البته آلودگی هوا و آلایدهها اگر اجازه دهند، چنین
حسی شاید در وجود پایتختنشینان و مخصوصا جوانان و نوجوانان آن پدیدار شود
تا به جای خوشحالی از تعطیلی به دلیل آلودگی هوا، روزی را به تعطیلی
بگذرانند که حداقل تا مچ پاهایشان در برف، این نعمت خدادادی فرو رود.
اگر
چشمها را بشوییم و ذهنها را روانه روزهای خوش زمستانی کنیم و در نظر خود
قدم زدن زیر بارش برف در پارک ملت را مجسم کنیم؛ پس از گذشت یک دل سیر برف
بازی و زمانیکه تصمیم به ترک پارک گرفتهایم در هنگام خروج از این پارک و
وارد شدن به خیابان ولیعصر با صحنه جالبی روبرو میشویم که عبارت نوشته شده
بر روی کادر مقوایی برای ما خواناست اما سر از آن در نمیآوریم و حسی
درونی به ما میگوید که برویم از نزدیک سرکشی کنیم.
درست است روی
تکه مقوا با قلمی درشت نوشته شده "چتر الکترونیکی، لذت برف بازی" که در
گوشهای افتاده و زیر آن ریزتر نوشته شده است "ماسک الکترونیکی، زندگی
سالم" که البته به رنگ قرمز است. حال این دو عبارت یعنی چه؟ آیا شعار است؟
اگر شعار است مقصودش چیست و به چه هدفی مطرح شده است؟ این دو ابزار
دیجیتالی با برق یا الکتریسیته در ارتباط هستند؟ چرا یکی از آنها ماسک است
و دیگری چتر؟
باز هم باید نزدیکتر شد و با مردی که بر روی حصیری
به ابعاد ۲*۲ متر نشسته و دستگاه برجستهای را جلوی خود قرار داده است،
موضوع را جویا شد.
آقا منظور از این دو نوشته چیست، آیا شما میدانید؟
محمد
آقا که البته اسمش را با چند کلمه صحبت میتوان پرسید، در پاسخ به این
سوال عنوان کرد اگر نمیدانستم که نمیفروختم! این پاسخ کافی است تا
کنجکاوی به اوج خود برسد و موضوع را دقیقتر پیگیری کنیم.
محمد
اژدری در پاسخ به اینکه این دو شعار چیست و برای چه روی این دو تخته نوشته
شده است؟ گفت: اینها اشعار نیست، نکته است؛ و در این حال نوشته دیگری را
از زیر حصیر بیرون میآورد که مزین شده به عبارت "دستهایتان را با چرک کف
دست آلوده نکنید"...
ماجرا را کامل البته طی ۷ دقیقه جویا شدیم به
اینجا رسید که وی فردی تولیدکننده جوراب است که البته در کارخانهای جوراب
بافی کار میکند و چند سالی میشود که به دلیل عدم تواناییاش در رفع
مشکلات مالی روی به سوی دست فروشی نیز آورده و در زمستانها چتر میفروشد.
او
معتقد است شرایط جامعه به گونهای شده که مردم کمتر پول با خود حمل
میکنند و اکثر دارای کارتهای بانکیاند و به همین خاطر وقتی جنسی را
میبینند و خوششان میآید به دلیل وجود نداشتن دستگاه کارتخوان از خرید
پشیمان میشوند؛ به همین منظور او دستگاه POS را بر روی حصیر و جلوی خود
گذاشته بود که به گفته خودش این دستگاه را به صورت قسطی از بانک گرفته و
البته مجوز آن برای فروشندهای در خیابان ولیعصر است که فعلا در اختیار من
گذاشته تا کارم را راه بیاندازد.
محمد در ادامه حرفهایش گفت حالا
دلیل انتخاب این جملات را فهمیدی؟ منظورش این بود که مردم حتی میتوانستند
در یک حرکت کمیاب از یک خردهفروش به صورت الکترونیکی و با کارت خریداری
کنند و این به نوبه خود برای بسیاری جالب بود و منجر به رونق کسب و کار او
شده بود.
وقتی از او درباره جامعه اطلاعاتی و عصر دیجیتال سوال
میکنم، اینطور پاسخ میدهد که من خوب میدانم که از یک کشور به راحتی
میتوان با کشوری دیگر از طریق کامپییوتر ارتباط برقرار کرد و سر ماه هزینه
آن را داد و حتی مردم قبض آب و برق خود را از طریق کامپیوتر میپردازند،
به خاطر اینها بوده که من هم تصمیم گرفتم کاری کنم که لااقل جالب باشد.
در
مدت زمان اندکی که این گپ و گفت را با او داشتیم، جمعیتی دور او را گرفت
که همه تقریبا سوالاتی از این دست داشتند و البته زمانیکه متوجه وضع
اقتصادی نامساعد این فرد مسن میشدند، حتما خریدی را چه به صورت کارتی و چه
نقدی انجام میدادند.
جامعه اطلاعاتی یعنی همین که شهروندان بتوانند
دیجیتالی فکر کنند و کارهایشان را با استفاده از ابزار آن انجام دهند،
جامعه دیجیتالی، شهروندی دیجیتالی را طلب میکند تا بتواند رسالتش را
برآورده کند.
متأسفانه آلودگی هوا موجب شده بود که خطی قرمز با
محتوایی ناخوشایند بر روی تابلوی این مرد دوره گرد نقش ببندد و به موجب
آلودگی هوا، این مرد چند ماسک را به صورت نمادین بر روی حصیر خود قرار
دهد.
چه خوب است که در حین قدم زدن و عبور و مرور از معابر شهر،
بتوانیم خوب ببینیم تا شاید کسی در انتظار تنها توجهی نشسته باشد بیهیچ
توقعی...