اول:
سرانجام پرونده آتش سوزی مدرسه شین آباد در دادگستری آذربایجان بررسی شد و کارشناسان رای دادند که تا کنون هیچ شخص یا نهادی به عنوان مقصر شناخته و معرفی نشده است.
بعد از خبر: به نظر شما مقصر اصلی این پرونده کیست؟ گزینه مورد نظر را به شماره 0021000300804702 اس ام اس کنید.
الف) عادل فردوسیپور
ب) وزیر بهداشت
ج) مانوئل ژوزه
د) تحریمها
ه) استاد اسدی
و) اتاق تمساحها
ز) دانش آموزان
ت) گرانی نفت و خسرو معتضد با هم
توضیح: دانش آموزان این کلاس با دریافت مبالغی اقدام به خودسوزی و ایجاد اختلال در نظم آموزش و پرورش و همچنین سیاهنمایی توانمندیها و دستاوردهای وزارت آموزش و پرورش داشتهاند که اسنادش هم موجود هست.
دوم:
در پی وقوع سرقت های مشابه از مشتریان بانک ها و مراکز تجاری به شیوه "خفه کنی" ، "پنچری" و "سرقت کیف از داخل خودرو" ، پرونده ای در این خصوص در پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ تشکیل و موضوع به صورت ویژه در دستور کار قرار گرفت و باند مجرمی که با استفاده از روش زاغ زنی و زورگیری اقدام به زورگیری و سرقت از خانههای بازنشستگان می کردند، شناسایی و دستگیر شدند.
بعدازخبر: با تشکر از فعالیتهای شبانه روزی برای پیگیری پرونده ملت، خواهمشند است در خصوص شیوههای جدید توضیحاتی ارائه شود وگرنه ما خودمان اینگونه دست به کار میشویم:
خفت گیری: دزد عزیز، ابتدا خفت شما را گرفته، بعد دست در جیب مبارک کرده و در صورت موجود بودن، پول آن را در جیب خود میکند. در تمام این اوقات شما مثل جوجه در دستان او خس خس میکنید. او غیر از جیب جاهای دیگری از شما را نیز غارت میکند.
سرکاری: یک نفر به شما تنه میزند و شما تا میآیید به خودتان بیایید، یک نفر با موتور میآید و از درد کتف شما سوء استفاده کرده و کیفتان را میزند.
بزن در رو: دزد عزیز وقتی میبیند شما در کوچه بن بست در آن وقت روز، تنها هستید و هیچ چیزی هم همراه ندارید جز قبض برق و آب و گاز و یک چک برگشتی که با لبهای آویزان دقایق زیادی است رو به دیوار ته بن بست ایستادهاید و در حال فکر کردن هستید، کمی شما را با لگد میزند و در میرود!
تیغ زنی: دارید خیلی خجسته در خیابان قدم میزنید، دزد عزیز با کاتر از کنارتان رد میشود. شما احساس آزادگی و رهاشدن در آغوش باد را دارید. سبک بار در اندیشه ارزانی پراید...دقایقی بعد متوجه می شوید کیفتان نیست!
گولمالی: دزد عزیز با گردنی کج روبروی شما ایستاده و دارد از مادر مریضش میگوید. شما دلتان به رحم آمده و آمادهاید الساعه کلیه خود را هم اهدا کنید اما در کیفتان را که باز میکنید و او تای اسکناس ها را که میبیند، مثل بنز، کیفتان را میقاپد و فرار!
تحقیرگیری: دزد عزیز بعد از زورگیری جلوی چشم خودتان، کیف را زیر و رو میکند و کلی فحش میدهد که «خاک بر سرت با این تیپ و قیافه همهش 50 هزار تومن پول نقد همراهته...عقب افتاده ندید بدید»
عشوه گیری: دزد عزیز، با شما طرح دوستی و عشق و صفا میریزد. شما کمکم دارید خام میشوید و صدای ضبط ماشین را زیاد میکنید و در حال خودتان هستید که ناگهان خود را در یک کوچه بن بست میبینید، تنها با زیرپوش رکابی و شورت ماماندوز!
و روشهای دیگری چون «پرروبازی گیری، خود گیری، تاکسی گیری، جفت گیری، خربازی گیری، بدجور گیری و...»
سوم:
عسگراولادی: من با ولایتی در مورد ائتلاف 1+2 صحبت کردهام و به وی گفتهام نفس این ائتلاف خوب است اما باید افراد حضور یافته در این ائتلاف حداقل به 17 یا 18 نفر برسد.
بعدازخبر: احتمالا جناب عسگراولادی انتخابات مجلس یا شورای شهر را با ریاست جمهوری جابه جا کرده اند یا اینکه ترکیب تیم ملی را به جای ائتلاف مدنظر داشتهاند. در هر صورت ترکیبهای جدید این ائتلاف به این شرح است:
2+1+ 15
2+1+5+10
2+1+2+1+2+1+2+1+2+1+2+1
2+1+7+2+5
2+1+3+4+5+6
2+1+5+1(باقی این ترکیب هنوز به نتیجه نرسیدهاند)
و ادامه دارد...
چهارم:
خبر: پیست اسکی آبعلی روز جمعه با وجود تعطیلی رسمی، ساعات پرحادثهای را سپری کرد و بیاحتیاطی در آن، 115 مصدوم بر جای گذاشت. خوشبختانه مورد فوتی نداشتیم و اکثرا شکستگی سر و دست و پا گزارش شده است.
بعداز خبر: با ثبت این رکورد، کشورمان رتبه اول منطقه در حوزه «بیجنبه بازی» را از آن خود کرد که بدین وسیله به دولت خدمتگزار، مردم و خانواده محترم رجبی که چندی وقتی است خبری ازشان نیست، تبریک میگوییم. امیدواریم با بازگشایی پیست آبعلی بتوانیم درخشش بیشتری از خود نشان بدهیم و در جهان، رتبه قابل تقدیری برای خودمان ثبت و در کتاب گینس درج کنیم!
پنجم:
خبر: معلمان آمریکایی با اسلحه سر کلاس درس حاضر میشوند.
بعد از خبر:
سکانس اول:
جورج بیا پای تخته شعر زاغکی قالب پنیری دید رو برای همه از حفظ بخون!
جورج: آقا بلد نیستیم! (صدای خنده بچهها)
- چرا درستو نخوندی؟ این که خیلی سادهس...
- آقا اجازه! این بیل کتاب مونو پاره کرده، اونجاش که این شعره هست، جر خورده!
- غلط کرده...(معلم از جایش بلند میشود و به سمت بیل میرود. یکی از بچهها پوست موزی روی زمین میاندازد و معلم به آسمان میرود و با ته به زمین برمیگردد. صدای انفجار خنده، کلاس را پر میکند. ناگهان معلم اسلحه میکشد و یک تیر هوایی در میکند. کلاس ساکت میشود و همه حناق می گیرند. معلم خودش را به بیل میرساند و آنقدر تو دهنی به او میزند که دهانش پر خون می شود. بعد سراغ دانش آموز خاطی و پرتاب کننده پوست موز میرود و او را با یک گلوله روانه قبرستان میکند. جورج پای تخته میرود و علاوه بر شعر زاغکی قالب ...کلیات 11 هزار صفحه ای دانته(!) را نیز برای بچهها از حفظ میخواند.
سکانس دوم:
پدر یک دانش آموز: آقای معلم چرا با بچه من لجبازی میکنید. اون درسشو خیلی خوب خونده و شما برگه امتحانی شو پاره کردین! بهش توهین کردین. زدین پس کلهاش...
- این مسائل به خودم مربوطه.
- یعنی چی؟ من از شما شکایت میکنم. پسرمو از این مدرسه میبرم.
- چی؟ تهدید میکنی؟
-پدرتم در میارم. به وزیر آموزش و پرورش نامه می نویسم، بدبختت میکنم.
- مال این حرفا نیستی.
- بووووووق (حرف رکیک)
- خودتی و جد و آبا...دستتو بنداز...تقققق(صدای یک شلیک)
پدر، غرق خون، نقش بر زمین شده است و معلم دارد، اسلحهاش را پاک میکند و داخل جیبش میگذارد. بعد بالای سر پدر میایستد و با لگد به او میزند و میگوید: حالا برو شکایت کن!
سکانس سوم:
بچهها در حال املا نوشتن هستند.
صدای معلم: بابا یارانه گرفت... صدای بچهها: بابا یارانه گرفت... بابا قسط داد...بابا قسط داد...بابا زیر فشار زندگی، جان داد... بابا زیر فشار زندگی، جان داد...
ناگهان یک دانش آموز تنبل با اسلحه وارد کلاس میشود:
- معلم نامرد! اینقدر مشق نوشتم، انگشتم درد گرفت. تو با اون بیل لعنتی که هر ساعت ضربدر جلوی اسم من میزد و تو هم تا میرسیدی با شلنگ منو میزدی...دیگه تموم شد حمال!
پسرک اسلحه را به سمت معلم میگیرد تا شلیک کند اما معلم زودتر، اسلحه را میکشد و با یک شلیک، مغز دانش آموز را روی دیوار پخش میکند...صدای کف و سوت بچهها بلند میشود. موسیقی «خوب، بد، زشت» هم در پسزمینه به گوش میرسد. معلم اسلحه را فوت میکند و ادامه میدهد.
صدای معلم: امشب کارت سوخت، شارژ میشود...صدای بچهها: آخ جون! امشب کارت سوخت، شارژ میشود...