امروزه در کشورهای اسلامی منطقه مشاهده میکنیم که با وجود مشکلاتی که مربوط به گذشته است اما در جریان تحرکات اخیر همگرایی جریانهای فکری مختلف به انقلابهایی مردمی در برابر حکومتهایی استبدادی انجامیده.
این انقلاب قبلا در کشور ما صورت پذیرفته و حالا و بعد از انقلابی ضد استبدادی انتظار میرود که جناحهای مختلف داخلی با تعامل و همگرایی بتوانند وضع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را بسامانتر کنند. امیدواریم که سیاسیون ما به خود آمده و به همگرایی برسند و افراد حاضر در قدرت به جای اندیشیدن به بقای قدرتشان به اهداف عمومی فکر کنند و با تعامل و همگرایی بتوانیم بر مشکلات فعلی چیره شویم. برای حل کردن مسائل و مشکلات البته راههای مختلفی موجود است اما یکی از بهترین راهها رسیدن به وحدت ملی و عمومی است و رسیدن به این وحدت ملی مستلزم محترم شناختن حقوق تمام افراد جامعه است.
امیر دبیریمهر برای ستون سرمقاله روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
معیارهای گمراهکننده برخی جریانات
با موضعگيري اخیر مقام معظم رهبری درباره انتخابات رياستجمهوری عملا مقدمات گفتوگوهای انتخاباتی در کشور فراهم شد وتا 24 خرداد 92 شاهد افزایش روزافزون این دست مباحثات و گفتوگوها خواهیم بود که امیدواریم مبتنی بر خردورزی، اخلاق اسلامی و انسانی، قانونمداری و مصلحتهای مردم باشد.
یکی از فرازهای مهم بیانات ایشان در دیدار با مردم قم اشاره ایشان به سنگین بودن وظیفه مدیریت اجرایی کشور بود و اینکه کسانی وارد این عرصه شوند که توانایی و صلاحیت این مسئولیت سنگین را در خود ببینند. واقعیت این است معیارها و شرایط نامزدهای رياستجمهوری در ایران دو دسته هستند. معیارهای نرمافزاری وذهنی و اعتقادی و معیارهای سختافزاری که به تواناییها و سوابق و عملکرد نامزدها باز ميگردد. معیارهای مصرح در اصل 115 قانون اساسی را نیز برهمین اساس ميتوان دو دسته خواند، معیارهایی مانند ایرانی الاصل، تابع ایران، دارای حسن سابقه و تقوی و مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسميكشور بودن در زمره معیارهای نرمافزاری محسوب ميشوند.
اما معیارهای دیگری مانند رجال مذهبی و سیاسی و مدیر و مدبر بودن معیارهای سخت افزاری هستند. بدین معنا که خارج ازدایره اعتقادات نامزدها قرار گرفته و مستقیما به توانمندیها و عملکرد و سوابق نامزدها معطوف ميشود. بهعبارتی در معیارهای نرمافزاری نامزدهای رياستجمهوری «خواستن» داوطلب راستی آزمایی ميشود اما در معیارهای سخت افزاری «توانستن» داوطلب راستی آزمایی ميشود. چه بسا دهها فعال سیاسی علاقهمند و خواستار برعهده گرفتن مسئولیت رياستجمهوری باشند و صلاحیتهای اعتقادی لازم را هم داشته باشند اما واجد صلاحیتهای عینی و عملی لازم برای اجرای مسئولیتهای رياستجمهوری نباشند و بدینمعنا از دایره مصادیق رجل سیاسی و مذهبی خارج ميشوند.
تدوینکنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی با هوشمندی دو مرحله برای تشخیص رجل سیاسی و مذهبی بودن نامزدهای رياستجمهوری در نظر گرفتهاند: مرحله اول حقوقی است که تشخیص و تعیین آن برعهده شورای نگهبان است ودر مرحله دوم که سیاسی است مردم هستند که با انتخاب خود این معیار را تشخیص میدهند. اما مسئله مهم این است که تاکنون در تایید و تعیین صلاحیت نامزدها به معیارهای سخت افزاری توجه لازم و کافی نشده و همین بیتوجهی منجر به بروز مشکلات زیادی برای کشور بعد از انتخاب رئيسجمهور شده است. بدینگونه که به جای پیشرفت سریع کشور در فضای رقابتی جهانی حجم قابل توجهی از زمان و منابع کشور صرف مجادلات سیاسی و فرهنگی و اعتقادی شده است. برخی از گروهها و جریانات سیاسی کشور که فاقد تجارب موفق مدیریتی و صلاحیتهای اولیه اجرایی و عملی در کشور هستند و...
در واقع برای اولویتهای حیاتی کشور مثل عرصه اقتصادی و سیاست خارجی فاقد هرگونه ایده و برنامه و سابقه موید آن هستند با طرح برخی معیارهای نرمافزاری وذهنی و سلیقهای و بیش از حد برجسته و مهم وانمود کردن آنها منشأ انحراف بزرگی جهتگیریهای کلان کشور شدهاند.
به گونهای که مجاری قانونی کشور و مردم به جای توجه بیشتر به صلاحیتهای عملی و توانمندیهای اجرایی و سوابق و عملکرد نامزدهای مطرح دیدگاه خود را معطوف به این مجادلات بیحاصل میکنند که چندان دردی از دردهای کشور دوا نمیکند. واقعیت این است که معیارهای نرمافزاری هر چند مهم هستند اما در سالهای اولیه شکلگیری یک نظام ایدئولوژیک مهم مينمایانند و در دوران تثبیت نظام سیاسی مردم سالار اولویت و اهمیت گذشته خود را ندارند. دلیل این ادعا نیز ریشه در فلسفه سیاسی دارد بدینگونه که نظام های سیاسی در ابتدای تاسیس مشکل مشروعیت دارند اما در دوران تثبیت بیشتر مسئله و ضرورت کارآمدی دارند. زیرا دوره بحران مشروعیت سپری شده است.
اما برخی سیاسیون و گروههای سیاسی که اتفاقا خیلی هم مدعی معناگرایی و اصولگرایی هستند یا از سرجهل به علم و اندیشه سیاسی یا برای پنهان کردن ضعفهای عملی و عملکردی چهرههای سرشناس خود سعی ميكنند معیارهای سخت افزاری را کم اهمیت نشان داده یا به حاشیه سوق دهند. هرچند همواره حذف و تخریب رقبای سیاسی هم با تمسک به برخی معیارهای ذهنی و غیرقابل اندازهگیری موجهتر مينماید.
اشاره به موقع و هوشمندانه مقام معظم رهبری در سخنانی که به نوعی مطلع غزل رياستجمهوری دوره یازدهم است ایجاب ميكند صاحبان فکر و قلم و رسانه طرح برخی ایدههای انحرافی و گمراهکننده را با استدلال و منطق را پاسخ دهند و فضایی را در 5 ماه مانده به انتخابات فراهم سازند که به تدریج نامزدهای توانمند، کارآمد و دارای سوابق درخشان و موفق خود را برای جذب آرای مردم عرضه کنند. شاهد دیگر این ادعا متوسل شدن دشمنان کشور به ابزار تحریم است.
تحریم نه برای سلب مشروعیت بلکه برای ایجاد دستانداز در مسیر کارآمدی نظام اسلامی است از اینرو ایران عزیز از این پس برای تصدی مسئولیتهای مهم اجرایی مانند رياستجمهوری به جای متفکر و نظریهپرداز و سخنران و خطیب و واعظ نیازمند مردانی است که با همت والا و چشمانداز نگری و تجربه و دانش مدیریت کارآمد بتوانند کشور را هر سال یک گام به اهداف خود نزدیکتر سازند و مردم عزیز ایران به جای مشاهده مجادلات و اختلاف نظرهای تمام ناشدنی شاهد افزایش رفاه روزافزون جامعه و سازندگی و آبادانی بیشتر ایران و تحقق عدالت مبتنی برآموزههای اسلامی باشند.
محمد كاظم انبارلويي در مقاله ای برای روزنامه رسالت این طور نوشت:
پيش بيني تحرك دشمن در انتخابات
يكي از مباحث مهم مقام معظم رهبري در ديدار با مردم قم به مناسبت سالروز قيام تاريخي 19 دي پيش بيني تحرك دشمن در انتخابات آينده بود. موضوع اصلي دستور كار دشمن در اتاق جنگ نرم بحث انتخابات آينده است .
انتخاباتي كه مردم از يك سو راس هرم قدرت در قوه مجريه را تعيين ميكنند و از سوي ديگر نمايندگان مردم در شوراهاي اسلامي عملا مديريت شهرها و بخشها و روستاها را با وضع قوانين محلي و منطقهاي براي يك دوره ديگر در دست ميگيرند . در هر دو انتخابات راي مستقيم مردم دو نهادعظيم " انتخابي" را شكل ميدهد.
ازباب آينده نگري و آينده پژوهي ميشود افعال و اقوال دشمن را در انتخابات آينده پيش بيني كرد.
1- اولين فعل آنها روي اين معنا متمركز ميشود كه اصلا انتخاباتي برگزار نشود. آنها براي اخلال در برگزاري انتخابات برنامه دارند . كما اينكه در انتخاباتهاي گذشته همين مسير را رفته اما با اراده پولادين مردم و رهبري هوشمند انقلاب روبهرو شدند . آنها حتي ممكن است روي يك نبرد وسيع سايبري براي اخلال در سيستم رايانهها حساب باز كنند.
2- تبليغات آنها روي مايوس كردن مردم براي شركت در انتخابات متمركز خواهدشد . آنها مشاركت گسترده مردم را هدف قرار دادهاند و تا آنجا كه زورشان برسد ميخواهند اين مشاركت را فرو كاهند مشاركت حداكثري و گسترده مردم در انتخاباتها همواره مورد رشك و حسد دشمن بوده است . آنها قوام و استحكام مردمسالاري ديني در ايران را تاب نميآورند. ميخواهند يك ديكتاتور در ايران روي كار بيايد با حداقل پشتوانه و بعد توسط او سياستهاي تجاوزكارانه خود را مثل زمان طاغوت اعمال كنند. صاحبان تريبون و قلم بايد حواسشان جمع باشد. بايد دست دشمن را بخوانند و جدول توطئههاي آنها را از روي غفلت و جهل پر نكنند.
شبهه " تقلب" در انتخابات گذشته اسم رمز آشوب و توطئه بود. ظاهرا از اين واژه درانتخابات آينده كاري ساخته نيست اين اسم رمز لو رفته و همه ميدانند. لذا آنها روي كليد واژه " انتخابات آزاد" متمركز شدند.اين واژه با مطالعه و دقت استخدام شده است . اگر دربرابر ترويج و تبليغ آن از سوي دشمن حساس شويم ميگويند پس شما با انتخابات آزاد مخالفيد.
اگر حساسيتي نشان ندهيم و نامزد مورد نظر آنها به هر دليل يا به رقابتها راه نيافت يا اگر راه يافت راي نياورد ،مدعي ميشوند انتخابات، آزاد نبوده است و اگر هم راي آورد ميگويند با آنكه انتخابات آزاد نبود اما پايگاه مردمي ما آن قدر قوي بود كه نتوانستند كاري پيش ببرند. مقام معظم رهبري در ديدار با مردم قم از اين فريب و نيرنگ رونمايي كردند و در مورد آن روشنگري فرمودند.
ايشان تاكيد نمودند: " القاي آزاد نبودن انتخابات كمك به دشمن است."(1)چندي پيش در سرمقالهاي تمركز ضد انقلاب خارج از كشور را روي واژه" انتخابات آزاد" و اهداف آنها از اين تمركز بيان و از پروژه " طرح تماس " آنها با عناصر داخلي رونمايي كردم .(2) ضد انقلاب خارج از كشور و دنبالههاي داخلي آنها از تمركز روي انتخابات آزاد اصل برگزاري انتخابات را هدف قرار دادهاند . اما برخي جريانهاي سياسي از اين واژه براي كاسبي خود در انتخابات و كسب راي حرام استفاده ميكنند .
طي چند روز گذشته سايتهاي خبري و روزنامهها به اندازه كافي در خصوص احزاب و گروهها و اشخاصي كه از اين واژه براي كسب راي حرام سود بردهاند سخن گفتهاند البته ابداع تعبير " راي حلال" و " راي حرام" شايد درست نباشد زيرا هرچه كه به صندوق راي با نيت استحكام بخشيدن به قوام جمهوري اسلامي ريخته ميشود حلال است . اما به هر حال از نظر نوع گونه شناسي راي ميتوان براي كساني كه به اين نيت به پاي صندوق راي نيامدهاند و يا براي كساني كه به اسم التزام عملي به قانون اساسي و اسلام و نظام از مردم راي گرفتهاند اما عكس آن عمل ميكنند ، اين تعبير ( راي حرام ) شايد صحيح باشد.
3- سومين مطلب در پيش بيني شرارتهاي دشمن موضوع " ماجراجويي" است. مردم در انتخابات آينده معلوم است به چه فكر ميكنند.مردم به فكر پيشرفت كشور هستند از مسئولان مطالبه عدالت در حوزههاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي دارند . مردم از مسئولان ميخواهند در برابر تهديدها و تحريمهاي دشمن مقاومت كنند تا انقلاب از اين پيچ مهم يا عقبه تاريخي عبور كند . دشمن در صدد حادثه آفريني است تا مردم حواسشان ازمسير اصلي منحرف شود.
به تعبير مقام معظم رهبري ؛ " يك ماجراي سياسي ، يك ماجراي اقتصادي يا يك ماجراي امنيتي " پديد آورند و همه را سركار بگذارند.مشخص است اين ماجراجويي دشمن ابتدا به ساكن نميتواند شكل واقعي به خود بگيرد. آنها منتظر غفلت مردم و نخبگان و مسئولان هستند تا در آن " بستر" ، توطئه خود را عملياتي كنند .
لذا به هر تحركي كه نظم و نسق فكري و عملي مردم و مسئولان را در مقابله با تحركات دشمن به هم زند بايد مشكوك بود.
دولت و مجلس و قوه قضائيه بايد استعداد خود را روي آن " تحرك مشكوك" متمركز كنند .خوشبختانه هوشياري مردم به هنگام است و درك رهبري از اوضاع و شرايط روز آمد است . كافي است پاي در وادي اطاعت از ولي فقيه بگذاريم تا از اين مرحله عبور كنيم .انتخابات آينده بدون شك يكي از نقاط عطف ظهور قدرت و استحكام نظام خواهد بود چرا كه سطح هوشياري مردم پس از عبور از فتنه 88 بويژه قيام تاريخي 9 دي 88 در يك وضعيت دائمي است .
مقاله امروز روزنامه حمایت نوشته احمد شوهانی:
طرحی برای بنبستسازی
در حالی که قرار است هفته آینده مذاکرات فنی بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برگزار شود یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی از اظهار خوشبینی و امیدواری درباره آینده این دور از مذاکرات خودداری کرده است و در اظهار نظری اعلام کرده است که مطمئن نیست این دور از مذاکرات هم نتیجه مشخصی داشته باشد. این بدبینی آقای آمانو در حالی مطرح میشود که همزمان با پایان یافتن دور قبلی مذاکرات که در تهران انجام شد رییس بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره آینده گفتوگوهای فنی ایران و آژانس اظهار امیدواری کرد ه و از احتمال رسیدن به یک چارچوب کاری مشخص در دیدار بعدی کارشناسان آژانس از تهران خبر داده بود.
البته آقای آمانو علت خوشبین نبودن خود را امکان اجازه نیافتن بازدید از سایت پارچین اعلام کرده است؛ مکانی نظامی که بارها هستهای بودن آن از سوی جمهوری اسلامی رد شده است. جمهوری اسلامی طی سالهایی که آژانس خواستار بازرسی از سایت پارچین شده، با یادآوری اینکه یک بار اجازه چنین بازدیدی را داده، اعلام کرده است که چون این سایت نظامی است بازرسان آژانس نمیتوانند هر وقت خواستند و چند باره از آن بازدید داشته باشند؛ با این حال جمهوری اسلامی اجازه بازدید از پارچین را با گذاشتن چند شرط امکانپذیر دانسته است که در صورت برآورده شدن این شروط بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتوانند از سایت پارچین بازدید کنند.
با وجود این انعطاف از سوی ایران طرف مقابل حاضر به برآورده کردن شروط از جمله مشخص شدن یک چارچوب کاری، ارایه مستندات اتهامهای مطرح شده، حلوفصل موضوع پس از بازرسی، نیست و هر بار مذاکرات را به دور بعدی موکول میکند. در هر صورت جمهوری اسلامی مواضع و شروط خود را به صورت رسمی و شفاف به نمایندگان آژانس ارایه کرده و منتظر پاسخ است؛ بنابراین سخنان بدبینانه آقای آمانو درباره نتیجه مذاکرات آینده حاکی از آن است که طرف غربی حاضر نشده است، تغییری در رویکرد خود در برابر برنامه هستهای ایران دهد و همچنان قصد دارد با لجاجت مذاکرات را طولانی کند تا ایران از مذاکرات خسته شود و اعلام کند دیگر حاضر به مذاکره نیست.
البته مسئولان جمهوری اسلامی با نقشهها و شگردهای غربیها آشنایند و به هیچ وجه بهانه دست آنان نخواهند داد؛ همانطور که تا به حال اعلام کردهایم تنها راه حل برطرف شدن مشکلات هستهای را مذاکره میدانیم در آینده نیز باید با ذکاوت و هوشیاری بیشتر قدم برداریم و هیچ گاه میز مذاکرات را ترک نکنیم؛ چرا که این موضوع دقیقاً خواست غربیهاست.
مقاله امروز روزنامه ابتکار نوشته : فضل الله ياري:
نهضت ملي کردن حريم خصوصي
نزديک به دو دهه پيش يک روزنامه دولتي، بنيانگذار سنت ناپسندي شد که هنوز ادامه دارد.در آن سالها يک کارگردان معروف سينما که روند جدايي خود از نظام اسلامي را کليد زده بود، هدف شديدترين حملات اين روزنامه قرار گرفت. يکي از مواردي که در اين حملات مورد توجه قرار گرفت زندگي خصوصي مادر اين کارگردان بود.
پيرزني که حداقل در مسلماني اش ترديدي وجود نداشت، در يکي از پرتيراژترين روزنامههاي آن زمان کشور مورد تهمت و افترا قرار گرفت. آن کارگردان در آن سالها جمله اي گفته بود که حکايت اين روزها- و البته دو دهه گذشته- رسانههاي ماست.او گفته بود که «مسائل مربوط به مادرم از طرف اين روزنامه ملي اعلام شده است ».
اکنون،دو دهه پس از آن اتفاقات، اين روزنامه همچنان روش زشت خود را ادامه ميدهد،آن کارگردان - که آن روز قرباني اين اتفاق بود- خود در مواردي به همين شيوه عمل کرده است و در اين ميان ديگراني را با خود همراه کرده اند که اگر چه رسانههاي اصولگرا سهم بالايي از اين اتفاقات را به اسم خود ثبت کرده اند،اما برخي رسانههاي اصلاح طلب نيز در اين دام درغلطيده اند.
در هفتههاي گذشته مسائل خصوصي يک چهره شناخته شده تلويزيوني در برخي از رسانههاي اصلاح طلب واکنشهايي را بر انگيخت. واکنشهايي که البته در برابر اعمال مشابه در رسانههاي اصولگرا،هرگز بر انگيخته نخواهد شد،اما به هر صورت ميتواند زنگ خطري باشد براي نشان دادن انحطاط اخلاقي در اين حوزه.
از آن سو رسانه ملي و برخي رسانههاي مجازي وابسته به اين بنگاه بزرگ رسانه اي همچنان به شيوه خود عمل ميکنند. يک سايت اينترنتي وابسته به اين رسانه بزرگ به شيوه مبتذل و نخ نماي مطبوعات زرد،تصاوير و گزارشهايي از زندگي خصوصي مخالفان منتشر ميکند و در اين راه از هيچ انتقاد و مجازاتي هراس ندارد.
يک رسانه معتبر خبري وابسته به يکي از نهادهاي نظام چنان گزارشهايي از جزئيات زندگي خصوصي مخالفان منتشر ميکند که پاورقيهاي جنسي مجلات مبتذل قبل از انقلاب را به ذهن تدائي ميکند. در يکي از اين گزارشها،چنان بي پروا به حريم خصوصي دختري -که در يک رسانه خارجي کار ميکند و تابع سياستهاي کلي آن رسانه است- هجوم ميبرد که انسان احساس ميکند زندگي يک هنر پيشه فيلمهاي پورنو روايت ميشود نه دختري که احتمالاً در ايران خانواده اي دارد و لابد آبرو،و احترامي نزد همسايه و فاميل.
اين رسانهها سال هاست که اخلاق را قرباني شيوههاي خبري خود کرده اند و ميان ترويج اخلاق و شکست مخالفان به هرقيمتي،دومي رابر گزيده اند و طبيعتاًروي سخن اين نوشته با آنان نيست،اما ميتوان برخي رسانه ها- که هم خود قرباني روزانه اين اتهام زنيها هستند و هم همواره منتقد اين شيوه خبري بوده اند- هشدار داد که در غلطيدن به اين ورطه اولين نتيجه آن کشاندن بازي به زمين حريفي است که در اين زمينه هم ورزيده است و هم منابع خوبي در اختيار دارد.
اما مهم ترين نتيجه آن همراهي و شرکت در پروژه اي است که با هدف حذف «اخلاق» از مناسبات فردي اجتماعي،سياسي و فرهنگي کليد خورده است و به بي اعتباري مرزهاي قانون،شرع و سنت منتهي ميشود. خطوط قرمزي که قرنها جامعه ايران مناسبات دروني و بيروني خود را با آنها تنظيم کرده واز اين منظر مورد پسند جهانيان نيز قرار گرفته بود.
***
اما سخني با رسانههايي که قيد اخلاق را زده اند و بي توجه به اين مهار انساني،چهار نعل ميتازند: اشاره برخي از رسانهها به دادگاه يک مجري تلويزيون ميتواند هشداري باشد که هميشه اتفاقاتي از اين دست، در اردوگاه حريف رخ نميدهد. گاه نيز يکي از نزديکان شما به حکم«جايز الخطا بودن انسان» در دامي ميافتد.
رفتارهاي اخير شما درباره مخالفان اين مجوز را به آنان ميدهد که همانگونه عمل کنند،که شيوه شماست. آن روزهيچ انسان فهميده اي فريادهاي « وا اسلاما »، « وا اخلاقا»،« وا اسفا»ي شما را به حساب اخلاق مداري و دينداري شمايان نميگذارد. بلکه بر عکس آن را در راستاي استفاده ابزاري شما از مقدساتي ميگذارد که بيش از اين در کارزار خود با حريفان لگدکوب شما و سمکوب اسبهاي بي مهارتان شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود مقاله ای با عنوان «هدفمندي يارانههاو اشتباه در تعيين اولويتها» منتشر کرد:
بسمالله الرحمن الرحيم
با وجود تصويب قانون ممنوعيت اجراي مرحله دوم هدفمندي يارانهها توسط نمايندگان مجلس و ابلاغ آن توسط رئيس قوه مقننه، دولت همچنان به دنبال اجراي اين قانون است و به گفته برخي وزرا دور جديد جلسات هدفمندي يارانهها را با هدف بررسي شرايط لازم براي اجراي مرحله دوم قانون آغاز كرده است.
در چنين شرايطي طرح اين پرسش كاملاً طبيعي است كه اصرار دولت بر اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانهها آن هم در وضعيتي كه تقريباً هيچ يك از كارشناسان اقتصادي و اكثريت قريب به اتفاق نمايندگان مجلس، اجراي مرحله دوم اين قانون را به صلاح نميدانند و افكار عمومي نيز به علت هم افزايي فشارهاي تورمي هدفمندي يارانهها و افزايش نرخ، آمادگي همراهي لازم با مرحله دوم اين قانون را ندارند، از كجا نشأت ميگيرد؟ آيا دولتمردان به پيامدهاي اجراي مرحله دوم قانون آگاه نيستند؟
آيا تصويري كه مسئولان دولتي از شرايط اقتصادي كشور دارند با آنچه ساير ناظران ميبينند تفاوت دارد؟ و آيا مديران دولتي از مسائلي اطلاع دارند كه ديگران از آنها بيخبرند؟!براي يافتن پاسخي در خور براي وجه اصرار دولت در اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانهها به نظر ميرسد بايد دو مقوله دقيق را از يكديگر تفكيك كرد؛ انگيزههاي اقتصادي و انگيزههاي سياسي.
واقعيت اين است كه نمايندگان مجلس، ناظران و كارشناسان مستقل حوزه اقتصاد و دلسوزان نظام و كشور با در نظر گرفتن وضعيت اقتصادي و سمت و سوي شاخصهاي كلان اين حوزه و رويكرد دولت در اجراي قانون هدفمندي يارانهها در مرحله نخست، اجراي مرحله دوم اين قانون را با هيچ منطق و استدلالي صحيح و مصلحت نميدانند خصوصاً اينكه از مجموعه شواهد و قرائن اينگونه بر ميآيد كه دولت همچنان روشها و رويكردهاي سابق خود را در اجراي قانون دنبال ميكند؛ رويكردهايي كه به دنبال منافع كوتاه مدت و جلب محدوديت با توزيع پول نقد در ميان مردم است.
اين رويكردهاي نادرست درحالي همچنان دنبال ميشوند كه متأسفانه پيامدهاي ناگوار آنها طي دو سالي كه از اجراي قانون هدفمندي يارانهها ميگذرد، گريبان اقتصاد كشور و معيشت خانوارهاي ايراني گرفته است. اختصاص يارانهاي كه بايد به توليد تعلق ميگرفت، به يارانه نقدي و توزيع آن ميان مردم، بخش توليد كشور را به شدت نحيف و ضعيف كرده است و همين مسئله امكان تحمل فشارهاي ناشي از مرحله دوم قانون را از بخشهاي توليدي سلب كرده است بنابراين، اين بخش امكان همراهي با مرحله دوم قانون را ندارد.
از سوي ديگر هم دولت همچنان در انتخاب و پيگيري اولويتهاي تحول اقتصادي دچار غفلت يا تغافل است؛ بسياري از كارشناسان معتقد بودند و همچنان نيز بر اين اعتقاد هستند كه محورهايي مانند اصلاح نظام بانكي يا نظام مالياتي و گمركي نسبت به اصلاح نظام پرداخت يارانهها از اولويت بالاتري برخوردار بودند.
به عبارت ديگر دولت به عنوان مجري طرح تحول اقتصادي بايد پيش از پرداختن به مقوله يارانهها به سراغ اصلاح نظام بانكي ميرفت و مشكلات ساختاري موجود در اين حوزه را اصلاح ميكرد چرا كه با وجود تداوم اين مشكلات، بخش غيرواقعي اقتصاد كشور خصوصاً شبكه بانكي امكان حمايت لازم را از بخش واقعي اقتصاد اعم از صنعتگران، كشاورزان و فعالان بخش خدمات نداشت. اين، دقيقاً همان اتفاقي بود كه اكنون شاهدش هستيم و به علت مشكلات ساختاري نظام بانكي، بخشهاي توليدي هم تحت فشار بيشتري از ناحيه واقعي شدن قيمتها قرار گرفتهاند.
از سوي ديگر ناتواني بخش توليد در كسب درآمد، مشكلات فراواني را نيز براي بانكها بوجود آورده كه افزايش شديد ميزان مطالبات معوق به حدود 70 هزار ميليارد تومان يكي از آنهاست.به اين ترتيب مشاهده ميشود كه اشتباه در تعيين اولويتهايي كه در فرايند تحول اقتصادي بايد دنبال ميشد، اين روند را با مشكلات فراواني روبرو كرده كه ادامه آن را با اما و اگرهاي فراواني مواجه ساخته است. در چنين شرايطي، پافشاري دولت بر ادامه اجراي قانون هدفمندي يارانهها آن هم با تمركز بر پرداخت يارانه نقدي بيشتر قطعاً تكرار همان اشتباهي است كه دو سال پيش رخ داد، اشتباهي كه تاوان سنگين آن را مردم پرداختند و نبايد بار ديگر تكرار شود.
دكترپویا جبل عاملی در مقاله ای برای روزنامه دنیای اقتصاد این طور نوشت:
پرسشهای بیشمار پیرامون اشتغال دولتی
بیتردید استخدام افرادی که به دنبال شغل هستند، میتواند امر مثبتی برای اقتصاد باشد، البته با یک قید؛ منافع این کار بیشتر از هزینه آن باشد.توجه کنید که ایجاد یک شغل در حالتی میتواند سودمند باشد که ارزش به وجود آمده از سوی فرد استخدامشده حداقل به میزان هزینهای باشد که صرف وی میشود.
در غیر این صورت اصولا اشتغالی صورت نخواهد گرفت. شاید برخی معتقد باشند که این منطق ساده حداقل در صحنه عمل برای بسیاری از دستگاههای دولتی برای سالهای متمادی رعایت نشده است و از چه رو باید بر رعایت آن پافشاری کرد؟ آنها شاید بگویند مهم این است که بیکاری کمتر شود و اگر دولت میتواند اشتغال ایجاد کند، چرا باید جلوی آن را گرفت؟ آیا به راستی کسانی که مخالف این حجم ایجاد اشتغال در دستگاههای دولتی هستند، مخالف کاهش بیکاری هستند؟
مساله مخالفان این است که چگونه دولت مدعی است با کاهش 50 درصدی در درآمدهای نفتی هم میخواهد بودجه انقباضی بنویسد و هم اشتغال دولتی را بالا ببرد؟ چگونه میتوان هر دوي این سیاستهای متناقض را آن هم با این حجم ادعایی برای اشتغال، اجرایی کرد؟ بودجهریزان باید ببینند اصولا میتوان هزینههای جاری فعلی دولت را پوشش داد؛ بودجه عمرانی که جای خود.
در این وضعیت که همه بیم کاهش درآمدهای نفتی را دارند و این سوال برای بسیاری از کارشناسان مطرح است که دولت چگونه میخواهد حقوق کارمندان فعلی و هزینههای امور جاری خود را بپردازد، این تصمیم برای اشتغال بیشتر کارمند، تنها یک مساله را به ذهن متبادر میکند: تصمیمگیرندگان بدون توجه به هزینههای این اشتغال، به هر منظوری که دارند میخواهند این کار صورت گیرد؛ منظوری که بیتردید در قالب اقتصاد ملی نمیگنجد.
فراتر از این حتی یک فرد عادی هم میتواند از خود بپرسد که اگر واقعا نهادهای دولتی ما چنین ظرفیتی برای ایجاد اشتغال داشتند، چرا پیش از این چنین کاری صورت نگرفت؟ منطق اقتصادی میگوید وقتی نهادی نیاز به پرسنل دارد، خود به خود به سوی استخدام افراد مورد نیاز میرود و اگر تا به حال چنین کاری صورت نگرفته، میشود گفت که نهادهای دولتی نیازی به این افراد نداشتهاند.
اگر زمانی برخی فکر میکردند که با دستور و نامه دادن میتوان جلوی رشد قیمتها را گرفت و بسیاری از آنان در صحنه عمل دیدند چنین کاری امکان ندارد، حال گویی به جایی رسیدهایم که برای معضل اشتغال نیز این تصور به وجود آمده که میتوان با دستور دادن به وزارتخانهها و دستگاههای دولتی میتوان اشتغال ایجاد کرد.
شاید بهتر باشد تا سیاستگذاران به جای آن که خود و کارشناسان را درگیر مسائلی کنند که در همان نگاه اول قابل رد است، به دنبال راههایی باشند که بتوان بودجه سال آتی را با وجود افت محسوس در درآمدهای دولت به گونهای نوشت که کمترین آسیب به اقتصاد ملی و زیربناهای آن زده شود. این کمترین انتظاری است که میتوان از سیاستگذاران داشت.