اين محلات خودرو يا حاشيه نشين، به بيان درست تر اسکان غيررسمي ناميده شده اند و کارکرد اصلي آنها تامين زمين و الگوي ساخت متناسب با توان مالي گروه هاي کم درآمد اغلب مهاجر است.
اين گونه سکونت گاه ها که سيماي زشت، خدمات ناکافي و ساکنان کم توان و مشاغلي نامطمئن دارند، محيطي آماده براي پذيرش نابهنجاري هاي اجتماعي و باز توليد فقر فراهم مي سازند و خطرپذيري بالايي در برابر سوانح طبيعي دارند.
حجم گسترده و روند رو به افزايش سکونت گاه هاي غيررسمي در کشور، تهيه و تصويب سندي را باعث شد که چارچوب و نحوه فعاليت هماهنگ بخش دولتي- عمومي و مشارکت مردمي براي چاره جويي مشکلات اسکان غيررسمي را مشخص مي سازد. سند ملي توانمندسازي و ساماندهي سکونت گاه هاي غيررسمي در تاريخ 1382/11/19 به تصويب هيئت محترم دولت رسيد.
سکونت گاه هاي غير رسمي بخشي از بافت شهري هستند که عمدتا مهاجرين روستايي و تهيدستان شهري را در خود جاي داده اند و بدون مجوز و خارج از برنامه ريزي رسمي و قانوني توسعه شهري (طرح هاي جامع و تفصيلي) در درون و خارج از محدوده قانوني شهرها به صورت خودرو به وجود آمده اند. عمدتا فاقد سند مالکيت هستند و از نظر ويژگي هاي کالبدي و برخورداري از خدمات و زيرساخت هاي شهري شديدا دچار کمبود هستند. مداخله در اين گونه بافت ها از نوع ساماندهي و توانمندسازي خواهد بود اصل مشترک در همه انواع مداخله مشارکت مردمي خواهد بود.
سکونت گاه حاشيه اي و غير رسمي پديده اي است که در طول شصت سال گذشته در شهرهاي بزرگ ايران پديدار شده است. اين نوع سکونت گاه ها عموما در مناطق نامناسب شهري شکل مي گيرند. اين پديده را مي توان در ابعاد مختلف زندگي (کالبدي، اجتماعي، اقتصادي و...) بررسي نمود.
مفهوم حاشيه نشيني در ابعاد اقتصادي و اجتماعي آن ميتوان به اين صورت تعريف کرد: حاشيه نشين به مفهوم کلي به کسي گفته مي شود که در شهر سکونت دارد ولي به علل گوناگون نتوانسته است جذب چرخه اقتصادي و اجتماعي شهر شود و از خدمات شهري استفاده کند ، در نتيجه به عنوان شهروندان رسمي و مشروع جامعه شهري پذيرفته نشده اند.
بر اساس خصوصيات و ويژگي هاي عام اجتماعي و اقتصادي، چگونگي مداخله در اين زمينه ها با توجه به ديدگاه هاي مختلف در بافت هاي حاشيه اي و غير رسمي نيازمند بررسي و شناخت عميق مسائل است و آنچه بايد همواره مد نظر باشد اين است که مداخله در هر نوع بافت شهري امري کاملا اجتماعي است و با فرهنگ آن جامعه در ارتباط است. در اواخر دهه 1980 سازمان ملل براي جلوگيري از بحران مسکن و بيکاري، راهبرد توانمندسازي را به عنوان يک استراتژي پايين به بالا ارائه کرد. راهبرد توانمندسازي جايگزين رويکردهاي بالا به پايين شامل تخريب و پاکسازي، مکان و خدمات و بهسازي سکونت گاه هاي غيررسمي شد.
در اين راهبرد به دولت ها توصيه شد که سياست هاي مناسبي را از جمله تدارک پشتيباني مالي و فني براي آنهايي که در بخش غيررسمي شاغلند، اتخاذ کنند. در بهترين مفهوم توانمند سازي در برگيرنده افزايش استفاده از ظرفيت هاي دروني جوامع شهري براي اداره امور عمومي و اجتماعي آنهاست در اين رويکرد مشارکت از اهميت بالايي به لحاظ اجتماعي و اقتصادي و سياسي برخوردار است. مزيت اصلي مشارکت از ديدگاه اجتماعي فعال کردن، مسئوليت پذيرتر کردن، افزايش روحيه اجتماعي، حس همکاري و اعتماد افراد جامعه است.
مشارکت امکان ترفيع، آموزش و تربيت اقشار کم درآمد و محروم از قدرت را فراهم مي کند و آنان را در اجتماع به هم پيوند مي دهد.
توانمند سازي رويکردي جديد در برنامه ريزي براي کاهش فقر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است و مجموعه اقداماتي را در بر مي گيرد که منجر به شکوفايي قابليت ها و خلاقيت هاي فردي براي ارتقاي وضعيت موجود به وضعيت بهتر شود.
برنامه توانمند سازي را مي توان مجموعه اقداماتي دانست که به منظور ساماندهي فضايي بافت هاي غيررسمي انجام مي شود و شامل يک فرايند از پايين به بالا است نه يک نقطه پاياني و مشارکت همه اقشار محروم و فقير جامعه درباره سرنوشت خود است و راهبرد اصلي اين مدل اعتقاد به مردم است و اعتقاد به اين که مسايل مي تواند به بهترين شکل ممکن به دست مردمي که با آن مسائل به طور روزانه زندگي مي کنند و به عبارتي گروه هاي ذينفع حل شود. که از ويژگي هاي اين طرح ها مي توان ارتقا» سطح آگاهي هاي اجتماعي ساکنين، ارتقا» امنيتي ساکنين، ارتقا» مشارکت مردمي در تامين خدمات زيربنايي و اجتماعي، ارتقا» توانمندي هاي اقتصادي ساکنين، ظرفيت سازي در مديريت شهري براي نظارت و کنترل و تحويل پروژه، توجه به اولويت هاي اهل محل در تعريف و ارائه پروژه ها، هماهنگي با دستگاه هاي مديريت شهري در بخش هاي مختلف، مديريت بين بخشي طرح و تهيه آن با همکاري مديريت محلي در کل فرآيند، داشتن نگاه اجتماعي و توجه به گروه هاي اجتماعي آسيب پذير (کودکان-زنان-معلولان)، تقاضا مدار بودن به جاي عرضه محوري طرح، برنامه گرايي به جاي پروژه محوري و... را نام برد.
به کارگيري رويکرد مشارکت در توانمند سازي بافت هاي فرسوده و غير رسمي بي شک مستلزم بسيج نهادها و گروه هاي مردمي و استفاده از نظر کارشناسان خبره در اين زمينه است به عبارتي برنامه ريزي بايد با مشارکت واقعي و با مردم باشد.
توجه به يکپارچگي فضايي و اجتماعي حاشيه نشينان و ساکنين کم درآمد در گرو استفاده از توان و استعداد ساکنان است.
به عبارتي در رويکرد توانمند سازي مشارکت، همگرايي و تشريک مساعي تمام نقش آفرينان در کنار نقش تسهيلگر بخش دولتي امري حياتي است.
توانمند سازي بر ديدگاه فقرزدايي و توسعه پايدار انسان محور با تکيه بر مشارکت شهروندان و شهر (مديريت شهري) متکي است. فرآيند تبيين مفهوم مشارکت در رشد و توسعه سکونت گاه هاي بر پايه کمک به ساکنان به منظور درک توانمندي هاي خود و پذيرش اين نکته که بدون وابستگي به بيرون، مي توانند در ارتقاي کيفيت حيات جمعي موثر و عملا در بهبود شرايط زندگي خود مفيد باشند، آغاز مي شود. در اين فرآيند توجه به سياست هاي توسعه اصلاح طلبانه (در برخورد با اين پديده نابهنجار شهري) به تدريج روند تکاملي خود را طي کرده و به سمت استراتژي هاي تشکيل سرمايه اجتماعي سوق يافته اند. اين امر در سايه مشارکت مردمي و با ظرفيت سازي و ايجاد نهادهاي لازم (غير دولتي) و بالا بردن توانمندي هاي گروه هاي اجتماعي (از طريق برنامه هاي آموزشي، بهداشتي، اجتماعي، اقتصادي و... امکان پذير خواهد بود که پيامدهاي مطلوب متعددي از قبيل ارتقا شان سکونتگذر از حاشيه به متن، کاهش جرم، اعتمادسازي و... را در بر خواهد داشت. به عبارتي بهترين منبع افزايش رفاه و بهبود اقتصادي در يک اجتماع، استفاده از سرمايه اجتماعي است که در هنجارها و شبکه ها شکل مي گيرد.
حامد دوست محمدی؛ مدیر فنی شرکت عمران و مسکن سازان استان سمنان