باشگاه خبرنگاران- تردیدی ندارم که نمایش نامه ی"پچ پچه های پشت خط نبرد" در ادبیات نمایشی ایران جزو بهترین هاست و در ادبیات نمایشی جنگ به عنوان شاهکار محسوب می شود.
نمایش نامه هم به لحاظ مضمون و محتوا و هم به لحاظ تکنیک از اهمیت بسیاری برخوردار است. به لحاظ مضمونی نمایش نامه نویس، بخشی از واقعیت های جنگ را عریان، بی پرده و بدون جانب داری مطرح می کند و از سويي نیز از مسائلی از دوران جنگ ایران و عراق سخن می گوید که هرگز در هیچ کجای تاریخ جنگ یا ادبیات نمایشی جنگ سخنی از آن نرفته است.
به لحاظ تکنیکی هم از کمترین نقصانی عاری است. دیالوگ و زبان آدم ها، شخصیت ها و تیپ های گوناگون از جغرافیا و طبقه اجتماعی جامعه ی ایران، موضوع، ساختار و موقعیت دراماتیک همگی به عنوان عناصر مهم این نمایش نامه آنقدر از قدرت و قوت لازم برخوردارند که می توان درباره ی تک تک آن ها و آدم ها و موقعیتی که نویسنده انتخاب و خلق اش کرده، ساعت ها حرف زد و قلم فرسایی کرد.
به جرات می توان گفت در هیچ نمایش نامه جنگی و حتی غیر جنگی، آدم ها این چنین از طبقه، اعتقادات دینی، زبان و گویش های متعدد از جغرافیاهای مختلف ایرانی در کنار هم قرار نگرفته اند و در یک موقعیت حساس و تراژیک در کنار یک دیگر نبوده اند.
آدم هایی برآمده از دل اجتماع با دیدگاه خاص فکری و اندیشگی. نمایش نامه هم آنقدر از پویایی برخوردار است که امروزه پس از گذشت 17 سال از نگارش و اولین اجرای آن، هنوز زنده و روز آمد است و هنوز از لا به لای دیالوگ های آن می توان تاثیراتی را گرفت و پذیرفت و هنوز موقیعت ها روایت های و خرده داستان های آن تکان دهنده و مهم است و علی رضا نادری جدا از تجربه ی حضور در دوران جنگ و حضور در جبهه و نیز جدا ازدانش تئاتر شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی، به طور هوشمندانه ای دست به خلق چنین نمایش نامه ای زده است؛ نمایش نامه ای که سرشار از لحظات تاثیر گذار، دیالوگ های واقع گرانه و آمیخته به طنز و آدم های جذاب و دوست داشتنی است.
اشکان خیل نژاد در سومین تجربه ی کارگردانی خود "پچ پچه های پشت خط نبرد"، تلاش می کند با همراهی گروه اجرایی اش اجرایی هم پای متن نویسنده را به روی صحنه بیاورد و روایتی دیگر از نمایش نامه ی هفده ساله، پیش رویمان قرار دهد. این تلاش البته با هم کوشی و چه بسا سخت کوشی بازیگرانش به خصوص نوید محمدزاده در نقش علی رضا ،محمد هادی عطایی در نقش پرویز دولابی و امیر احمد قزوینی در نقش شهریار شرقی و نیز با ایجاد هماهنگی عناصر صحنه اش به ثمر نشسته است.
نمایش" پچ پچه ها..." به کارگردانی اشکان خیل نژاد اما با همه ی محاسن و قوت هایش ،اندکی نیز دچار کاستی است مثل طراحی صحنه ی غیر یک دست و بهره نگرفتن از طراحی نوری که می توانست بعد زیبایی شناسی و نشانه شناسی اثر را تقویت کند و در ایجاد فضاسازی بهتر برخی از موقعیت های نمایشی اجرا موثر واقع شود.
از سویی دیگر کارگردان در دو صحنه از نمایش خود موقعیت و تصاویر جذابی را خلق کرده است. یکی صحنه ی یکی مانده به آخر که نور کم رنگی عمق صحنه را پوشانده، در زمانی که سرگروهبان فرخنده می خواهد بساطش را جمع کند و از جبهه برود که پیش از آن نیز ایوب نیز مشغول تغییر موج رادیو است و دارد موسیقی و آواز فرانسوی را گوش می کند.دیگری مربوط به صحنه ی گرفتن عکس یادگاری است که نمایش با تصویر و اجرای این عکس یادگاری پایان می یابد، عکس که به خاطره ها و تاریخ می پیوندد و عالم برزخ داستان نمایش نامه با این تصویر و شنیده شدن صدای دوباره ی گلوله صحنه را پایان می بخشد؛ اما صدا و تصویر این صحنه آغاز نمایش دوباره ای می شود در ذهن تماشاگر و نمایش اصلی آغاز می شود./ي2
یادداشتی از بهزاد صدیقی.