روايت نيمكت هاي سوخته و دل هاي سرشار از نور :
روايت نيمكت هاي سوخته و دل هاي سرشار از نور :
به گزارش
گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران از وزارت آموزش و پرورش ، ساعت 12:45 ظهر روز شنبه 20 ديماه سال 65 هنگامي كه دانش آموزان بروجردي براي تحصيل در نوبت عصر روانه مدارس خود مي شدند و عده كثيري نيز در راه رسيدن به محل تحصيل طي طريق مي كردند ، بناگاه صداي راديو كه پيروزي ها ي رزمندگان را لحظه لحظه گزارش مي كرد ، قطع و صداي آژير قرمز در فضاي شهر طنين انداز شد.
كودكان معصومي كه پيش از اين بارها و بارها شاهد بمباران هاي مردم بي دفاع بودند ، بي خبر از لحظات پيش رو كه به جاي دفتر حضورو غياب معلم ، آبستن اوراق شهادت مجيد ، احمد ، مسعود ، محمود، حسن ، محمّد، جواد ، مصطفي ، افشين ، بهروز ، حسين و .... بود ، در صفوفي منظم براي رفتن به كلاس و نشستن بر روي نيمكت ها لحظه شماري مي كردند كه ناگهان همه چيز در دود و غباري غليظ گم شد و سكوتي غمبار بر حياط مدرسه حاكم گرديد .
حياط مدرسه كه تا ثانيه هاي پيش با چهره هاي معصوم كودكان آذين بسته شده بود ، به صحنه اي بدل شد كه دل آدمي را بدرد مي آورد ، صحنه اي از دست و پاي قطع شده ياران دبستاني با پيكرهايي مجروح يا بيجان ، كيف ، كفش و دفتر هاي مشق ولو شده در فضا و خاموشي مطلق !!!
مجيد دانش آموز پايه دوم ابتدايي بود ، مادرش مي گفت : شب حادثه خواب ديدم كه مجيد با همكلاسي هايش در حالي كه همه آنها لباس سفيد بر تن داشتند، با يك ماشين سفيد به مسافرت مي روند ، جالب اينكه صبح روز حادثه مجيد هم همان خواب را برايم تعريف كرد ، از شباهت خوابمان تعجب كردم.
حسن نيز دانش آموز دوم ابتدايي بود ، مادر حسن نقل مي كرد : شب قبل از شهادت حسن كنارم نشست و پرسيد : مادر اگر من شهيد شوم ،پيش حضرت علي اصغر ( عليه السلام ) خواهم رفت ؟ اورا در آغوش گرفتم و به آرامي پاسخش گفتم . حسن با چهره معصوم روبه من كرد و گفت : پس در صورت شهادتم ، به همه بگو فداي اربابم حضرت علي اصغر (عليه السلام) شدم .
مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش سالروز شهادت مظلومانه نونهالان سنگر تعليم و تربيت را به پيشگاه امام زمان حضرت ولي عصر (عج ا... تعالي فرجه الشريف ) ، خانواده معظم شهدا ،ملت غيور ايران و جامعه دانش آموزان و فرهنگيان كشورتبريك و تسليت مي گويد.