به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از شبکه سي سي تي وي ؛ توماس فريدمن درباره افول جايگاه آمريکا در سطح جهان گفت در گذشته آمريکا به اين لحاظ در ميان ديگر ملتهاي جهان استثنا بود که مي توانست استانداردهاي بالاتري از زندگي داشته باشد و هر نسل کيفيت زندگي بهتر از نسل ديگر مي شد. در واقع اين شرايط تحقق روياي زندگي در آمريکا بود. اما اکنون نگراني نسلهاي گذشته از اين است که اين استانداردهاي بالاي زندگي ديگر به نسلهاي بعدي منتقل نمي شود. يکي از اشتباهات بزرگي که ما مرتکب مي شويم اين است که در ارزيابي محيط و پيرامون خود اشتباه مي کنيم. ما درباره پايان جنگ سرد اشتباه کرديم و فکر مي کرديم پيروزي بزرگي براي ما بوده است و حالا مي توانيم با خيال راحت زندگي کنيم.
درست است که ما در اين جنگ پيروز شديم اما لازم بود تا کمربندهايمان را محکمتر و در آينده بيشتر احتياط کنيم. ما توجه نداشتيم که دو ميليارد نفر ديگر در جهان بودند که مي خواستند همانند ما به استانداردهاي بالايي دست پيدا کنند. همين مسئله سبب شد تا رقابت سخت تر شود. بعد از حوادث يازدهم سپتامبر، سرمان با بازندگان جنگ سرد نظير القاعده و طالبان گرم شد و از برندگان آن نظير چين و هند غافل شديم.
اين نويسنده برنده جايزه پوليتزر افزود متاسفانه ما هم اکنون از نظر آموزش و پرورش در رتبه بيست و پنجم جهان قرار داريم. در زمينه زيرساختها برخي کشورها از ما پيشي گرفته اند. از نظر مهاجرت ما هر روز محدوديتهاي بيشتري ايجاد و ديوار مرزها را بلندتر مي کنيم. آمريکا اخيرا با بحرانهاي مالي زيادي روبرو مي شود. به علاوه بودجه دولت براي تحقيقات به شدت کاهش داشته است.
در کشورهاي مثل چين خطوط تلفن همراه بهتر از آمريکاست. در آمريکا در برخي مناطق خطوط مشکل دارد و مکالمه شما دائم قطع مي شود. هم اکنون سرعت اينترنت در براي عموم در کره جنوبي دويست برابر سرعت آن در آمريکاست. اينها نشان دهنده ضعف زيرساختها در آمريکاست. شما در تيانجين چين مي بينيد که يک مرکز همايش را در هفت تا هشت ماه مي سازند و در هر گوشه آن يک پله برقي مي بينيم اما در آمريکا در برخي ايستگاههاي مترو اگر پله برقي خراب شود ممکن است تا شش ماه طول بکشد آن را درست کنند.
البته درست است که در چين کارگر زياد و ارزان است و مي توانند هر کاري را در مدت زمان کوتاهي انجام دهند و در آمريکا کارگر گرانتر و مقررات دست و پا گيرتر است، اما واقعيت است اگر در متروي واشنگتن گشتي بزنيم مي بينيم که نيمي از پله برقيها کار نمي کنند و مردم هم به اين وضع عادت کرده اند. متاسفانه نظام سياسي آمريکا ورشکسته و از کار افتاده است. بازگشت به ابهتي که آمريکا در گذشته داشت و استفاده از پنج محور توسعه اقتصادي و سياسي ، نياز به کار جمعي دموکراتها و جمهوريخواهان دارد.
متاسفانه ما توانايي خود را براي وحدت همکاري براي کارهاي بزرگ و دشوار از دست داده ايم زيرا نظام سياسي ما کارايي خود را از دست داده است. اساسا گفته مي شود در تجارت نبايد محصول رقيب را با تبليغات منفي بدنام کرد اما متاسفانه در سياست رقبا به يکديگر القاب منفي نسبت مي دهند تا با اين کار يکديگر را از ميدان به در کنند و اين باعث ناکارآمدي نظام سياسي شده است. متاسفانه نظام سياسي ما که بايد راي مردم سرنوشت آن را تعيين کند، به شدت به پول آلوده شده است. متاسفانه نقش پول و لابيهاي با نفوذ در سياست آمريکا افسارگسيخته شده است. در چنين وضعي هيچ کاري را نمي توان بر اساس بهره وري بيشتر انجام داد و برآورد تصميم گيريها در نهايت ضعيف است.
اين نويسنده درباره اينکه آيا چين ممکن است تهديدي براي آمريکا باشد گفت اقتصاد اساسا با جنگ فرق دارد و در اقتصاد مي توان دو طرف برنده داشت. بنابراين هم چين مي تواند قدرتي اقتصادي باشد و هم آمريکا مي تواند اقتصادي قوي داشته باشد. در واقع زماني که اقتصاد چين و آمريکا خوب است به نفع بقيه نيز است. در واقع اقتصاد چين و آمريکا به يکديگر وابسته هستند. بنابراين چين نمي تواند بدون موفقيت اقتصادي آمريکا، موفق باشد و برعکس اين هم درست است يعني آمريکا نيز بدون موفقيت چين نمي تواند موفق باشد.
توماس فريدمن در توصيه به باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا گفت ما بايد سه کار را با هم انجام دهيم، اول اينکه هزينه ها را کم کنيم زيرا به نسلهاي آينده قولهايي داده ايم که نمي توانيم به آنها عمل کنيم، دوم اينکه لازم است مالياتها زياد شود. اساسا با کاهش هزينه ها و کاهش بودجه و محدود شدن شبکه تامين اجتماعي دولت، عملا نظام سرمايه داري متلاشي مي شود. سرمايه داري بايد بسترهاي لازم را داشته باشد تا بتواند کساني را که در جامعه از قافله عقب مانده اند بالا بکشد. سوم اينکه دولت بايد روي پنج محور اساسي توسعه سرمايه گذاري کند.
رئيس جمهور آمريکا بايد با مردم صادق باشد. اساسا هر نامزدي که حقيقت را به مردم بگويد، پيروز خواهد شد. متاسفانه در نظام فعلي انتخابات آمريکا هيچکدام از نامزدها با مردم صادق نيستند و حقيقت را به مردم نمي گويند و در نهايت هم يک نفر با کمي بيش از پنجاه درصد آرا و با اتکا به پشتوانه مالي فراواني که دارد طرف ديگر را تضعيف مي کند تا خود پيروز شود. به همين علت است که ما هر سال که مي گذرد در جا مي زنيم.