روز 24 ذى الحجه یكى از زیباترین خاطرات را در فرهنگ شیعه به یاد مى آورد؛ روزى كه امیرمؤمنان على علیه السلام با ایثار انگشتر خویش در حال نماز به یك نیازمند، گوى سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود.

به گزارش مجله شبانه  باشگاه خبرنگاران، وبلاگ خداشناسی در جدیدترین نوشته خود آورده است:

روز 24 ذى الحجه یكى از زیباترین خاطرات را در فرهنگ شیعه به یاد مى آورد؛ روزى كه امیرمؤمنان على علیه السلام با ایثار انگشتر خویش در حال نماز به یك نیازمند، گوى سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شایسته تجلیل و تقدیر حضرت حق قرار گرفت و به دریافت مدال آیه ولایت از سوى پیك وحى مفتخر گردید.


عبداللّه بن عباس ماجرا را این گونه روایت كرده است:

روزى در كنار چاه زمزم نشسته بودم و براى مردم از پیامبر صلى الله علیه و آله حدیث نقل مى كردم. در آن حال، ابوذر غفارى به نزد ما آمد و با صداى رسایى گفت: اى مردم! من از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم كه فرمود: «عَلِىٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَقاتِلُ الْكَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ على علیه السلام رهبر نیكوكاران است و كشنده كافران. هر كس او را یارى كند، یارى خواهد شد و هر كس به او اهانت كند، خوار خواهد گشت.»
آن گاه ابوذر سخنانش را چنین ادامه داد: اى مردم! روزى از روزها با رسول خدا صلى الله علیه و آله در مسجد نماز ظهر را خواندم. بعد از نماز، نیازمندى بلند شد و از مردم یارى خواست، كسى به او چیزى نداد. او دستانش را به سوى آسمان بلند كرد و عرضه داشت: خدایا! تو خود گواه باش در مسجد رسول اللّه صلى الله علیه و آله از مسلمانان یارى خواستم، امّا كسى به من پاسخ مثبت نداد. در این موقع، على علیه السلام در گوشه اى از مسجد در حالِ ركوعِ نماز بود كه با انگشت كوچكِ دست خود كه انگشترى در آن بود به سائل اشاره كرد و سائل نزدیك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. رسول خدا صلى الله علیه و آله كه در حال نماز شاهد این ماجرا بود، وقتى نمازش را تمام كرد، رو به سوى آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسى از تو درخواست نمود كه: پروردگارا! به من سعه صدر عنایت كن و كارهایم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنین موسى علیه السلام تقاضا كرد كه: خدایا! برادرم هارون را وزیر و یاور من قرار بده! و به وسیله برادرم مرا نیرومند گردان و او را در كارهایم شریك فرما!
آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوندا! من نیز محمد پیامبر و برگزیده تو هستم. خدایا! از تو درخواست مى كنم كه سینه ام را گشاده گردانى و كارهایم را آسان كنى و از میان خانواده ام، على را به عنوان وزیر و پشتیبان من قرار دهى!
ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعاى پیامبر صلى الله علیه و آله تمام نشده بود كه حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! بخوان! پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: چه بخوانم؟ گفت بخوان: «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّه ُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ» «همانا رهبر و سرپرست شما خداست و رسول او و كسانى كه ایمان آورده اند؛ آنان كه نماز اقامه مى كنند و در حال ركوع زكات مى پردازند.»
این روایت را گذشته از منابع شیعه بسیارى از اهل تسنن نیز نقل كرده اند و آیه شریفه را درباره امیرمؤمنان على علیه السلام مى دانند. علامه فرزانه مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در كتاب ارزشمند المراجعات مى نویسد: صاحب كنزالعمال نزول این آیه در مورد خاتم بخشى على علیه السلام را به اتفاق مفسران نسبت مى دهد و بر این باور است كه در این زمینه كسى به غیر از على علیه السلام مورد نزول این آیه نیست. علامه سید شرف الدین ادامه مى دهد كه این اجماعِ تفسیرى را به غیر از صاحب كنزالعمال، عده اى دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل كرده اند كه از جمله آنها امام قوشجى در بحث امامت شرح تجرید است.
سید شرف الدین در توضیح سخن مى گوید: اگر این حقیقت (نزول آیه ولایت در شأن على علیه السلام ) یك مسئله بدیهى و روشن نبود، ما به نقل تمام اقوال و آراء در این زمینه اقدام مى كردیم؛ امّا به لطف الهى در این سخن شك و تردیدى نیست و خوشبختانه تمام دانشمندان مسلمان به آن اعتراف دارند.
براى تكمیل و روشن شدن بیشتر اذهان، ما فقط به نقل یك روایت از طریق اهل تسنن اكتفا مى كنیم:
حاكم حسكانى از اساتید علم حدیث و از دانشمندان برجسته حنفى مذهب در قرن پنجم در كتاب «شواهد التنزیل»، با نقل روایتى از عبداللّه بن عباس، ماجراى خاتم بخشى على علیه السلام را این گونه گزارش كرده است: آن روز بلال براى نماز اذان گفت. با شنیدن صداى اذان، رسول خدا صلى الله علیه و آله از منزل بیرون آمد. مردم در مسجد مشغول نماز بودند؛ بعضى ایستاده، برخى در حال ركوع، و عده اى دیگر در حال سجده بودند. در این هنگام، فقیر بى چاره اى در مسجد مى گردید و از مردم درخواست كمك مى كرد. پیامبر صلى الله علیه و آله با دیدن این صحنه او را صدا كرد و با او چنین گفتگو نمود:
- آیا كسى چیزى به تو داده است؟
- بلى!
- چه چیزى به تو داده اند؟
- یك انگشتر نقره اى.
- چه كسى آن را به تو داد؟
- آن مردى كه ایستاده و نماز مى خواند.
پیامبر هنگامى كه با اشاره سائل به فرد مورد نظر نگاه كرد، متوجه شد كه او على بن ابى طالب علیه السلام مى باشد. دوباره پرسید:
- او در چه حالى انگشتر را به تو بخشید؟
- او در حال ركوع آن را به من داد.
در این هنگام، پیامبر این آیه شریفه را تلاوت كرد: «اِنَّما وَلیُّكُمُ اللّه ُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ»
علامه شیخ عبدالحسین امینى شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حدیث و استوانه هاى روایى اهل سنت را با نام و نشانى دقیق كتابهایشان فهرست كرده و متن حدیثى را كه حاوى انطباق آیه مذكور با شخص على علیه السلام است از انس بن مالك نقل مى كند و در آخر مى افزاید: «مضمون این حدیث در این كتابها موجود است و همه آنها تصریح دارند كه این آیه در مورد خاتم بخشى حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام در مسجد نبوى نازل گردیده است.»
این مسئله آن قدر معروف و مشهور مى باشد كه بسیارى از شعراى فارس و عرب در مورد آن شعرها سروده و قصیده ها گفته اند. حسان بن ثابت قصیده معروف خود را این گونه سرود و به محضر على علیه السلام تقدیم داشت:
اَبا حَسَنٍ تَفْدیكَ نَفْسى وَمُهْجَتِى وُكُلُّ بَطیى ءٍ فِى الْهُدى وَمُسارِعُ
«اى اباالحسن! جانم و قلبم فداى تو باد! و جان و دل هر كس كه در راه هدایت تند یا كند گام بر مى دارد، فدایت باد!»
اَیَذْهَبُ مَدْحى وَالْمُحِبّینَ ضائِعا وَمَا الْمَدْحُ فى ذاتِ الاِْلهِ بِضائِعٍ
«آیا مدح من و دوستانت تباه خواهد شد؟ نه، هرگز مدحى كه در راه خدا انجام شود، تباه و ضایع نمى گردد.»
فَاَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ اِذْ اَنْتَ راكِعٌ فَدَتْكَ نُفُوسُ الْقَوْمِ یا خَیْرَ راكِعٍ
«تویى آن كس كه در هنگام ركوع بخشیدى! جان همه مسلمانان به فدایت اى بهترین ركوع كننده!»
بِخاتَمِكَ الْمَیْمونِ یا خَیْرَ سیِّدٍ ویا خَیْر شارٍ ثُمَّ یا خَیْرَ بائِعٍ
«انگشترى مباركت را [تو در راه خدا بخشیدى] اى بهترین آقا و اى بهترین خریدار و بهترین فروشنده.»
فَاَنْزَلَ فیكَ اللّه ُ خَیْرَ وِلایَةٍ وَبَیَّنَها فى مُحْكَماتِ الشَّرائِعِ
«خداوند متعال نیز در حق تو بهترین [آیه را كه] آیه ولایت [است[ فرستاد و در محكمات شرائع آن را بیان نمود.»
آخرین حكم الهى
امام باقر علیه السلام در این زمینه مى فرماید: «خداى متعال طبق آیه ولایت [انّما ولیكم اللّه ...] اطاعت از رهبرى و سرپرستى اولوالامر را بر مردم واجب ساخت. مسلمانان متوجه نشدند كه مقصود از ولایت چیست؟ خداوند [در روز غدیر] به پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله امر كرد كه ولایت را براى مردم تفسیر كند؛ همچنان كه نماز و روزه و زكات و حج را برایشان توضیح داده است؛ امّا رسول خدا صلى الله علیه و آله مدتها صبر كرد؛ زیرا آن حضرت همانند سایر واجبات نمى توانست مسئله ولایت و جانشینى خویش را به مردم اعلان كند و مى ترسید اگر مسئله رهبرى و ریاست بر مسلمانان را مطرح نماید، مردم سخن او را نپذیرند و از دین برگردند. به همین جهت، دلتنگ شد و به حضرت پروردگار عرض حال نمود.
خداوند متعال به پیامبر وحى كرد كه: «اى رسول ما! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، بر مردم ابلاغ كن و اگر این پیام را نرسانى، رسالت خود را انجام نداده اى و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى كند.»پیامبر صلى الله علیه و آله با نزول این آیه، با كمال اطمینان مسلمانان را گرد آورد و در روز غدیر خم به اعلان ولایت و رهبرى على علیه السلام اقدام نمود و تأكید كرد كه حاضرین به غائبین اطلاع دهند.»
امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: «واجبات خدا یكى پس از دیگرى نازل مى شد و مسئله ولایت آخرین آنها بود كه بعد از اعلان ولایت، آیه اكمال دین نازل گردید. و خداوند متعال فرمود: با این پیام دیگر واجبى را بر شما نازل نخواهم كرد؛ زیرا واجبات شریعت اسلام با مسئله ولایت كامل شد.»
پاسخ یك شبهه
گاهى مى پرسند: از سویى مشهور است كه على علیه السلام در حال نماز آن چنان غرق در عبادت مى شد كه وقتى در یكى از جنگها به پایش تیر رفته بود و از شدت درد و ناراحتى جسمى، امكان جرّاحى و بیرون كشیدن آن نبود، گفتند: آن را در حال نماز از بدن مباركش خارج كنید؛ چون او در حال عبادت آن چنان مشغول راز و نیاز با پروردگار خویش است كه احساس درد نخواهد كرد. و از سویى امام در حال نماز انگشتر به سائل مى دهد و این نشانگر توجه به اطراف و دیگران است. آیا این دو حال، در نماز با هم سازگارى دارد یا نه؟
علاوه بر اینكه برخى از محققین در صحت حكایت اول تردید دارند، در پاسخ این پرسش جوابهاى متعددى گفته شده كه ما به چند مورد اشاره مى كنیم:
اول: مشتاقان حضرت حق و تشنگان كوثر معرفت در حالات عرفانى و مناجات با معشوق و معبود خویش، آن چنان از فیض حضور و لقاى یار و مشاهده تجلیات دلدار سرمست مى شوند كه تمام دردها و رنجهاى خویشتن را به عنوان لذت بخش ترین جرعه هاى حیات بخش معنوى سر مى كشند.
آنان در آن حال، نه اینكه دردها و رنجهاى جسمى خویش را احساس نمى كنند و بى اختیار احساس خود را از دست مى دهند، بلكه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا نیست، برمى گردانند. به عبارت دیگر، لذت حضور و شوق وصال آن چنان آنان را به وجد و شعف مى آورد كه رنجها و دردهاى شخصى تحت الشعاع آن قرار مى گیرد و در پرتو فضاى معنوىِ دركِ حضور محو مى شوند و از شوق اینكه رضایت حق را به دست آورده اند، تمام ناملایمات در منظر آنان زیبا و دوست داشتنى جلوه مى كند و آواى «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمیلاً» سر مى دهند؛ حتى آنان تحمل مصائب را اولین منزل عشق مى دانند و بر این باورند كه: ترك مال و ترك جان و ترك سر در طریق عشق اول منزل است
چنان كه درباره بعضى از یاران امام حسین علیه السلام در روایات آمده است كه «لایَجِدُونَ اَلَمَ مَسِّ الْحَدیدِ؛ آنان درد برخورد نیزه ها و شمشیرهاى آهنین را احساس نمى كردند.» نه اینكه آنان تیرها و شمشیرها و نیزه ها را نمى دیدند یا توجه نداشتند، بلكه درد و رنج آنها در مقابل شوق شهادت و كسب رضاى پروردگار متعال هیچ بود.
بنابراین، در حالى كه یاران و مریدانِ آنان چنان هستند، پس خود ایشان چگونه خواهند بود. بى تردید مقام اولیاء الهى به مراتب بالاتر از اینهاست. اگر در یك زمان على علیه السلام هنگام نماز متوجه درد پاى خود نمى شود، عملى كاملاً درست و خداپسندانه مى باشد؛ چرا كه معناى مناجات عاشقانه و عبادت عارفانه همین است و اگر در زمانى دیگر، در هنگام نماز صداى سائل او را متوجه خود مى سازد و او با از خودگذشتگى و ایثار مال در راه رضاى خداوند، نیاز یك انسان بى چاره را برطرف مى كند، باز هم عملى كاملاً منطقى و خداپسندانه مى باشد. على علیه السلام در هر دو مورد از خود گذشتگى و ایثار نموده است؛ آنجا از جان خویش و اینجا از مال خویش. و در هر دو حال، مشغول عبادت مخلصانه بوده است و نتیجه هر دو عمل یكى است و آن كسب رضاى پروردگار و خالق جهان هستى مى باشد.
تكمیل عبادت:
دوم: این ایراد را مى توان ناشى از یك غفلت دانست و آن اینكه شنیدن صداى سائل و كمك به او، پرداختن به غیر خدا و توجه به خویشتن یا امور دنیوى نیست، بلكه آن هم در واقع، توجه به خدا و در جهت اخلاص مى باشد. على علیه السلام گر چه در حال نماز، غرق در عبادت الهى بود و با حضور قلب و توجه كامل با خداوند مناجات مى نمود، امّا قلب پاك او در برابر فریاد استمداد و استغاثه و آه و ناله مستمندان و بى چارگان جامعه حساس بود و قلب او در مقابل نداى محرومان و براى گره گشایى از كار آنان مى تپید.توجّه او به سائل نه تنها در جهت غیرحق نبود، بلكه دقیقا در راستاى اخلاص و توجه به مبدأ هستى و پروردگار خویش بود. او با پاسخ به كمك خواهى و نداى مظلومانه یك فقیر كه آه و ناله اش از دردهاى جانكاه وى خبر مى داد، عبادت خویش را با اطاعت دیگرى در آمیخته و با هر دو عمل خویش، در جهت رضاى الهى قدم برداشته، ثواب عبادت خویش را مضاعف گردانید. و به همین علت هم بود كه عمل زیبا و خداپسندانه او مورد ستایش وحیانى قرار گرفت؛ چرا كه او عبادتى را مكمّل عبادت دیگر قرار داد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.